ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک
ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک

١٩٣ ) - انتشاریه - ١٣٩٤/٠٢/٢٠

انتشاریه - ١٣٩٤/٠٢/٢٠


تا صبح قضا سهل و سهیلش به که باشد
تا شام قدر   رجعت  و میلش  به که  باشد
در بزم  وصالش   همه  کس   طالب  دیدار
تا  یار که را خواهد  و میلش  به  که باشد


«مونت کیو»
باید زیاد مطالعه کنید تا بدانید که هیچ نمی‌دانید!

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


تفاوت دلیل با علت :

دلیل در احکام شرعی، نوعی «علم و آگاهی» است،
اما
علت و معلول نوعی «رابطه بین دو شیء» می‌باشد و نباید «دلیل و علت» را به یک معنا به کار برد.

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


تفاوتی در عشق و هوس

در دنیا 

دو نابینا هست

یکی تو

که عاشق شدنم را نمی بینی

یکی من

که به جز تو کسی را نمی بینم.

     جوزف لنون


1 – عشق معطوف به غیر از خود است.

2 – هوس پاسخ به یک نیاز جسمانی و روانی است.


3 – عشق محدود کننده و زندانی کننده معشوق نیست. عشق آزاد کننده است.

آنکه  او  بسته  غم   و خنــــــــده بود
او   بدین  دو  رعاریت  زنــــــــده  بود
باغ سبز وعشق ،   کو بی  منتهاست   
جز غم و شادی درو بس میوه هاست
عاشقی  زین هر  دو حالت،   برترست  
بی  بهار و بی خزان ، سبز  و ترست
در   نگنجد  عشق  در  گفت  و  شنید
عشق ،  دریایی ست  قعــرش   ناپدید
 
4 – عشق با بدبینی و سوء ظن همراه نیست. عشق یک اعتماد است.

5 – عاشق، خود را ملزم می داند که حریم عشق و معشوق را رعایت کند و هنجارها را به نفع لذت خود نمی شکند.
هر گونه خلوت، لمس و ارتباطی که جنبه لذت جویی داشته باشد (قبل از تعهد کامل زناشویی و در چارچوب قانون)، صرفا آسیب پذیری عشق را به همراه دارد و این آزمایش کردن عشق نیست، بلکه سیراب کردن هوس و عطش شهوانی است.
عشق هایی  کز پیِ رنگی بُوَد
عشق نَبوَد ، عاقبت ننگی بود        

6 –  چنین مواردی از نشانه های هوس هستند: زودرنجی، قهر و آشتی ، دل خوری، نگرانی، تردید ، عجله در به نتیجه رسیدن، امروز و فردا کردن، زبان بازی کردن، با چند نفر ارتباط صمیمی وعمیق عاطفی گرفتن، رویاپردازی در مورد فرد، چشم پوشی از نقاط ضعف آن شخص و ...

هر که  را  جامه  ز عشقی  چاک  شد 
او  ز  حرص  و  جمله عیبی پاک شد
شاد باش ای عشقِ خوش سودای ما 
ای  طبیـبِ  جملـــــه  علــــت هایِ  ما
ای  دوایِ  نخـــوت  و  نامــــوسِ  ما
ای  تو  افلاطون   و جالینــــوس  ما
جسمِ  خاک  از  عشق ،  بر افلاک شد
کوه ،  در  رقص  آمد   و  چالاک  شد
 
7 – عشق پیش نیاز لازم دارد.
 
8 – عشق باید یک وحدت و یکپارچگی بین شما ، افراد و همه هستی ایجاد کند.

  در نگنجد عشق در گفت  و شنید  
  عشق، دریایی ست قعرش ناپدید

, پیشکش میکنم "عشق " و  "رفاقت" و "مهربانی" را به همه کسانی که ، از دل شکستن بیزارند و در تمنای آنند که دلی را بدست آورند ..   
آنانکه می خواهند در زندگی ، پل باشند نه دیوار آنانکه همیشه یکرنگند ، نه هزار رنگ 
آنانکه در سختیها ، یار و نگرانت هستند نه  بی خیالت
 آنانکه با خود رحمت می آورند ، نه زحمت  
پس روز و روزگارتان سرشار 
و 
آکنده ، از  "عشق"  و  "رفاقت"  
و  "مهربانی"  باد...


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

سه پند لقمان به پسرش :
در زندگی بهترین غذا را بخور ...
در بهترین رختخواب جهان بخواب ...
در بهترین خانه ها زندگی کن ...
پسر گفت : 
ما فقیریم چطور این کارها را بکنم ؟
لقمان : 
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری ،
هر غذایی ، طعم بهترین غذای جهان را میدهد .
اگر بیشتر کار کنی و دیرتر بخوابی ،
هر جا که بخوابی بهترین خوابگاه جهان است ،
و اگر با مردم دوستی کنی ، در قلب آنها جای میگیری ،
و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست ... !

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

مردی نابینا زیر درختی بر سر دو راهی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، از اسب پیاده شد و ادای احترام کرد و گفت:
قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟ »
پس از او وزیر پادشاه نزد مرد نابینا رسید و بدون ادای احترام گفت:
آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌
سپس سربازی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ 
احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟؟؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید: 
به چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد:
اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود. 
مرد دوم وزیر او بود 
و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:
چگونه متوجه شدی؟
مگر تو نابینا نیستی؟ 
نابینا پاسخ داد:
فرق است میان آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… 
ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد.
طرز رفتار هر کس نشانه شخصیت اوست...
نه سفیدی بیانگر زیبایی است.. 
و نه سیاهی نشانه زشتی..
شرافت انسان به اخلاقش هست


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


داستان واقعی
کشاورز اسکاتلندی فقیری بود*
یکروزصدای فریاد کمکی که از باتلاق می آمد راشنید به سمت باتلاق دویدپسری را دید که تا کمرتولجن سیاه فرو رفته بود و داد میزد و کمک می خواست کشاورز پسربچه رو از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد.روز بعد، یک کالسکه تجملاتی در محوطه کوچک کشاورز ایستاد.نجیب زاده ای با لباسهای فاخر از کالسکه بیرون آمد و گفت پدر پسری است که نجاتش داد.نجیب زاده گفت: میخواهم ازتوتشکر کنم، شما زندگی پسرم رانجات دادید.
کشاورزگفت: برای کاری که  انجام دادم چیزی نمی خوام 
در همون لحظه، پسر کشاورز از کلبه رعیتی بیرون اومد، نجیب زاده پرسید: این پسر شماست؟ کشاورز جواب داد بله
نجیب زاده گفت اجازه بدین پسرتون رو با خودم ببرم و تحصیلات خوب یادش بدم.اگر پسربچه ،مثل پدرش باشه، درآینده مردی میشه که میتونین بهش افتخار کنین” و کشاورز قبول کرد.
بعدها، پسر فلمینگ کشاورز، از مدرسه پزشکی سنت ماری لندن فارغ التحصیل شدودر سراسر جهان به الکساندرفلمینگ کاشف پنی سیلین معروف شدسالها بعدپسر مرد نجیب زاده دچار بیماری ذات الریه شدچه چیزی نجاتش داد؟ پنیسیلین.
اسم پسر نجیب زاده چی بود؟ وینستون چرچی

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


ازحکیمی پرسیدند که چرا استماع تو از نطق تو زیادت است؟
گفت:
زیرا که مرا دو گوش داده اند و یک زبان ، یعنی دو چندان که می گویی می شنوی...

کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی

 چیزی که نپرسند ، تو از پیش مگوی

 از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند

یعنی  که دو بشنو و یکی بیش مگوی.


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

پیش از آنکه سقراط را محاکمه کنند از وی پرسیدند: بزرگترین آرزویی که در دل داری چیست؟


پاسخ داد: بزرگترین آرزوی من این است که به بالاترین مکان آتن صعود کنم و با صدای بلند به مردم بگویم: ای دوستان، چرا با این حرص و ولع بهترین و عزیزترین سال های زندگی خود را به جمع ثروت و سیم و طلا می گذرانید، در حالیکه آنگونه که باید و شاید در تعلیم و تربیت اطفالتان که مجبور خواهید شد ثروت خود را برای آنها باقی بگذارید، همت نمی گمارید؟!
یکی ازعلمای ربانی نقل می کرد:درایام طلبگی دوستی داشتم که ساعتی داشت وبسیارآن رادوست می داشت ،همواره دریادآن بودکه گم نشودو آسیبی به آن نرسد،اوبیمارشدوبراثربیماری آنچنان حالش بدشدکه حالت احتضاروجان دادن پیداکرد، دراین میان یکی ازعلماءدرآنجا حاضربودواوراتلقین می دادومی گفت :بگولااله الاالله اودرجواب می گفت : نشکن نمی گویم :ماتعجب کردیم که چرابه جای ذکرخدا،می گوید:نشکن نمی گویم ، همچنان این معمابرای مابدون حل ماند،تااینکه حال آن دوست بیمارم اندکی خوب شدومن ازاوپرسیدم ،این چه حالی بودکه پیداکردی ،مامی گفتیم بگولا اله الاالله ،تودرجواب می گفتی :نشکن نمی گویم .
 
اوگفت :اول آن ساعت را بیاوریدتابشکنم ،آن راآوردندوشکست. ،سپس گفت من دلبستگی خاصی به این ساعت داشتم ،هنگام احتضارشمامی گفتیدبگولااله الاالله ،شخصی شیطان را دیدم که همان ساعت رادریک دست خودگرفته ،وبادست دیگرچکشی بالای آن ساعت نگه داشته ومی گوید:اگربگوئی لااله الاالله ،این ساعت رامی شکنم ،من هم به خاطرعلاقه وافری که به ساعت داشتم می گفتم :ساعت رانشکن ،من لااله الا الله نمی گویم !
نقل کرده اند بهلول چوبى را بلند کرده بود و بر قبرها مى زد.

گفتند: چرا چنین مى کنى ؟
بهلول گفت : صاحب این قبر دروغگوست ، چون تا وقتى در دنیا بود دایم مى گفت : باغ من ، خانه من ، مرکب من و... ولى حالا همه را گذاشته و رفته است و اکنون هیچ یک از آن ها، مال او نیست که اگر مال او بود حتما با خود برده بود
گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با بسم الله"آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم" در پارچه ای پیچید و با " بسم الله " آن رادر گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد.
  

وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشتو با گفتن "بسم الله" در مکان اول خود گذاشت.شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


دکتر هلاکوئی:
از همین امروز ، وقتی بچه هایمان به مدرسه می روند ، به ایشان بگوییم : 
عزیزم ! من نمی خواهم تو بهترین باشی ، فقط میخواهم تو خوشحال و خوشبخت باشی .
اصلا مهم نیست که همیشه نمره 20 بگیری ، جای 20 می توانی 16 بگیری اما از دوران مدرسه و کودکیت لذت ببر.

عزیزم :از " ترین" پرهیز کن ، چرا که خوشبختی جایی هست که خودت را با کسی مقایسه نکنی.

بخواه که خوشبخت باشی و برای این خواستت تلاش کن.
همین.

 از خانه مان ، از شغلمان ، از درآمدمان ، از خانواده و دوستانمان و....

می خواهم بگویم تحت تاثیر آموزه های غلط ، بسیاری از ما فقط به " بهترین ، بیشترین و بالاترین " چسبیدیم ، در نتیجه تبدیل به انسان هایی افسرده و همیشه نالان شدیم....

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


ای مهربان پدر.قسمت نشدکه باتو کمی گفتگو کنم.
بااین دل شکسته تورا روبرو کنم.

قسمت نشد که لحظه غمگین رفتنت.
با اشکهایم مسیر تورا شستشو کنم.

بوسیدنت که هیچ بغل کردنت که هیچ 
قسمت نشد تو را یک دل سیر بو کنم. 

از یادها  گذشتی و در بادها گم شدی 
حالا کجا حضور تو را جستجو کنم 

تو رفته و  من مانده ام  که  باز
باید تمام  عمر تو را  آرزو  کنم


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


در ایران پدرها و مادرها مقابل فرزندشون همدیگر را نوازش نمی کنند و در آغوش نمی کشند و اینکار رو مقابل کودک زشت می دانند...
اما هنگام مشاجره رعایت فرزند را نمی کنند و مقابل او با هم مشاجره می کنند.
 و فرزند چه بسا از داد و بیداد آنها به گریه می افتد.
 خوب در ایران کودکان از کجا مهرورزی بیاموزند؟
نوازش و مهرورزی در رسانه ها ممنوع است. 
در مدرسه ممنوع است. 
در خانواده ممنوع است.....
پس ذهن کودک در ایران بیشتر از مهرورزی، خشونت را می آموزد.
 
 با امید یه زندگی پر از عشق. ...

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

ﻋﺎﻗﺒﺖ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ، ﻣﻐﺮﺏ ﻣﺤﻮ ﻣﺸﺮﻕ ﻣﯿﺸﻮﺩ.
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻏﺮﺑﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻝ ﻧﯿﺰ، ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﻮﺩ .
ﺷﺮﻁ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ ﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﻭ ﺩﻭﺭ،
ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ، ﺣﺎﮐﻢ ﮐﻞ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﯿﺸﻮﺩ.
ﻫﻢ، ﺯﻣﺎﻥ ﺳﻬﻤﯿﻪ ﯼ ﺩﻝ ﻫﺎﯼ ﺩﻝ ﺗﻨﮓ ﻭﺻﺒﻮﺭ،
ﻫﻢ، ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺭﺛﯿﻪ ﯼ ﺟﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻻﯾﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻗﻠﺐ ﻫﺮ ﺧﺎﮐﯽ ﮐﻪ ﺑﺸﮑﺎﻓﺪ، ﻧﺸﺎﻧﺶ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺍﺳﺖ.
ﻫﺮ ﮔﻠﯽ ﮐﻪ ﻏﻨﭽﻪ ﺯﺩ، ﻧﺎﻣﺶ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻗﺖ، ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﻬﻤﯽ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.
ﺑﺎﻋﺪﺍﻟﺖ، ﺧﺎﮎ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺧﻼﯾﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻋﻘﻞ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ، ﯾﮏ ﺟﻮﺭﯼ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،
ﻋﺸﻖ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻋﻘﻞ، ﯾﮏ ﻧﻮﻋﯽ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻋﻘﻞ ﺍﮔﺮ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭ ﺟﻨﻮﻥ ﺷﺪ، ﻋﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ.
ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﻋﺸﻖ ﻫﻢ، ﻫﻤﺮﻧﮓ ﻣﻨﻄﻖ ﻣﯿﺸﻮﺩ.
ﺻﺒﺢ ﻓﺮﺩﺍ، ﻣﻮﺳﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺁﯾﻨﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﻓﺼﻞ ﻓﺮﺩﺍ، ﻧﻮﺑﺖ ﮐﺸﻒ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﺩﺳﺖ ﮐﻢ، ﯾﮏ ﺫﺭه ﺩﺭ ﺗﺎﺏ ﻭﺗﺐ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺵ!
ﻻﺍﻗﻞ، ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﮕﻮ، ﮐﯽ ﺻﺒﺢ ﺻﺎﺩﻕ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟
ﻣﯿﺮﺳﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺷﺮﻁ ﻋﺎﺷﻘﯽ، ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﯽ ﺍﺳﺖ.
ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ، ﻫﺮﺩﻝ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﻮﺩ . 

قیصر امین پور

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان
نردبان  این  جهان  ما  و  منی  است
عاقبت  این   نردبان    افتادنی  است
لاجرم   آن کس   که    بالاتر   نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست

می گویند:
روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید:آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
مولانا حیرت زده پرسید:مگر تو شراب خوارهستی؟!
شمس پاسخ داد:بلی.
مولانا:ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
...ـ در این موقع شب ،شراب از کجا گیر بیاورم؟!
ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
- با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
- پس خودت برو و شراب خریداری کن.
- در این شهر همه مرا میشناسند،چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!
ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم ،نه صحبت کنم و نه بخوابم.
مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.
تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد
مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.
هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید.در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد:”ای مردم!شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است.” آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد.مرد ادامه داد:”این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!” سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند.در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد:”ای مردم بی حیا!شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید،این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند.”
رقیب مولوی فریاد زد:”این سرکه نیست بلکه شراب است.”
شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت ،دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند.آنگاه مولوی از شمس پرسید:برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟
شمس گفت:برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست،تو فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی،با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند.این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت.پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.
کتاب ملاصدرا.تالیف هانری کوربن.ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

چند سال از عمرتان را کم کرده‌اید؟
 محققان می‌گویند افراد بالای 25 سال حتی با یک ساعت تماشای جعبه جادویی، 22 دقیقه از عمر خود کم می‌کنند و اگر تنها شش ساعت در روز تلویزیون ببینند، عمرشان پنج سال کمتر می‌شود.

به گزارش پایگاه خبری «تیک» (Tik.ir)، محققان می‌گویند برخی عادت‌ها می‌تواند شن‌های ساعت عمرتان را زودتر خالی کند.
 
اگر 11 ساعت در روز بنشینید
نشستن یعنی پایان زندگی

این را محققان می‌گویند. آنها درحالی‌که اغلب افراد کمتر از 150 دقیقه در هفته را به فعالیت بدنی می‌گذرانند تاکید می‌کنند نشستن طولانی مدت، طول عمر را کم می‌کند. از آنجایی که اغلب افراد بالغ 90 درصد اوقات فراغت‌شان را به نشستن می‌گذرانند، محققان پیش‌بینی می‌کنند
 
این افراد با مرگ زودرس مواجه شوند. بررسی‌های آنها نشان می‌دهد میانسال‌هایی که در طول روز بیشتر از 11‌ساعت می‌نشینند، 40‌درصد بیشتر از دیگران با احتمال مرگ در سه سال آینده روبه‌رو خواهند بود.
 
11 سال کمتر عمر می کنید
اگر افسردگی داشته باشید

محققان می‌گویند درست مثل کسی که به‌خاطر بیماری‌های جسمی عمرش کم می‌شود، مبتلایان به بیماری‌های روانی هم با خطر مرگ زودرس مواجه هستند. کسانی که از یک بیماری جدی روانی رنج می‌برند، بین 10 تا 20 سال کمتر از آدم‌هایی که از سلامت روان برخوردارند عمر می‌کنند.

یافته‌ها نشان می‌دهد طول عمر بیماران با اختلال شخصیتی دو قطبی 8 تا 10 سال کمتر از مردم عادی است، این میزان در میان مبتلایان به اسکیزوفرنی 10 تا 20 سال است و آنهایی که افسردگی‌های شدید دارند هم 11 سال کمتر از افراد سالم عمر می‌کنند.
 
10 سال زودتر می‌میرید
 اگر سیگار بکشید

 کمتر کسی است که در مورد مرگ‌آور بودن سیگار شک داشته باشد، اما محققان باز هم تاکید می‌کنند خطر مرگ به شکل جدی در کمین سیگاری‌ها نشسته است. آنها دریافته‌اند طول عمر سیگاری‌ها بین  8 تا 10 سال کمتر از کسانی است که تمایلی به مصرف مواد مخدر ندارند.

متخصصان می‌گویند از هر 10 سیگاری، یک تا دو نفر به دلیل مصرف سیگار جان خود را از دست می‌دهد و گزارش‌ها حاکی از این است که مصرف یک نخ سیگار 15 دقیقه از عمر شما را کم می‌کند.
 
شش ماه زودتر می‌میرید
اگر در هوای آلوده به دنیا آمده باشید

 آلودگی هوا تنها باعث افزایش سقط جنین و مرگ نوزادان نمی‌شود، محققان می‌گویند حتی اگر نوزادی شانس زنده ماندن در این هوای آلوده را داشته باشد، احتمال اینکه طول عمرش از کسانی که در هوای پاک به دنیا آمده‌اند کمتر شود، زیاد است.

براساس گزارش‌ها، محققان می‌گویند افرادی که در مناطق آلوده متولد می‌شوند شش ماه کمتر از کسانی که در هوای پاک به دنیا می‌آیند زندگی می‌کنند. یک گزارش رسمی در انگلستان نشان می‌دهد آلودگی هوا می‌تواند طول عمر 200 هزار نفر در این کشور را حداقل دو سال کاهش دهد.
 
22 دقیقه از عمرتان کم می‌شود
 اگر یک ساعت تلویزیون ببینید

اگر یک روز کامل را مقابل تلویزیون بگذرانید نزدیک به 9 ساعت از عمرتان کم می‌شود؛ حالا می‌توانید با یک حساب سرانگشتی بفهمید که عادت شما به تماشای تلویزیون چقدر شما را به مرگ نزدیک‌تر می‌کند.

محققان می‌گویند افراد بالای 25 سال حتی با یک ساعت تماشای جعبه جادویی، 22 دقیقه از عمر خود کم می‌کنند و اگر تنها شش ساعت در روز تلویزیون ببینند، عمرشان پنج سال کمتر می‌شود؛ پس اگر نمی‌خواهید به همین سادگی جان‌تان را از دست بدهید، کمی قدم بزنید و احساس نکنید تعقیب همه برنامه‌های تلویزیونی وظیفه شماست.
 
هفت سال کمتر عمر می‌کنید
اگر بیماری قلبی داشته باشید

از آلودگی هوا گرفته تا استرس و مشکلات ژنتیک همه در ابتلای افراد به بیماری‌های قلبی نقش دارند و از نظر محققان طول عمر مبتلایان به مشکلات قلبی چند سالی کمتر از افرادی است که از این بیماری‌ها رنج نمی‌برند.

محققان می‌گویند هفت سال از عمر مبتلایان به این بیماری‌ها کم می‌شود و براساس آمارها، 42 درصد مرگ‌ومیر در جهان به دلیل مشکلات قلبی- عروقی اتفاق می‌افتد و این بیماری‌ها نقش زیادی هم در مرگ هموطنان ما بازی می‌کنند.
 
هشت ماه‌ از عمرتان کم ‌می‌شود
اگر پسر داشته باشید

درحالی‌که هنوز هم در فرهنگ ما به دنیا آمدن پسر اتفاقی خوشحال‌کننده است، محققان می‌گویند همین خوشحالی می‌تواند به قیمت جان مادران تمام شود. بررسی‌ها ثابت کرده است که مادران پسردار، هشت ماه‌و‌نیم کمتر از دختردارها عمر می‌کنند و البته از نظر محققان جنسیت فرزند تاثیری بر طول عمر پدر نمی‌گذارد.


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


زوایای دیدن  ! !

من فکر می کنم آن چه موجب رنجش آدم ها از یکدیگر می شود ، این است که :
غالبا ما آدم ها توقع داریم طرف مقابلمان، به تمام وقایع دنیا از زاویه دید ما نگاه کند!
در صورتی که درون هر آدمی، دنیای متفاوتی وجود دارد که با پذیرش این تفاوت ها، روابط شکل مناسب تری خواهند داشت ...

(طبل حلبی _ گونتر گراس)

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

شاهکار !
گاهی نمی توان به کتابی بیان نمود 
حرفی که یک حکایت کوتاه می زند

به ابوسعید ابوالخیر، گفتند :
فلانی شاهکار می کند، چرا که قادر است پرواز کند،
گفت: این که مهم نیست، مگس هم می پرد. 

گفتند :فلانی را چه می گویی؟ 
که روی آب راه می رود! 
گفت:
اهمیتی ندارد، 
تکه ای چوب نیز همین کار ﺭا می کند،

گفتند :پس از نظر تو شاهکار چیست؟ 

گفت: این که در میان مردم زندگی کنی، ولی هیچ گاه به کسی زخم زبان نزنی، 
دروغ نگویی،
کلک نزنی
و
سوءاستفاده نکنی، 
                          این شاهکار است.


ﺁﺭﻱ، ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺯﻳﺴﺘﻦ، 
       * شاهکار *
                   است.

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

تشخیص خوب از بد

تشخیص عسل خوب از بد

سر گوگرد دار کبریت را وارد عسل کرده سپس با فندک سعی کنید آنرا روشن کنید اگر روشن نشد عسل خوبی خریده اید.
و یا با قاشق مقداری از عسل در ظرف آب سردی بریزد به طوری که با فاصله از آب وارد آن شود.اگر مستقیما در یک جا جمع شد عسل مرغوبیست.


تشخیص رب گوجه فرنگی خوب از بد

برای تولید رب گوجه فرنگی از کدو استفاده می کنند. برای تشخیص اینگونه رب ها ،یک قاشق از رب را در یک لیوان آب حل کنید.
اگر رنگ آن قرمز بود خوب و اگر زرد ونارنجی بود کدو است!


تشخیص شیر خوب از بد

برای تشخیص شیری که در آن از شیر خشک کمتری استفاده شده سر سوزنی را وارد شیر کنید وبیرون بیاورید.
اگر سریع قطره شیر چکید کیفیت آن پایین واگر زمان زیادی نیاز به چکیدن شیر بود کیفیت آن خوب است.


تشخیص چای خوب از بد

یک پیمانه از چای را در آب سرد بریزید اگر سریع رنگ گرفت در چای از رنگ استفاده شده است اما اگر زمانی حدود ۲۰دقیقه برای رنگ گرفتن آب زمان لازم بود چای مرغوبیست

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

یکی از سربازان فرانسوی
طی انقلاب جزائر، در خاطرات خود مینویسد:

هنگامی ک به روستاها میرفتیم
و بدنبال افراد انقلابی خانه ها را تفتیش میکردیم!
          خیلی خجالت می کشیدم...!!

# چون که دختران و زنان بادیدن ما، به سمت اسطبل و آغل حیوانات میدویدند         و
خود را با فضولات حیوانات کثیف میکردند
  # تا ما به انها تجاوز نکنیم...!

صحنه بسیار درد آوری است که ببینید یک زن خود را اغشته به فضولات کند تا کسی نزدیک نشود... !؟؟.
اما افسوس برای دخترانی که خود ، بدن خود را
که، زیبایی خود نیز هست،در خیابان های کثیف 
جامعه ی امروزی به عرضه میگذارند....

التماس کمی تفکر ! ؟

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


700 سال پیش در اصفهان مسجدی می ساختند


کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری های پایانی بودند
پیرزنی از انجا رد میشد .
ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجد کج است!

کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد زد ساکت !
 چوب بیاورید . کارگر بیاورید . چوب را به مناره تکیه دهید . حالا همه باهم . فشااار دهید . فشااااااااااار !!!
و مرتب از پیرزن می پرسید مادر درست شد؟

بعد از چند دقیقه پیرزن گفت درست شد و دعا کنان دور شد .
کارگران گفتند مگر می شود مناره را با فشار صاف کرد ؟

 معمار گفت : نه ! ولی میتوان جلوی شایعه را گرفت !
اگر پیرزن می رفت و به اشتباه به مردم میگفت مناره کج است و شایعه کج بودن مناره بالا میگرفت . دیگر هرگز نمیشد مناره را در نظر مردم صاف کرد.
ولی من الان با یک چوب و کمی فشار ، مناره را برای همیشه صاف کردم!!!

از شایعه بترسبد !
در تجارت و کسب و کارتان ، حتی در زندگیتان از شایعه بترسید !
اگر به موقع وارد عمل شوید براحتی مناره زندگیتان صاف خواهد شد.

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


خار خندید و به گل گفت سلام
و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی نزدیک آمد،
گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت سلام...

گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی،
عشق،
اسارت،
قهر و آشتی،
همه بی معنا بود . . . .
 (فریدون مشیری)


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

درخت را به نام برگ

بهار را به نام گل

ستاره را به نام نور

کوه را به نام سنگ

دل شکفته مرا به نام عشق

عشق را به نام جان

مرا ... به نام کوچکم صدا بزن ...



میتوان زیبا زیست
نه چنان سخت که از عاطفه دلگیرشویم
نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بدوخوب
لحظه ها میگذرند
گرم باشیم پرازفکروامید
عشق باشیم وسراسرخورشید
زندگی همهمه مبهمی از ردشدن خاطره هاست
هرکجاخندیدیم هرکجاخنداندیم
زندگانی آنجاست
بی خیال همه تلخیها


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


مولوی » مثنوی معنوی » دفتر چهارم
 
دوست از دشمن همی نشناخت او
نرد را کورانه کژ می‌باخت او
دشمن تو جز تو نبود این لعین
بی‌گناهان را مگو دشمن به کین
پیش تو این حالت بد دولتست
که دوادو اول و آخر لتست
گر ازین دولت نتازی خز خزان
این بهارت را همی آید خزان
مشرق و مغرب چو تو بس دیده‌اند
که سر ایشان ز تن ببریده‌اند
مشرق و مغرب که نبود بر قرار
چون کنند آخر کسی را پایدار
تو بدان فخر آوری کز ترس و بند
چاپلوست گشت مردم روز چند
هر کرا مردم سجودی می‌کنند
زهر اندر جان او می‌آکنند
چونک بر گردد ازو آن ساجدش
داند او کان زهر بود و موبدش
ای خنک آن را که ذلت نفسه
وای آنک از سرکشی شد چون که او
این تکبر زهر قاتل دان که هست
از می پر زهر شد آن گیج مست
چون می پر زهر نوشد مدبری
از طرب یکدم بجنباند سری
بعد یک‌دم زهر بر جانش فتد
زهر در جانش کند داد و ستد
گر نذاری زهری‌اش را اعتقاد
کو چه زهر آمد نگر در قوم عاد
چونک شاهی دست یابد بر شهی
بکشدش یا باز دارد در چهی
ور بیابد خستهٔ افتاده را
مرهمش سازد شه و بدهد عطا
گر نه زهرست آن تکبر پس چرا
کشت شه را بی‌گناه و بی‌خطا
وین دگر را بی ز خدمت چون نواخت
زین دو جنبش زهر را شاید شناخت
راه‌زن هرگز گدایی را نزد
گرگ گرگ مرده را هرگز گزد
خضر کشتی را برای آن شکست
تا تواند کشتی از فجار رست
چون شکسته می‌رهد اشکسته شو
امن در فقرست اندر فقر رو
آن کهی کو داشت از کان نقد چند
گشت پاره پاره از زخم کلند
تیغ بهر اوست کو را گردنیست
سایه که افکندست بر وی زخم نیست
مهتری نفطست و آتش ای غوی
ای برادر چون بر آذر می‌روی
هر چه او هموار باشد با زمین
تیرها را کی هدف گردد ببین
سر بر آرد از زمین آنگاه او
چون هدفها زخم یابد بی رفو
نردبان خالق این ما و منیست
عاقبت زین نردبان افتادنیست
هر که بالاتر رود ابله‌ترست
که استخوان او بتر خواهد شکست
این فروعست و اصولش آن بود
که ترفع شرکت یزدان بود
چون نمردی و نگشتی زنده زو
یاغیی باشی به شرکت ملک‌جو
چون بدو زنده شدی آن خود ویست
وحدت محضست آن شرکت کیست
شرح این در آینهٔ اعمال جو
که نیابی فهم آن از گفت و گو
گر بگویم آنچ دارم در درون
بس جگرها گردد اندر حال خون
بس کنم خود زیرکان را این بس است
بانگ دو کردم اگر در ده کس است
حاصل آن هامان بدان گفتار بد
این چنین راهی بر آن فرعون زد
لقمهٔ دولت رسیده تا دهان
او گلوی او بریده ناگهان
خرمن فرعون را داد او به باد
هیچ شه را این چنین صاحب مباد
 
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان



جان سنفورد - کتاب "یار پنهان"

تفاوت آدم ها و انسان ها :

آدم‌ها زندگی می‌کنند 
انسان‌ها زیبا زندگی می‌کنند !


آدم‌ها می‌شنوند
انسان‌ها گوش می‌دهند !


آدم‌ها می‌بینند
انسان‌ها عاشقانه نگاه می‌کنند !


آدم‌ها در فکر خودشان هستند
انسان‌ها به دیگران هم فکر می‌کنند !


آدم‌ها می‌خواهند شاد باشند
انسان‌ها می‌خواهند شاد کنند !


آدم‌ها ، اسم اشرف مخلوقات را دارند
انسان‌ها اعمال اشرف مخلوقات را انجام می‌دهند !


آدم‌ها انتخاب کرده‌اند که آدم بمانند
انسان‌ها تغییر کردن را پذیرفته‌اند ، تا انسان شدند !


آدم‌ها می‌توانند انسان شوند 
انسان‌ها در ابتدا آدم بودند !


آدم‌ها آدم‌اند
انسان‌ها انسان !
اما
آدم‌ها و انسان‌ها هر دو حق انتخاب دارند
این که آدم باشند یا انسان ، انتخاب با خودشان است .

نیاز نیست انسان بزرگی باشیم ، انسان بودن خود نهایتِ بزرگی است.

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


چاپلوسی و تمسخر نٓه !

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺳﺮ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻗﺎﺟﺎﺭﯾﻪ ﺁﻏﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺧﺎﻥ ﻗﺎﺟﺎﺭ ‏ ﮐﻪ ﺩﺭ 12 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ‏، ﺩﺭ ﻫﺮ ﻋﯿﺪ ﻭ ﺳﻼﻡ ﻧﻮﺭﻭﺯﯼ ﻭ ﻣﻨﺎﺳﺒﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﻌﺮﺍ ﻗﺼﯿﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﻭﯼ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺻَﻠﻪ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺑﺎ ﮐﺘﮏ ﻭ ﭘﺲ ﮔﺮﺩﻧﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ .
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻤﯽ ﻗﺮﻋﻪ ﻣﺪﯾﺤﻪ ﺳﺮﺍیی ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺧﻼﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻌﺮﺍ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺳﺮﻭﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺑﺎﻋﯽ ﮐﺮﺩ :


ﻧﻪ ﻋﻘﻞ ﺗﻮ ﺭﺍ ،ﮐﻪ ﻭﺻﻒ ﻋﺎﻟﯿﺖ ﮐﻨﻢ
ﻧﻪ ﻓﻬﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ،ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﺣﺎﻟﯿﺖ ﮐﻨﻢ
ﻧﻪ ﺭﯾﺶ ﺗﻮ ﺭﺍ ،ﮐﻪ ﺭﯾﺸﺨﻨﺪﺕ ﺳﺎﺯﻡ
ﻧﻪ ﺧﺎﯾﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ،ﮐﻪ ﺧﺎﯾﻪ ﻣﺎﻟﯿﺖ ﮐﻨﻢ


آغامحمدخان ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ بر لبانش ظاهر شد ﮐﻪ هیچ وﻗﺖ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻥش  ﺩﯾﺪﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
"ﺣﺮﻑ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩ، ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻋﺮ ﺯﺩ. ﺍﮔﺮ ﺗﻌﺮﯾﻔﻢ ﻧﮑﺮﺩ ،ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺍﻡ ﻧﯿﺰ ﻧﻨﻤﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮ ﻭ ﺑﺎﻃﻦ ﺧﻮﯾﺶ ﺁﮔﺎﻩ هستم.


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.