ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک
ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک

٩٩ ) - آقا بزرگ تهــــرانــی

آقا بزرگ تهرانی
میلاد سبز

سال 1293 قمری ، ماه ربیع الاول و شب پنجشنبه بود. درست یازده روز ماه میلاد و ربیع المولود می گذشت و تنها یک هفته به سال گشت میلاد بزرگترین مولود آفرینش حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله مانده بود که از لطف خدا، حاج ملا علی تهرانی ، صاحب پسری سالم و کامل شد.

حاج ملا علی از پیش بر آن بود که نام جدش حاج محسن را بر فرزند نهد تا یاد او بماند اما تقارن این تولد با ماه میلاد پیامبر چنان خرسندش ساخت که اسم فرزند دلبندش را محمد محسن نامید.(511)

مادر محمد محسن زنی باورمند و نیکو کردار بود که از سادات علوی محسوب می گشت . و با نام بیگم خوانده می شد و دختر حاج سید عطار تهرانی بود.(512)

پس از دهها سال زمانی که هر کس برای گرفتن شناسنامه نام خانوادگی خاصی بر می گزید او شهرت ((منزوی )) را برگزید و به این ترتیب مولود ماه میلاد در شناسنامه ((محمد محسن منزوی )) خوانده شد اما هیچ وقت به این اسم و رسم نامیده نگشت و مشهور نشد.(513)

اما از آنجا که در میان تهرانیها از دیر باز عادت چنین بود که پسری را به نام جد بزرگ خانواده و به اسم ((آقا بزرگ )) صدا کنند، محمد محسن آقا بزرگ خوانده شد. با این تفاوت که آقا بزرگ خاندان محسنی براستی ((آقایی بزرگ )) شد و با همین نام شهره آفاق گشت .(514)

در گلشن قرآن

مولود پامنار از همان روزهای نخستین حیاتش با سرچشمه زلال نور و زندگی آشنا شد. وی در حالی که تنها چهار یا پنج بهار از آغاز سبز زندگی را پشت سر می گذاشت دل پاک و جان تشنه اش را هر روز با قرآن و آوازهای آهنگین و روح نواز آن جلا می داد. او از نخستین آموزگار خویش چنین یاد کرده است :

((قبل از رفتن به مکتب خانه ، در توی خانه ، پیش عمال عمو، ((زهرا سلطان خانم )) از اول حروف ابجد و بعضی سوره های کوتاه قرآن را خوانده بودم ...))(515)

پس از آن که به 7 سالگی رسید (1300 ق ) در محله اش پامنار به مکتب خانه آقا سید ضیاء رفت و پیش او قرآن و نصاب الصبیان را در لغت عربی و فارسی و... خواند.(516)

روحانی ده ساله

فرزند حاج ملا علی ابتدا علاقه چندانی به درس و مشق نداشت و بیشتر دوست داشت به پیشه اجدادی خویش تجارت و بازرگانی بپردازد. او خود در این باره می نویسد:

((تا شش سال از عمر گذشت در خانه بازی می کردم . به یاد دارم که دکانی درست کرده اجناس بقالی و عطاری و ترازو با سایر لوازم دکان تهیه می کردم ... شوق زیادی به درس خواندن نداشتم . می خواستم کاسب شوم ولی مرحوم پدرم کسب را نمی خواست چون خودش درس عربی نخوانده بود می خواست من طلبه علم شوم . مرا چندی برای امتحان به دکان بزازی برادرم مرحوم آقای محمدابراهیم در سر سه راه بازار پامنار فرستاد. با محبتهای برادرانه بلکه پدرانه او از زحمت رفتن به دکان عاجز شدم و پس از مدتی استعفا دادم و به شوق درس افتادم .))(517)

((پس از آنکه پدر شوق و ذوق فرزندش را در تحصیل علم و کمال افزونتر از پیش دید و استعداد او را در این راه شکوفا یافت به این فکر افتاد که برای تشویق و ترغیب او مجلسی را ترتیب دهد و پسرش را ملبس به لباس دانش ‍ و دین سازد.

((و چون 10 ساله شد (1303 ق ) پدرش مجلسی ترتیب داد، با حضور جمعی از روحانیون آن روزگار تهران ، و در این محفل معنوی ، وی لباس ‍ روحانیت پوشید و عمامه بر سر گذارد. حاضران به او تبریک گفتند و خواستند تا خواندن ((جامع المقدمات )) را بیاغازد. پس از پوشیدن لباس روحانی وی را با افزودن کلمه شیخ (کلمه ای که برای روحانیون ، هم عنوان است و هم احترام ) بر سر نامش ، در شیخ آقا بزرگ خواندند.))(518)

شیخ آقا بزرگ در زندگینامه خود می نویسد:

((مرحوم آقا سید جمال افجه ای عمامه بر سر من گذاشت .))(519)

دوازده سال در حوزه تهران

شیخ آقا بزرگ تهرانی از سال 1303 ق که معمم شد، تا سال 1315 ق در تهران سکونت داشت . نخست مراحل مقدماتی را در مدرسه دانگی آغاز کرد و در مدرسه پامنار و سپس در مدرسه فخریه (مروی ) آن را پی گرفت . او در عرض این دوازده سال توانست علوم و فنون مختلفی چون ادبیات ، منطق ، تجوید قرآن ، فقه ، اصول ، خط نسخ و نستعلیق را یاد گیرد. او در این مدت بجز تحصیل و تکمیل معلومات ، کارها و اقدامهای جالبی هم داشته است که از آن میان استنساخ چندین نسخه از کتابهای معتبر و حایز اهمیت است . برخی از آن کتابها که امروزه زینت بخش بعضی کتابخانه ها و گنجینه هاست هر یک حاکی از سلیقه و خط زیبای او، و مهم تر از همه بیانگر تلاش و تکاپوی او احیای متون و میراث علمی و فرهنگی شیعه است .(520)

زمانی که در مدرسه دانگی مشغول تحصیل بود، در غیاب پسر خاله اش ‍ حاج سید محمد تقی ، پسر حاج سید عزیزالله که کتابدار کتابخانه آن مدرسه بود، کتابداری می کرد! خود در این باره می نویسد:

((... من نایب کتابدار بودم که کتابها را به طلاب می دادم و قبوضات می گرفتم و هرسه ماه تجدید نظر می کردم .))(521)

حدیث هجری

شیخ آقا بزرگ تهرانی تا سال 1315 ق در تهران بود و در آن مدت تنها برای چند سفر زیارتی و تفریحی از تهران خارج شد. یکی از آن سفرها، سفر به مشهد مقدس بود که او و پدرش در حالی که در رفت و برگشت همراه و هم قافله با شیخ فضل الله نوری بودند در سال 1311 ق انجام دادند و دیگری سفر به ایلکا (از روستاهای نور در مازندران ) بود که به دعوت شیخ جواد ایلکانی و به صلاحدید پدر صورت گرفت و سومی سفر به کشور عراق ، برای زیارت عتبات بود که همراه برادرش کربلایی محمد ابراهیم و در سال 1313 ق آغاز شد. شیخ آقا بزرگ به هیچ وجه نمی خواست از این سفر برگردد و مصمم بود که برای تحصیل علم در حوزه علمیه نجف اشرف ، در آن شهر بماند اما اصرار بیش از حد برادر و همراهان او را وادار به بازگشت ساخت ؛ تا اینکه در سال 1315 ق برای همیشه ایران را ترک کرد و راه نجف را در پیش گرفت .

آن سال در حالی که تنها بیست و دو بهار از عمرش می گذشت وارد عراق شد.

پس از آن که چند صباحی را در شهر کربلا، با زیارت و عبادت گذراند، روز چهارشنبه 17 شعبان همان سال وارد نجف گشت تا در سایه سار آستان قدس علوی ، از چشمه های جاری علم و حکمت سیراب گردد.(522)

زیر پای آبشاران

شیخ آقا بزرگ استادان زیادی داشته است . حال با عنایت به نوشته های شیخ ، یاد کردی از آن نیک مردان و دانشوران را که همگی از اساتید او در دوره مقدمات و سطوح شمرده می شود و شیخ پیش از هجرت به نجف ، در تهران پیش آنان درس خوانده بود - لازم دیده ، به ترتیب نام می بریم :

شیخ محمد حسین خراسانی (متوفی 1347 ق .)، شیخ محمد باقر تهرانی معروف به معزالدوله ، شیخ زین العابدین محلاتی ، (شیخ در مدرسه صدر صدرنشین نویسی را از دو طرف فراگرفت )، میرزا ابراهیم زنجانی (م 1351 ق )، شیخ محمد رضا قاری ، میرزا محمود قمی ، حاج شیخ ملا محمد علی نوری ایلکانی ، شیخ علی نوری ایلکانی (باید همان نوری حکمی و غیر از آن نوری ایلکانی باشد که پیش از این نام برده شد)، سید عبد الکریم مدرسی لاهیجی ، میرزا محمد تقی گرگانی (م 1336 ق )، سید محمد تقی تنکابنی (م 1327 ق )، شیخ محمد تقی نهاوندی ، سید حسن استر آبادی ، شیخ عباس نهاوندی ، شیخ عبدالله اصفهانی ، سید محمد تقی قزوینی ، حاج میرزا سید حسن تهرانی ، آقا شیخ مهدی مازندرانی ، آقا شیخ محمد شاه عبدالعظیمی ، آقا شیخ عبدالحسین شیرازی ، آقا میرزا کوچک ساوجی ، حاج محمد علی عراقی ، آقا میرزا شهاب الدین شیرازی ، آقا شیخ عبدالخالق یزدی .

در ساحل دریاها

اما اساتید بزرگ شیخ در سطوح عالی حوزه علمیه نجف اشراف عبارتند از:

1. محدث نوری (1254 - 1320 ق )

2. شریعت اصفهانی ، معروف به شیخ الشریعه (1266 - 1339 ق )

3. آیة الله سید محمد کاظم یزدی

4. آیة الله شیخ محمد طه نجف (1241 - 1323 ق )

5. سید مرتضی کشمیری (1268 - 1323 ق )

6. حاج میرزا حسین خلیلی (1230 - 1326 ق )

7. آخوند خراسانی (1255 - 1329 ق )

8. آیة الله محمد تقی شیرازی (متوفی 1338 ق )

9. سید احمد تهرانی کربلایی (متوفی 1332 ق )

10. سید احمد تهرانی کربلایی (متوفی 1332 ق )

11. شیخ محمد علی چهاردهی رشتی (1252 - 1331 ق )(523)

12. شیخ احمد شیرازی ، معروف به ((شانه ساز))

13. شیخ حسن تویسرکانی

14. سید آقا قزوینی

15. شیخ عبدالله اصفهانی(524)16. آیة الله حاج آقا رضا همدانی(525)

زیر رواق روایت

علامه تهرانی اهمیت بسیاری به روایت و نقل حدیث می داد و در کسب اجازه برای نقل احادیث می کوشید. علماء و فقهای بسیاری برای او اجازه نامه روایتی نوشته یا از او اجازه گرفته اند تا آنجا که او پس از محدث نوری ، سرشناس ترین شیخ روایت یاد می شود. در اینجا ما نخست از کسانی نام می بریم که پیر پژوهشگران از آنان گواهی نقل روایت داشته است .

الف - از علمای شیعه

محدث نوری

وی نخستین کسی است که برای شیخ آقا بزرگ در حالی که او هنوز در دوران جوانی بود، اجازه نقل حدیث داده است .

آیة الله سید حسن صدر کاظمی (م 1354 ق )

شیخ محمد صالح آل طعان بحرانی (1284 - 1333 ق )

شیخ علی خاقانی (م 1334 ق )

سید محمد علی شاه عبدالعظیم (1258 - 1334 ق )

شیخ موسی بن جعفر کرمانشاهی

سید ابوتراب خوانساری (1271 - 1346 ق )

شیخ علی کاشف الغطاء (م 1350 ق )

ملا علی نهاوندی

شیخ محمد طه نجف

سید مرتضی کشمیری

حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی

آخوند محمد کاظم خراسانی

سید احمد تهرانی کربلایی

میرزا محمد علی مدرسی رشتی

شیخ الشریعه اصفهانی

سید ناصر حسین لکهنوی (فرزند علامه مجاهد میر حامد حسین هندی ).

آخوند محمد تقی نهاوندی

علامه سید عبدالحسین شرف الدین عاملی .

آقا سید علی شوشتری

حاج شیخ عباس قمی

سید محمد علی هبة الدین شهرستانی .

آقا میرزا هادی خراسانی حائری .

روایت از این پنج بزرگوار همچون روایت از شیخ محمد صالح طعان بحرانی به صورت مدبجه می باشد(526)یعنی اجازه ای که دو نفر به یکدیگر اعطا کرده باشند.

ب - از علمای عامه

1- شیخ محمد علی ازهری مکی ، از علمای مالکی مذهب و رئیس ‍ مدرسان مسجد الحرام .

2- شیخ عبدالوهاب شافعی ، امام جماعت مسجدالحرام .

3- شیخ ابراهیم بن احمد حمدی ، از علمان شهر مدینه .

4- شیخ عبدالقادر خطیب طرابلسی ، مدرس حرف شریف .

5- شیخ عبدالرحمن علیش حنفی ، از مدرسان دانشگاه الازهر و امام جماعت در مسجد ((راس الحسین علیه السلام )) واقع در قاهره مصر.(527)

طبقه پس از شیخ

کسانی که از شیخ آقا بزرگ تهرانی اجازه روایتی گرفته اند ((طبقه پس از شیخ خوانده می شوند و در میان آنان ، نام بسیاری از فقها و مراجع تقلید، محدثان و مورخان نامدار معاصر، روایتگران و مصلحان بیدار به چشم می خورد و شمارش اسم آنان افزون بر آن است که در این مجال بگنجد. تا آنجا که گفته می شود: ((او استاد مطلق محدثان شیعه بود و بیش از دو هزار اجازه در روایت حدیث از او صادر شد...))(528)

حال به عنوان نمونه تنها برخی از آن بزرگان را نام می بریم .

آیة الله حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی .

علامه شیخ عبدالحسین امینی تبریزی ((مسند الامین )) نامیده می شود.

سید عبدالحسین شرف الدین عاملی

آیة الله سید عبدالهادی شیرازی

علامه سید هبة الدین شهرستانی

شیخ محمد مهدی شرف الدین شوشتری

شیخ نجم الدین عسکری

سید مصطفی صفایی خوانساری

شیخ محمد حسن مظفر

سید محمد علی روضاتی اصفهانی

آیة الله سید محمد هادی میلانی

میرزا حیدر قلی سردار کابلی

آیة الله شیخ مرتضی حائری یزدی

میرزا محمد علی اردوباری

میرزا محمد علی مدرس خیابانی

شیخ جعفر محبوبه نجفی

سید محمد مفتی الشعیه اردبیلی

شیخ حسین مقدس مشهدی

سید محمد صادق بحرالعلوم

سید احمد حسینی اشکوری

سید رضا هندی

شیخ جمال الدین نائینی

سید جلال الدین محدث ارموی

سید عبدالرزاق مقرم

شیخ ذبیح الله محلاتی عسکری

شیخ محمد شریف رازی

شیخ محمد باقر ساعدی خراسانی

عبدالرحیم محمد علی نجفی

محمد رضا حکیمی

شیخ محمد سماوی تنکابنی

علامه سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی

شیخ غلامرضا عرفانیان یزدی

علامه سید محمد حسین طباطبایی

آیة الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی

سید هادی خسروشاهی تبریزی

سید مرتضی نجومی حسینی

سید هاشم رسولی محلاتی

آیة الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی

شیخ کاظم مدیر شانه چی

حسین عمادزاده اصفهانی

سید مصلح الدین مهدوی

شیخ احمد سبط الشیخ

علامه شیخ محمد تقی شوشتری

سید موسی شبیری زنجانی

شیخ عبدالجبار اعظمی

محمد واعظ زاده خراسانی

آیة الله علامه فانی اصفهانی

سید محمد مشکاه بیرجندی

سید محمد علی موحد ابطحی

شیخ احمد انصاری قمی(529)

دو دوره دائرة المعارف

آثار قلمی و کتابهای شیخ آقا بزرگ را تا هشتاد جلد می توان شمرد. اما در میان آن همه آثار، دو اثر از همه پر بارتر و جامع ترند:

1. الذریعه الی تصانیف الشعیه ، در 29 جلد: بیانگر آثار قلمی ، هنری شیعه در طول تاریخ .

2. طبقات اعلام الشیعه ، در حدود 20 جلد، دائرة المعارف بزرگی است که زندگینامه و جایگاه دانشمندان شیعه را در هزار و صد سال گذشته به دست می دهد.

اکنون نخست به سراغ ((الذریعه )) می رویم تا حاشیه های تماشایی آن شاهراه بزرگ را نظاره گر باشیم .

غریو غیرت و نور

پیشترها حاجی خلیفه دائرة المعارفی را در کتابشناسی مسلمانان ترتیب داده و آن را با نام ((کشف الظنون )) منتشر ساخته بود. وی از سر تعصب مذهبی ، بسیاری از آثار شیعه را نادیده گرفته و هیچ نامی از آنها به میان نیاورده بود و گاه گاهی هم اگر از کتابهای شیعه یاد می کرد بسیار گذرا و همراه با تحقیر و تحریف بود. به همین علت یکی دیگر از مخالفان شیعه ، از سر غرض ورزی و عناد نوشته بود:

((شیعه را آثار یا کتابهایی نیست تا آیندگان آنها بتوانند در علوم مختلف از آنها سود برند و آنها به ناچار طفیلی دیگران بوده و بر سر سفره دیگران می نشینند و...))(530)

جرجی زیدان (م 1914 م ) نویسنده معروف مسیحی ، جسارت و جفا را در این اجحاف و حق کشی از حد گذراند. وی پا را از همه فراتر نهاد و با غرض ورزی ، در کتاب خود ((تاریخ آداب اللغه )) چنین نوشت :

((شیعه طایفه ای بود کوچک و آثار قابل اعتنایی نداشت و اکنون شیعه ای در دنیا وجود ندارد))!!(531)

اینجا بود که غیور مردان بزرگی از دانشمندان معاصر شیعی قیام کردند تا جواب دندان شکنی به آن یاوه سراییها دهند آنان با غیرت دینی ، دست به خلق آثاری زدند که هریک چون آذرخشی در آسمان فرهنگ و ادب غریدند و درخشیدند و آتش به خرمن خرافه بافان زدند.

((این شد که شیخ آقا بزرگ و دو همردیف و دوست علمی اش ، سید حسن صدر (م 1354 ق ) و شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (م 1373 ق ) هم پیمان شدند تا هر یک در باب معرفی شیعه و فرهنگ غنی تشیع ، کاری را به عهده گیرند و سخن این نویسنده ... مغرض را به دهنش باز پس بکوبند. قرار شد علامه سید حسن صدر درباره حرکات علمی شیعه و نشان دادن سهم آنان در تاءسیس و تکمیل علوم اسلامی تحقیق کند. ثمره کار او کتاب ((تاءسیس الشیعه لعلوم الاسلام )) شد. این کتاب به سال 1370 ق ، در 445 صفحه چاپ شد. شیخ آقا بزرگ در چاپ آن نیز دخالت داشت . اما علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء قرار شد وی کتاب ((تاریخ آداب اللغه )) جرجی زیدان را نقد کند و اشتباهات وی را باز گوید. وی این کار را کرد و نقدی جامع و علمی بر هر چهار جلد کتاب زیدان نوشت ... اما شیخ آقا بزرگ - از میان این سه یار علمی - متعهد شد فهرستی برای تاءلیفات شیعه بنویسد.))(532)

و چنین بود که کار بزرگ و جامعی با نام ((الذریعه )) در فرهنگ شیعه آغاز شد. ناگفته نماند که الذریعه در 29 جلد انتشار یافت . به این ترتیب که نخست در 25 جلد بود و سپس جلد 26 (مستدرکات الذریعه ) پس از چاپ الذریعه تهیه شد. با توجه به اینکه جلد 9 خود در 4 مجلد چاپ شده و حاوی فهرست دیوانهای شاعران شیعه است . شمار جلدهای الذریعه به 29 جلد می رسد. این دائره المعارف بزرگ ، با 11554 صفحه 55095 کتاب و رساله را شناسایی کرده است و اگر کتابهایی را هم که در ضمن شناسایی آثار دیگر نام برده شده اند بر این رقم بیفزاییم به رقمی در حدود 55500 کتاب خواهیم رسید.(533)

طبقات اعلام الشیعه

این اثر بی نظیر حاصل هشتاد سال پژوهش علامه تهرانی و بزرگترین کاری است که تا کنون در علم تراجم و زندگینامه بزرگان شیعه صورت گرفته است . پیشترها یکی از نویسندگان معاصر در مورد وسعت این دائرة المعارف نوشته بود:

((این کتاب نیز در حدود 30 تا 32 جلد است .))(534)

این دائرة المعارف را می توان به آسمانی پر از آینه تشبیه کرد که مراتب علم و فرهنگ شیعه را در طول هزار و صد سال بخوبی می نمایاند.

محقق تهرانی در این اثر پربار و ماندگار زندگانی علمای شیعه را از قرن چهارم تا قرن چهاردهم به رشته تحریر کشیده است . او گذشته از عنوان کلی طبقات اعلام الشیعه ، برای هر قرن عنوان و نام ویژه ای برگزیده که به ترتیب زیر است :

1. نوابغ الروات فی رابعة المات ،

(روایان نابغه در سده چهارم )

2. النابس فی القرن الخامس ،

(متکلمان و مدرسان در سده پنجم )

3. الثقات العیون فی سادس القرون

(دیده روان و مرزبانان موثق در سده ششم )

4. الانوار الساطعه فی المائة السابعه

(نورهای فروزان در قرن هفتم )

5. الحقایق الراهنة فی المائة الثامنه

(حقایق ثابت و محکم در قرن هشتم )

6. الضیاء اللامع فی القرن التاسع

(آفتاب درخشان در سده نهم )

7. احیاء الداثر من القرن العاشر

(احیای فضیلتهای فراموش شده از قرن دهم )

8. الروضة النضرة فی علماء الماة الحادیة عشرة

(گلستان سر سبز و خرم در زندگانی دانشمندان سده یازدهم )

9. الکواکب المنتشرة فی القرن الثانی بعد العشرة

(ستارگان پراکنده در قرن دوازدهم )(535)

10. الکرام البرره فی القرن الثالث بعد العشره

(نیکمردان با کرامت در سده سیزدهم )

این قرن تا حرف عین تا کنون تنها دو جلد از آن ، همراه با تعلیقات مرحوم استاد علامه سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی چاپ شده است و بقیه (دو جلد دیگر) به صورت خطی است .

11. نقباءالبشر فی قرن الرابع عشر

(بزرگان بشر در قرن چهاردهم )

از این قرن هم به اهتمام استاد طباطبایی یزدی ، تنها چهار جلد انتشار یافته و سه جلد دیگر هم به صورت خطی مانده است .

این دائرة المعارف زندگانی 11300 دانشمند شیعی را به دست می دهد. البته با محاسبه جلدهای منتشر نشده از رقم 15000 نیز فراتر خواهد رفت .

آسمانی از آثار دیگر

تا اینجا 49 جلد از آثار شیخ آقا بزرگ را (29 جلد الذریعه و 20 جلد طبقات ) نام بردیم . اما آثار محقق تهرانی منحصر به این دو دوره دائره المعارف نبوده بلکه دهها کتاب دیگر هم از خود به یادگار گذاشته است که شمار آنها به پنجاه جلد دیگر بالغ می شود. با تاءسف هنوز انبوهی از آنها چاپ نشده است .

شاگردان پیر پژوهش

استاد علامه سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی (قدس سره )، استاد سید احمد حسینی اشکوری ، استاد سید مرتضی نجومی ، سید محمد حسن طالقانی ، سید محمد صادق بحرالعلوم ، مولانا رضا حسین خان رشیدی ترابی ، مولانا سید صفدر حسین نقوی ، مولانا شیخ محمد حسین پاکستانی ، مولانا سید محمد محسن نقوی ، شهید محراب سید محمد علی قاضی طباطبایی و...

تندیس تلاش و تحقیق

شیخ آقا بزرگ به حقیقت مردی خستگی ناپذیر و نستوه بود. همیشه در تلاش و تکاپو و شیفته کار و تحقیق بود. اگر مجموعه آثار ماندگارش یکجا گردآوری و تحقیق شد سر به صد جلد خواهد زد. او از همان نخستین روزهای ایام جوانی دست به استنساخ دهها نسخه کمیاب و کتاب معتبر زد و تا آخر عمرش که قامتش از خمیدگی حالت رکوع دایم یافته بود باز سر در کتاب و دست در قلم داشت .

با این همه کار و کوشش ، خانه ای بی آلایش و بسیار ساده داشت و همیشه دور و برش آکنده از اوراق و اسناد و دفاتر بود و کتابها چون ستارگان بی شماری او را که براستی ماه تابان در آسمان تحقیق و تاءلیف بود همیشه در حصار تماشایی خویش داشتند. خانه ساده او پناهگاه پژوهشگران و مرجع محققان بود. در خانه و کتابخانه او پیوسته به روی محققان باز بود. چیزی که شیخ به آن نمی اندیشید راحتی و رفاه بود. محقق تهرانی حتی فرصت شام خوردن را در شبها نداشت و می گفت : (( چهل سال است که شام نمی خورم .))(536)

از سید محسن امیر عاملی ، نویسنده ((اعیان الشیعه )) نقل می کنند که گفت :

((برای تهیه اسناد اعیان الشیعه که به شهرها سفر می کردم ، در کربلا به کتابخانه شیخ العراقین وارد شدم و از متصدی آن خواستم که یک هفته کتابخانه را در اختیار من بگذارد. پذیرفت مشروط بر اینکه در این هفته میهمان او باشم . شبی به من اطلاع داد امشب میهمان دیگری هم داریم و آن شیخ آقا بزرگ بود که اسمش را شنیده بودم . هنگامی که او را زیارت کردم و بحثی میان ما در گرفت فهمیدم که او تنها یک فهرست نگار نیست بلکه اطلاعات فقهی و اصولی و فلسفی وسیعی نیز دارد. از این رو مسرور شدم . ساعت چهار و نیم شب بود که خستگی بر من غالب شد و خوابیدم . از خواب که برخاستم دیدم شیخ آقا بزرگ نخوابیده و همچنان مشغول یادداشت برداری است . از او پرسیدم نمی خوابید؟ فرمود: من هنوز نشاط دارم و نخوابید. ما هفت روز و شب در آنجا بودیم . ایشان استراحت منظمی نداشت و می فرمود ما برای استراحت اینجا نیامده ایم و من با وجود اینکه پر کار بودم به ایشان غبطه می خوردم .))(537)

در معراج روح و جان

محقق تهرانی با وجود آن همه کار طاقت فرسا، هیچ وقت از محراب مسجد و سنگر سجاده غافل نبود. تا زمانی که پا به آستانه هشتاد سالگی نگذاشته بود و خارهای پیری هنوز در کویر کهنسالی پاهای خسته اش را به سختی نمی آزرد سیر و سلوک هفتگی خود را که سالها بود در چهارشنبه شبها ادامه داشت ترک نگفت . او هر شب چهارشنبه از نجف تا ((مسجد سهله )) را پیاده می پیمود تا در آن مسجد مقدس (واقع در 10 کیلومتری نجف ) آینه جان را با گلاب دیدگان صیقل دهد. گذشته از اینکه او با نماز و دعا در مسجد سهله انس و الفتی دیرینه و دل انگیز داشت ، روزی سه بار جماعتی از خداخواهان و دلدادگان را در معراج نماز رهبری می کرد و در آن پروازهای عاشقانه ، پیشنماز پرستوهای عشق و عرفان بود. تا سال 1376 ق ، در مسجد طوسی نجف ، نماز جماعت را بپا می داشت تا آنکه در آن سال در راه زیارت کربلا دچار تصادف شد و آسیب دید. از آن پس به علت دوری مسجد طوسی دیگر نتوانست امامت آن مسجد را ادامه دهد. بناچار ((مسجد آل طریحی )) را که به خانه اش نزدیک بود، برگزید و تا نزدیکی های وفاتش امامت آن مسجد را به عهده داشت .(538)

در میان خانواده

محقق تهرانی دوبار ازدواج کرد، نخستین شریک زندگانی او زنی بود به نام ((منصوره خانم )) دختر دانشور متقی شیخ علی قزوینی (1333 ق ) که از خاندانی با فضیلت و اهل علم شمرده می شد. پس از آنکه محقق به نجف اشرف هجری کرد، 24 سال از عمر را سپری کرده بود که با او زندگانی جدیدی را آغاز کرد.(539)شیخ آقا بزرگ چند جا از او یاد کرده(540)و او رااوصافی چون ، نیکوکار، بزرگوار، با شرافت ، با وفا، خیر خواه و وارسته ستوده است .(541)این بانوی با وفا در سال 1336 ق در گذشت . تنها پسر شیخ از این زن هم که جوانی به نام ((محمد باقر)) بود، در 1343 ق ، در حالی که هنوز تنها 20 بهار از عمرش می گذشت وفات یافت . شیخ آقا بزرگ ، در فراق این فرزندش اشعاری سرود که دو بیت از آنها چنین است :

*

باقرا باغ جنان تو و داغ جگر من چون ز باب الفرجت کردند اهاتف عیب بسته شد باب فرج بر در کاش و اگر من (542)
*

توام آمد به جهان وای به روز دگر من بسته شد باب فرج بر در کاش و اگر من (542) بسته شد باب فرج بر در کاش و اگر من (542)

علاوه بر این پسر که بزودی به مادرش پیوست دو دختر نیز به نامهای مریم خانم و مرضیه خانم ، از زن اول شیخ به یادگار مانده بود و شیخ برای تکفل آن دو دختر ناچار به ازدواج دوم تن داد.(543)

دومین شریک زندگانی شیخ آقا بزرگ ، زنی به نام ((مریم خانم )) دختر دانشور دینی سید احمد زواری دماوندی (1273 - 1338 ق ) بود. این بانو که خود از خاندان سیادت و علم بود، در تاریخ 1336 ق زندگانی تازه ای را با علامه تهرانی در شهر کاظمین آغاز کرد. (544) او برای محقق تهرانی چهارپسر به نامهای : آقای علی نقی منزوی (متولد 1302 ش )، آقای احمد منزوی (متولد سامرا 1304 ش )، آقای محمد رضا منزوی (1308 ش - 1374 ق ) و آقای محمد تقی منزوی (متولد 1315 ش ) و دو دختر به نامهای خانم فاطمه منزوی و خانم بتول منزوی به دنیا آورد.

در آینه اخلاق

نستوه و پرتلاش کار می کرد. همیشه به یاد خدا بود. در وفا به عهد حساس ‍ بود. تکریم میهمان و احترام به سادات از صفات بارز او بود. از جاه و مقام و ریاست دنیا گریزان بود، چنانکه از انتخابات شهرت ((منزوی )) نشان داد. نسبت به اهل بیت علیه السلام ارادت ویژه ای داشت . در ضمن آن تقریظ که بر کتاب گرانسنگ الغدیر نوشت آن را چنین ستود:

((من قاصرم از توصیف این کتاب گرانبها و ستایش آن . الغدیر بالاتر و بزرگتر از آن است که آن را توصیف کنند و ثنا گویند. من تنها کاری که می توانم کرد این است که دعا کنم تا خداوند عمر مؤ لف کتاب را طولانی کند. به او فرجام نیک بخشد. این است که با خلوص دل از درگاه خدای متعال مساءلت می کنم که بقیه عمر مرا، بر عمر شریف او بیفزاید تا او بتواند به همه آرمان خویش دست یابد...))(545)

انتقادپذیری و سعه صدر

یکی دیگر از صفات بارز او بود تا آنجا که در برابر انتقاد علامه کاشف الغطاء از انتشار کتابش ((النقداللطیف )) و ترجمه آن چشم پوشی کرد و هیچ اندوهگین نشد از استبداد رای وی خود محوری اجتناب می کرد. از اخبار روزگارش آگاه بود و خطوط سیاسی عصرش را می شناخت و در نهضت مشروطه در صف مشروطه خواهان و از طرفداران آخوند خراسانی بود و در قیام میرزا محمد تقی شیرازی که به استقلال عراق انجامید شرکت داشت . زمانی که مدارس به سبک جدید، یکی پس از دیگری در شهرهای مسلمان نشین تاءسیس می شد خرسندی خویش را اعلام داشت و مردم را به شرکت در این کار خیر و عمومی فراخواند.(546)

خاموشی خورشید

دوازدهم اسفند 1348 ش . بود و طرفی دیگر تقویم تاریخ روز جمعه 13 ذیحجه 1398 ق . را نشان می داد که ساعت یک بعد از ظهر، قلب خورشید پژوهش از تپش افتاد. سید جلیلی از ارادتمندان شیخ و از علمای پارسای نجف - که بعدها به نام شهید محراب ، آیة الله مدنی شهره آفاق شد - برای غسل و کفن پیکر پیر پژوهشگران قیام کرد. (547) عصر همان روز، ساعت 6 بعد از ظهر، پیکر پاک شیخ را برای طواف بر مرقد سالار شهیدان امام حسین علیه السلام و برادرش حضرت ابوالفضل العباس به کربلا انتقال دادند.

پس از تشییع با ازدحام و احترام مردم کربلا پیکر پیر پژوهش به نجف اشرف برگردانده شد و آن شب را در دانشگاه بزرگ نجف ، همچون نگینی در حلقه دانشوران و دانشجویان دینی که گرداگرد تابوت او را گفته بود، سحر کرد. فردای آن روز پیکر شیخ در میان سیل خروشان مردم ، روی دستها بلند شد و در حالی که همه دروس حوزه تعطیل شده و علما و فوج طلاب و دانشجویان در پیشاپیش مردم حرکت می کردند از جامعة النجف به سوی حرم مولای متقیان امام علی علیه السلام تشییع شد و پس از آنکه در صحن شریف علوی ، نماز میت به امامت آیة الله سید ابوالقاسم خویی خوانده شد، شاگردان شیخ ، پیکر استاد را به دور ضریح امام علی علیه السلام طواف دادند. سپس بنا به وصیت شیخ ، به جایگاهی که نخست قسمتی از خانه مسکونی خودش بود و بعدها قسمتی از کتابخانه موقوفه او شده بود حمل گردید تا در آستانه کتابخانه عمومی خود دفن شود.

و چنین بود که دانشوری نستوه از دانشوران بزرگ شیعی ، پس از 96 سال عمر با عزت و برکت که بیشتر آن در کتابخانه ها و با کتاب و قلم گذشت بود، در نهایت نیز در میان کتابها در کتابخانه عمومی خود به خاک سپرده شد. آن روز غمبار، در مدارس رسمی نجف هم برای نخستین بار، به خاطر تکریم مردی از مردان بزرگ دین و دانش ، تعطیل شد و شاعران و سخنوران در مجالس بسیاری که تا چهلم درگذشت او در شهرهای مختلف عراق و... برگزار شد داد سخن دادند.(548)

حال از میان صدها سخن و چکامه ای که در تجلیل از اقیانوس پژوهش ، شیخ آقا بزرگ تهرانی گفته یا سروده شده است به سخن دو دانشمند بزرگ ، یکی از دانشمندان شیعی و دیگر از اندیشمندان مسیحی و شرق شناس ، بسنده می کنیم .

استاد بزگوار علامه سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی (قدس سره ) می نویسد:

((شیخ مشایخ معاصر، بزرگ پژوهشگران و فهرست نگاران ، حجت و دلیل تاریخ ، احیاگر آثار گذشتگان ، نمونه ناب تقوا و صلاح ، شیخ آقا بزرگ تهرانی رحمة الله است .))(549)
 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.