ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک
ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک

حـظـبـرانـه


بنویسم ؛؛

" انشاء الله یا ان شاء الله" ؟؟؟ 

--          --          --        

انشاء الله یعنی :

ما خداوند را خلق کرده ایم!(العیاذ بالله) 


ان شاء الله:یعنی:

اگر خدا مقدر فرمود ; به خواست خدا. 

--          --          --         

<< م.ک :

تفسیر نمونه - جلد پنجم





*مطلبی زیبااز احمد شاملو*

*به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ... *

*خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده. *

*زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد. * 

*آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی
سرخرگهایم را مسدود کرده بود ... *
*و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند. *
*به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش  بگیرم. *

*بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ... *
*فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات
اطرافیانم فراتر ببرم. *

*زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را
آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...! *
*.*
*.*
*خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه‌اش
تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده
است استفاده کنم : *

*هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم *



بدهکاریم به یکدیگر و
تمام دوستت دارم های نگفته ای که پشت دیوار غرورمان ماندند و ما آنها را بلعیدیم که بگویم منطقی هستیمّ
دوباره برایت مینویسم ما حالمان خوب است ولی تو باورنکن…..
“خسرو شکیبایی”



 » سنائی »
 
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
 



در یکی از دبیرستان های تهران هنگام برگزاری امتحانات سال ششم دبیرستان به عنوان موضوع انشا این مطلب داده شد که:
 ''شجاعت یعنی چه؟''
محصلی در قبال این موضوع فقط نوشته بود :
 '' شجاعت یعنی این ''
و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داده بود و رفته بود! اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون ...استثنا به ورقه سفید او نمره 20 دادند
فکر میکنید اون دانش آموز چه کسی می تونست باشه؟
.

.

.

.
بالای برگه نوشته بود:
نام و نام خانوادگی : علی شریعتی مزینانی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.