صدای پای اندیشهها از صدای پای قویترین ارتشهای جهان رساتر است << ویکتور هوگو >>
اتاق فکر یکی از واژههایی است که این روزها بسیار آن رمیشنویم و در بسیاری از سازمانها، اقدامات متعددی برای ایجاد آن انجام شده است. اما از آن جایی که جذب شدن به یک موضوع، آن هم بدون شناخت کافی، موجب از دست دادن هوشیاری خواهد شد، لازم است درباره خطراتی که اتاق فکر را تهدید میکند، آگاهی خود را بالا ببریم. وارد شدن به یک کار بدون توجه به آفتهای آن، از مصادیق بارز بیفکری است. اتاق فکر هم بالاخره یک اتاق است و هر اتاقی در برابر نوعی زلزله، فرو ریختنی است. زلزلههای مخربی که باعث فروپاشی اتاقهای فکر میشوند عبارتند از: ۱) از دست دادن استقلال و قدرت آزاداندیشی (مثلاً به دلیل وابستگی مالی) اتاق فکر یکی از ابزارهای آفرینندگی برای حل مسئله و توسعه خلاقیت در هر سازمان (نسبتاً بزرگی) است. مکانی است برای اندیشیدن به یک مسئله یا موضوع؛ بدون حضور عواملی که مانع آزاداندیشی و یا محدودیت میشوند مانند ملاحضات سیاسی یا اعمال قدرت مدیران ارشد. فلسفه شکلگیری اتاقهای فکر ایجاب میکند که این مراکز به دور از تنشهای رسمی موجود در فرآیند قانونی سیاستگذاری و روزمرگیهای اجرایی، به تدوین و انعکاس پیشنهادهای سازنده و خلاقانه خود بپردازند و با نوآوریهای خود، فضای سیاستگذاری و تصمیمگیری را از یکنواختی خارج کنند. اتاق فکر جایی برای تصمیمسازی است نه تصمیمگیری؛ بنابراین بهتر است که محصولات تفکری این اتاق بیشتر از جنس کارشناسی باشد تا از سنخ سیاسی کاری (سیاست زدگی). البته لازم است که از واقعبینی نیز غافل نشد. چون اگر نتایج تفکری که به تأیید مدیریت ارشد نرسند زیاد شود، خود منجر به بی اعتباری اتاق خواهد شد. ۲) عدم وجود افراد استراتژیست شناسایی، توصیف و صورتبندی دقیق مسایل مورد نظر، ارزیابی مسایل جاری و مسایل در شرف ظهور و ارایة دیدگاههای تحلیلگرایانه درباره سیاستهایی که سیاستگذاران به آن نیاز فوری دارند، یکی از وظایف اصلی اتاقهای فکر است. بنابراین اعضا باید بتوانند به عنوان یک استراتژیست در بحثهای مربوط به سیاستگذاری و ارزیابی نقادانه سیاستها و برنامهها، ایفای نقش نمایند. ۳) وارد شدن به حوزه کارهای اجرایی اتاقهای فکر سیاستساز هستند نه سیاستگذار؛ بدین معنی که این اتاقها غالبا نهادهایی پیشنهاددهنده هستند و درگیر مسایل تشریفاتی و حقوقی سیاستگذاری نمیشوند. همچنین اتاقهای فکر در تعامل با دستگاههای اجرایی، صرفاً تصمیمساز هستند و نباید درگیر مسائل اجرایی و یا توجیه کارشناسانة تصمیمهای روزمرة دستگاهها شوند. گرفتار شدن در گیر و دار مسایل جاری و اجرایی که به شکل روال مندی با شرکت در جلسات و پاسخگویی به مراسلات توام است، چندان فرصتی برای تفکر و اندیشه باقی نمیگذارد. بنابراین اعضای اتاق فکر نباید زمان خود را صرف چنین اموری نمایند، مگر آنکه ضرورت ایجاب نماید. برای پرهیز از ورود به حوزه کارهای اجرایی، لازم است که اعضا به شکلی نتایج خود را ارائه دهند که برای مجری قابل فهم و اجرا باشد. چنانچه مجری توانایی لازم را نداشته باشد، برنامهها نیز باید در سطح پایینتری ارائه شود. از طرف دیگر لازم است اعضای کمیتهها صبور باشند و تا زمانی که مجریان نتایج کارشان را ارئه ندادهاند، از دخالت در امور آنها خودداری کنند و از طرف دیگر برای توانمندسازی آنها برنامههای راهبردی داشته باشند. ۴) عدم مهارت کافی در زمینه دانش تفکر تفکر نیز یک دانش است و آشنایی با قوانین و روشهای آن باعث بهتر فکر کردن میشود. از جمله مهارتهایی که لازم است اعضای اتاق فکر بدان مسلط باشند میتوان به این موارد اشاره کرد: مهارتهای پرسشگری، تصمیمگیری (فردی و گروهی)، روشیابی، برنامهریزی، دوراندیشی، بررسی نتیجهای، حداکثر کارایی، قضاوت (علمی-عملی)، بررسی انفعالی، بررسی فعال، راهاندازی و سازماندهی، خطرزدایی، فرضاندیشی و همذاتی. این مهارتها همچون ابزاری حیاتی برای متفکر محسوب میشوند و متفکری که ابزار لازم را نداشته باشد همچون یک ارتش بدون سلاح تنها برای سیاهی لشکر مناسب بوده و حضوری موثر و راهبردی نخواهد داشت. ۵) کافی نبودن افراد متخصص در رشتههای گوناگون که نتیجه آن عدم کامل اندیشی است افزایش حجم اطلاعات، گسترش روابط بینالمللی و افزایش عوامل تاثیرگذار در امر تصمیمسازی و استراتژیپردازی، ضرورت تفکر جمعی و جمعاندیشی را محرز کرده است. بنابراین تعدد و تنوع دیدگاههای لازم در تحلیلها و ارائه طرحها برای رفع خلأ ناقصاندیشی ضروری است. البته باید توجه داشت که حضور غیرموثر افراد متخصص نیز منجر به افزایش زمان هماهنگی و رسیدن به توافقات در جلسات میشود. ۶) هماهنگ نبودن با شرایط سازمان و همسو نبودن با زمان هماهنگی یکی از شرایط اصلی تحقق برنامهها و اهداف است و اتاق فکر یکی از مراکز ایجاد هماهنگی در سازمان است. بنابراین چنانچه اعضای اتاق فکر از درک شرایط زمانی و مکانی غافل شده و نتوانند با آن هماهنگ شوند، دیگر نباید انتظار طرحهای اثربخش را از آنان داشت. |
1 – فرد خوددار:
اگر شخصی دستهایش را پشت کمر قفل کند، نشان میدهد که خود را به شدت کنترل کرده است. در این حالت او سعی دارد خشم یا احساس ناامیدی را از خود دور کند.
2 – حالت تدافعی:
اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد نشان دهنده حالت تدافعی در برابر حملهای غیر منتظره و ناگهانی یا بیمیلی برای تغییر چهره شخص است. اگر انگشتها مشت شده باشند، حالت بی میلی شدیدتر است.
3 – متفکر:
گره کردن دستها به دستههای صندلی نشان میدهد که شخص سعی دارد احساس خود را مهار کند. اما قفل کردن قوزک پاها به یکدیگر حالت تدافعی است. این حالت بیشتر در مسافران مضطرب هواپیمای هنگام پرواز و فرود آن دیده میشود.
4 ـ دقت:
وقتی شخص انگشت سبابه را روی صورت و بقیه دستش را به صورت گره کرده در پایین صورتش قرار میدهد یعنی که با دقت است. این حالت نشان میدهد که شخص بادقت زیاد به صحبتهای شما گوش میدهد و یک یک کلمات شما را میسنجد و در چهره او حالتی انتقادی به چشم میخورد.
5 – بدگمان:
انگشتهای گره شده زیر چانه و نگاه خیره نشان دهنده حالت تردید و دودلی است. او به صحبتهای شما و صحت گفتههایتان تردید میکند. در این حالت ممکن است آرنج روی میز قرار گرفته باشد.
6 – بیگناه:
دستهایی که روی سینه قرار گرفته باشد، بهترین نمونه برای نشان دادن و حالت بیگناهی و درستکاری است. این حالت اثر باقیمانده از شکل سوگند خوردن است که دست را روی قلب قرار میدهند.
7 – مطمئن:
این حالت دستها در مردها نشان میدهد که به آنچه که میگویند اعتقاد و اعتماد کامل دارند و در خانمها کمتر دیده میشود. خانمها هنگامی که دست خود را به کمر میزنند نشان میدهند که به آنچه میگویند اطمینان دارند.
8 – مرموز:
دستهای به هم مشت شده زیر چانه نشان میدهد که شخص نظریاتش را پنهان میکند و به شما اجازه میدهد به صحبت خود ادامه دهید، تنها هنگامی که حرفهایتان پایان یافت به شما و نظریات شما حمله خواهد کرد.
9 – ظاهر ساز:
او آرام به نظر میرسد اما این آرامش پیش از توفان است. این حالتی است که بیشتر رؤسا به خود میگیرند تا خود را به گونهای به زیردستان نزدیک کنند و در عین حال جاذبه آنها نیز کم نشود.
10 – آماده و موفق:
قرار دادن پاها روی هر چیز (روی صندلی، میز، سکو و… نشانه حالت مالکیت است… در یک میز گرد تنها رئیس اجازه دارد چنین حالتی داشته باشد و آرامش خود را نشان دهد.)
11 – اعتماد به نفس:
تکیه زدن به صندلی در حالتی که دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوی است. اگر شخصی در این حالت صحبت میکند به گفتههای خود اعتماد دارد و اگر به صحبتهای شما گوش میدهد به خود زحمت ندهید، او خود همه ماجرا را میداند.
PGKNEEK PGKNEEK PGKNEEK PGKNEEK
محققان بر این باورند که افکاری همچون امثال بالا، واکنش فیزیکی چشم را به دنبال دارند، که شما با تشخیص آنها می توانید تقریبا حدس بزنید که فرد به چه چیزی فکر می کند.
انسانها عموما موجودات کنجکاوی هستند و دانستن افکار یا رازهای پنهان، آنها را به وجد می آورد. موضوع وقتی جالبتر می شود که آنها بتوانند ذهن دوست یا همسرشان را بخوانند. شاید با خواندن تیتر مطلب، پیش خودتان فکر کردید که: « امروز میرم خونه و فکر داداشم رو می خونم تا ببینم چرا این چند روز اخلاقش عوض شده » ولی عجله نکنید، این کار به آن سادگی هم که تصور می کنید نیست.
یکی از روشهای موثر ذهن خوانی، درک زبان بدن است. در واقع افراد در حین حرف زدن، به صورت ناخودآگاه قسمتی از بدنشان را تکان می دهند و این حرکات نشان دهنده تفکرات و احساسات درونی فرد نسبت به موضوع جاری دانست.
برای مثال وقتی از افراد راجع به شماره تلفن شان در ۱۰ سال پیش سوال کنید، آنها سعی می کنند از حافظه شان برای به خاطر آوردن آن کمک بگیرند و وقتی از آنها راجع به آرزویشان می پرسید آنها سعی می کنند تا تصویری را در ذهنشان بسازند.
محققان بر این باورند که افکاری همچون امثال بالا، واکنش فیزیکی چشم را به دنبال دارند، که شما با تشخیص آنها می توانید تقریبا حدس بزنید که فرد به چه چیزی فکر می کند.
قبل از خواندن این ۷ واکنش، لازم است به ۲ نکته مهم توجه کنید :
1 - این واکنش ها بر اساس افراد راست - دست نوشته شده اند و در صورتی که فرد مورد نظر چپ دست است، باید آنها را برعکس در نظر بگیرید.
2 - منظور از راست یا چپ، دید شما نسبت به فرد انجام دهنده واکنش می باشد.
واکنش های چشمی
1 - بالا – سمت راست : نشانگر جستجو و بازسازی رویدادی تصویری که در گذشته رخ داده است.
2 - بالا – سمت چپ : در حال ساختن تصویر و یا رویداد جدید.
3 - مستقیم – سمت راست : بخاطر آورن صوتی که در گذشته شنیده شده است.
4 - مستقیم – سمت چپ : در حال ساختن کلمه و یا صوتی که در گذشته رخ نداده است.
5 - پایین – سمت راست : صحبت کردن شخص با ضمیر داخلی اش
6 - پایین – سمت چپ :
به خاطر آوردن و یا تصور یکی از حواس، لامسه، بویایی و یا چشایی
7 - چند حرکت و یا بدون حرکت : ممکن است شما سوالی را از فرد مورد نظر بپرسید و فرد هیچکدام از حرکات فوق را انجام ندهد و به یک نقطه خیره شود. این بدین معنی است که فرد دارد سوال و جواب را به صورت تصویری بررسی و شبیه سازی می کند.
به خاطر داشته باشید که این واکنش ها برای تمامی افراد یکسان نیستند و ممکن است استثناهایی نیز وجود داشته باشد، ولی همین الان می توانید آنها را با همسر و یا دوستتان تمرین کنید.
منبع : salemzi.com
وارد اتاق کارتان که میشوید، حس میکنید نگاههای دو همکار چپی و راستیتان روی شما سنگینی میکند؛ سعی میکنید عادی باشید و استرس اول صبح سراغتان نیاید، اما تپش قلب میگیرید و به هردوشان لبخند میزنید. اولین ارباب رجوع که میرسد، هر دو همکار با لبخندی معنادار او را از شما دور میکنند و خودشان در اقدامی بیسابقه کار او را فوری و با احترام راه میاندازند. ارباب رجوع دوم را هم فورا جلب میکنند و پچ پچ کنان با هم به شما اشاره میکنند و قار قار میخندند. (توضیح آن که قار قار خندیدن ژانری متفاوت از قاه قاه خندیدن است که فقط وقتی دو همکار بخواهند به همکار سوم بخندند، بروز میکند ـ مترجم).
برای شما خطرناک است که از این دو نفر بپرسید چرا امروز همه شما را دنبال میکنند؛ لیوان زرد شدهتان را برمیدارید و به بهانهی چای آوردن از آبدارخانه از اتاق کار بیرون میزنید؛ آبدارچی بر خلاف هر روز تلاش میکند آنقدر سرش پایین باشد که شما را نبیند؛ بلند سلام میکنید و برعکس هر روز از سر سیری سلام میدهد. میخواهید یقهش را بگیرید اما اخلاق کاری اجازه نمیدهد و آرام از او میپرسید چرا همه امروز شما را ناجور نگاه میکنند؟ آبدارچی طفره میرود و بعد میگوید: «ما که ندیدیم؛ ولی میگن اون گلدون اتاقتون که سه روز پیش آوردین، رشوه بوده؛ خدا به دور البته»!
به اتاق کارتان برمیگردید و خندهی بلند دو همکار را دوباره میشنوید؛ سعی میکنید در ذهنتان ارباب رجوعی را پیدا کنید که اگر چه کارش با شما به خاطر کسری پرداخت جریمههاست، اما با گلدانی که خودتان خریدهاید و آوردهاید، نسبتی دارد. همکار دست چپی میگوید: «رئیس خبردار شده؛ گفت برای ما هم گلدون بنجامین بیارین، پولش رو هم میدیم» و بلند میخندد؛ همکار دست راستی میگوید «انصافا شنیدهم گلدونجات جزو رشوهها حساب نمیشه؛ شادابی محیط کار رو تامین میکنه کافییه؛ فقط میگن زیادی بزرگه از گلوی آدم پایین نمیره. ها ها ها»… سرتان گیج میرود؛ احساس میکنید شما را در محل کارتان بیآبرو کردهاند. دارید از اتاق کار بیرون میروید که رئیستان جلویتان سبز میشود و با خندهای عصبانی میگوید «براتون یه هفته مرخصی استخلاصی نوشتم، بلکه یه کم توجیه باشین آقای…؛ همکارانتون گزارش دادهن که هدیهبگیر خوبی شدین» و با قدمهای عصبانی دور میشود؛ آبدارچی با تاسف سرش را تکان میدهد؛ صدای خندهی همکارها بلند میشود؛ از در راهرو بیرون میروید و دو همکار پشت سرتان قار قار میخندند؛ ناگهان یکی از ارباب رجوعهای دیروزی با یک دبهی ماست و یک ظرف عسل، خندان شما را در آغوش میکشد و میگوید: «خدا رو شکر که دیدمتون آقا… قابل شما رو نداره». به همکارها و آبدارچی نگاه میکنید و رئیس هم از ته راهرو میپیچد داخل.
نوشته: جلال سمیعی