اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
عابدی را گفتم ای دست من و دامان توکن دعایی ، تا نهم پایی در این میدان توگفت از طاعت چه داری ، کوفتم بر سر که آهگفت آهت را بمن ده ، هر چه دارم زان تورحیم معینی کرمانشاهی
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK@ نیـــــک @<) )> <((>_\\_ APPOSTAD _//_|||S i G N A T U R|||در پناه یگانه خدای مهربان
لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلمچه بگویم که کمی خوب شود حال دلمکاش میشد که شما نیز خبردار شویدلحظه ای از من و از درد کهنسال دلماز سرم آب گذشته است مهم نیست اگرغم دنیای شما نیز شود مال دلمعاشق نان و زمین نیستم این را حتمابنویسید به دفترچه ی اعمال دلمآه! یک عالمه حرف است که باید بزنمولی انگار زبانم شده پامال دلممردم شهر ، خداحافظتان من رفتمکسی از کوچه ی غم آمده دنبال دلم ...اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK@ نیـــــک @<) )> <((>_\\_ APPOSTAD _//_|||S i G N A T U R|||در پناه یگانه خدای مهربانمشغول دل باش،نه دل مشغولاَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK@ نیـــــک @<) )> <((>_\\_ APPOSTAD _//_|||S i G N A T U R|||در پناه یگانه خدای مهربانخنده باید زد به ریش روزگارورنه دیر یا زود پیرت می کندسنگ اگر باشی خمیرت می کندشیر اگر باشی پنیرت می کندباغ اگر باشی کویرت می کندشاه اگر باشی حقیرت می کندثروت ار داری فقیرت می کندگاز را بگرفته زیرت می کندعاقبت از عمر سیرت می کندگر زدی قهقه به ریش روزگارریش را چرخانده شیرت می کنددل به تو داده دلیرت می کندخویشتن فرش مسیرت می کندعشق را نور ضمیرت می کندخاک اگر باشی حریرت می کندکورش ار باشی کبیرت می کندرستم ار باشی امیرت می کندآشپز باشی وزیرت می کندپس بخندید و بخندانید همخنده دنیا را اسیرت می کنداَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK@ نیـــــک @<) )> <((>_\\_ APPOSTAD _//_|||S i G N A T U R|||در پناه یگانه خدای مهربانگر کسب کمال میکنی میگذردور فکر مجال میکنی میگذرددنیا همه سر به سر خیال است ، خیالهر نوع خیال میکنی میگذردوحشی بافقیاَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK@ نیـــــک @<) )> <((>_\\_ APPOSTAD _//_|||S i G N A T U R|||در پناه یگانه خدای مهربانما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیمامید ز هر کس که بریدیم ، بریدیمدل نیست کبوتر که چو برخاست نشینداز گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیمرم دادن صید خود از آغاز غلط بودحالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیمکوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد استانگــــار که دیــدیم ندیدیــم، ندیدیـــمسد باغ بهار است و صلای گل و گلشنگر میوهٔ یک باغ نچیدیم ، نچیدیمسرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافلهان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیموحشی سبب دوری و این قسم سخنهاآن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیموحشی » گزیده اشعار » غزلیاتاَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدپندار، گفتار، کردار PGKNEEK@ نیـــــک @<) )> <((>_\\_ APPOSTAD _//_|||S i G N A T U R|||در پناه یگانه خدای مهربان
مصرف تاریخ،تاریخ مصرف ندارد!|||||…تا فراموش، نگردد فردا |||||APPOSTADبه انگشت نخی خواهم بستتا فراموش، نگردد فردازندگی شیرین است، زندگی باید کردگرچه دیر است ولیکاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شایدبه سلامت ز سفر برگرددبذر امید بکارم، در دللحظه را در یابممن به بازار محبت بروم فردا صبحمهربانی خودم، عرضه کنمیک بغل عشق از آنجا بخرمیاد من باشد فردا حتمابه سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنمبگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم درچشم بر کوچه بدوزم با شوقتا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خودو بدانم دیگر قهر هم چیز بدیستیاد من باشد فردا حتماباور این را بکنم، که دگر فرصت نیستو بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مراو بدانم که شبی خواهم رفتو شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی...<< فریدون مشیری >>
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK@ نیـــــک @<) )> <((>_\\_ APPOSTAD _//_|||S i G N A T U R|||در پناه یگانه خدای مهربانقدر اهل درد صاحب درد میداند که چیستمرد صاحب درد، درد مرد، میداند که چیستهر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ماحال تنها گرد، تنها گرد، میداند که چیسترنـــــــج آنهایی که تخم آرزویی کشتهاندآنکه نخل حسرتی پرورد میداند که چیستآتش ســـــردی که بگدازد درون سنـــــگ راهرکرا بودست آه سرد، میداند که چیستوحشی بافقیاَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK@ نیـــــک @<) )> <((>_\\_ APPOSTAD _//_|||S i G N A T U R|||در پناه یگانه خدای مهربانعشق چیست؟ از قطره دریا ساختنعقل، نعل کفش سودا ساختنفکر چیست؟ اسرار کلّی حل شدنکوه کندن در دل و خردل شدنشکر چیست؟ از خار گل پنداشتنجزو را نادیده کل پنداشتنقرب چیست؟ اندر برِ آتش شدنیا چو پروانه شدن تا خوش شدنبُعد چیست؟ از جسم و جان انگاشتنقعرِ دوزخ آسمان انگاشتنعمر چیست؟ از مرگ بیرون زیستنمرگ از پس کردن اکنون زیستنراه چیست؟ از جان پناهی یافتنگنج را در دیده راهی یافتنحبّ چیست؟ از پیش جان برخاستنپیش جانان جان فشان برخاستناُنس چیست؟ از خود رهائی یافتندر سویدا آشنائی یافتنتوبه چیست؟ این جمله را بر هم زدنخیمه زین عالم بدان عالم زدنکبر چیست؟ آبی به هاون کوفتنوزمنی بر دوست و دشمن کوفتنکینه چیست؟ از سینه زندان کردن استاژدها در حقّه پنهان کردن استبخل چیست؟ از تشنگی جان دادن استهم چو بوتیمار بر افتادن استجبن چیست؟ از سایه ای پژمردن استچون شکوفه از دمی افسردن استاَمن چیست؟ از جان طمع ببریدن استخویش را چون سایه بیجان دیدن استذلّ چیست؟ از نفس پاک افتادن استزیر پای سگ چو خاک افتادن استحرص چیست؟ از جهل گرد آوردن استچون شود کوهی به زیرش مردن استصمت چیست؟ از دام هستی جستن استهر دو لب از ماسوی الله بستن استشکر چیست؟ انعام دائم دیدن استپس در آن انعام منعم دیدن استعلم چیست؟ از ذرّه قافی کردن استتا ابد گردش طوافی کردن استجوع چیست؟ اصل دو عالم خوردن استهم زجوع آخر به زاری مردن استذکر چیست؟ از درد ، درمان بردن استبر در دل، نقب بر جان بردن استقبله چیست؟ آیات کبرا دیدن استذرّه ذرّه روی مولا دیدن استغصّه چیست؟ از کور، ره نادیدن استدر سقر برف سیه نادیدن استاَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدپندار، گفتار، کردار PGKNEEK@ نیـــــک @<) )> <((>_\\_ APPOSTAD _//_|||S i G N A T U R|||در پناه یگانه خدای مهربانریا در شعر فارسی پروین اعتصامی
هر که با پاکـدلان صبح و مسـایی دارد
دلش از پرتو اســــــرار صفـــــایی دارد
زهد با نیت پــــاک است نه با جامه پــــاک
ای بس آلــــــــوده که پاکیزه ردایی دارد
گرگ نزدیک چراگاه و شبان رفته به خواب
بره دور از رمه و عــــــزم چـــرایـی دارداَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK@ نیـــــک @<) )> <((>_\\_ APPOSTAD _//_|||S i G N A T U R|||در پناه یگانه خدای مهربانﻭﻗﺘﻲ ﺭﺩﭘﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ ..ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﻢ ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻴﻤﻢ ﺩﺭﺍﺯﺗﺮ ﻛﻨﻢ !!ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺍﺯ ﻗﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ !!ﻭ ﺣﺘﻲ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻢ ﻣﺤﺎﻝ !!ﻭﻗﺘﻲ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﻴﺎﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻢ ﺩﻳﺪﻡ .." ﺗﺮﺱ " ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ..ﻭ ﺟﺎﻳﺶ ﺭﺍ " ﺍﻳﻤﺎﻥ " ﭘﺮ ﻛﺮﺩ ...ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍﻡ ...ﭼﻪ ﮔﻠﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺨﺘﻲ ﺭﺍﻩ ...ﻭ ﺧﺪﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﻱ ﻛﻮﻩ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩ ...ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﺍﻧﻪ ...ﺩﺭﭘﻲ ﺟﺮﻋﻪ ﺍﻱ ﺁﺏ ﺑﻮﺩﻡ ...ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺳﻴﺮﺍﺑﻢ ﻛﺮﺩ ...ﻭﻋﺪﻩ ﻱ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ :ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ ..ﺗﺎ ﻓﺘﺢ ﻛﻨﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ...ﻭ ﻣﻤﻜﻦ ﻛﻨﻲ،ﻧﺎﻣﻤﻜﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ...ﻭ ﺑﺪﺳﺖ ﺑﻴﺎﻭﺭﻱ ...ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺎﻓﺘﻨﻴﻬﺎﺭﺍ ...ﭘﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﭙﺎﺭ ...ﺗﺎ ﺑﻴﺪﺍﺭﻱ ﺍﺕ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ،ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺧﻮﺍﺏ ...ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺷﻮﺩ،ﭼﻮﻥ ﺭﻭﻳﺎ ...ﺭﻭﻳﺎﻫﺎﻳﺖ ﻗﺎﺑﻞ ﻟﻤﺲ ﺷﻮﻧﺪ،ﭼﻮﻥ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ..ﻭ ﻭﺍﻗﻴﻌﺘﻬﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﺯﻳﺒﺎ ﺷﻮﻧﺪ،ﭼﻮﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ...ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻋﺸﻖ ﺷﻮﺩ،ﭼﻮﻥ ﺧﺪﺍ ...ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﺮﺍﻫﺖ ﺷﻮﺩ،ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ...ﺍﺯ ﻫﻤﻴﺸﻪ ...ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ...ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺍﻧﺘﻬﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻪ ﺩﻳﺪﻧﻴﺴﺖ...اگر با دل مهربان تو من بی وفا شده ام...پشیمانماگر غیر تو در جهان به کسی آشنا شده ام...پشیمانمامیدم تویی نا امیدم مکن جز تو یاری ندارمسحر شد بگو با کدام آرزو سر به بالین گذارمبه عشقت قسم بر دو چشمت قسمجز تو گر با کسی همنوا شده ام...پشیمانم...پشیمانم...پشیمانم...پشیمانمچرا پشت پا بر جهان نزنمبدست خود آتش به جان نزنمبگو با همه بی پناهی خودچرا شعله بر آشیان نزنمعهدی که با چشم مست تو بستمدیوانگی کردم آنرا شکستمخدا داند...خدا داند...جز تو گر با کسی همنوا شده ام...پشیمانم...پشیمانم...پشیمانم...پشیمانممیمیرم از این پریشانیدردا که هرگز نمی دانیبا من چه کرد این پشیمانیتا با خدای خود گفتگو دارمعشق گذشته را آرزو دارمخدا داند...خدا داند...امید دل نا امیدم تویی جز تو یاری ندارمسحر شد بگو با کدام آرزو سر به بالین گذارمبه عشقت قسم بر دو چشمت قسمجز تو گر با کسی آشنا شده ام...پشیمانم...پشیمانم...پشیمانم...پشیمانماثری جاودانی از حمیرا (پشیمانم)شعر از : بیژن ترقی
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
ابوسعید ابوالخیر:
تا چند کشم غصه ی هر ناکس را
وز خست خود خاک شوم هر کس را
کارم به دعا چو بر نمی آید راست
دادم سه طلاق این فلک اطلس را