ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک
ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک

٢٢٥ ) - #فیلسوف_عارف_حکیم

#فیلسوف_عارف_حکیم

                ||||||||||    فلسفه ~ فیلسوف   ||||||||||
واژه فلسفه از واژهٔ یونانی Philosophia برگرفته شده است که به معنای خرد دوستی است و در زبان عربی و فارسی رایج‌ گشته است. این واژهٔ یونانی از دو بخش تشکیل شده است:
-Philo به معنی دوستداری و sophia- به معنی دانایی.

اولین کسی که این واژه را به کار برد، فیثاغورس بود.
زمانی از او پرسیدند که:
«آیا تو فرد دانایی هستی؟»
وی پاسخ داد:
«نه، اما دوستدار دانایی (Philosopher) هستم.»
بنابراین فلسفه از نخستین روز پیدایش به معنی دوستی ورزیدن به دانایی، تفکر و فرزانگی بوده.
جناب ملاصدرا در کتاب اسفار اربعه در تعریف فلسفه می فرماید: (الفلسفه هی تشبه بالإله بقدر الطاقه البشریه)
یعنی:
فلسفه شبیه شدن به خداست به اندازه طاقت بشری
فلسفه را می‌توان در یک واژه مختصر نمود و آن «چرا» است. برای امتحان شروع کنید و به ابتدای هر چه که به ذهنتان می‌رسد یک «چرا» اضافه نمائید. خیلی زود و به راحتی به معجزه این سه حرفی کوچک پی خواهید برد! و آغاز تفکر را لمس خواهید نمود. اصولاً فلاسفه کسانی هستند که جهان را از پس این علامت «؟» می‌نگرند. در واقع فلسفه دستگاه آفرینش تفکر است و این کار را براحتی با منطق سؤال و پرسش محقق می‌سازد.


              ||||||||||   عرفان ~ عارف   ||||||||||

عرفای اولیه در تعریف عرفان جنبه های مختلفی را در نظر داشتند، برخی درتعریف عرفان به مسائل آن از قبیل خوف، توحید، فنا، عشق و محبت، اخلاص و... توجه بودند؛ بدین صورت که اگر یک زمان مسئله اساسی عرفان عشق و محبت بوده است، تعریف عرفان نیز برآن اساس بوده است. علاوه بر این شرایط زمانی و موقعیت خاص مخاطبان نیز در تعریف عرفان تأثیربسزا داشته است؛ مثلا در برابر ظالمان به مذمت ظلم و ستم، در برابرجاه طلبان به مذمت جاه و در برابرثروت اندوزی به مذمت مال تأکید کرده اند. 

در مواردی نیز عرفا براساس مقام و موقعیت معرفتی و سلوکی خود از عرفان سخن گفته اند. و مقاماتی چون رضا، توکل، توبه، ورع و... رادر شناساندن عرفان مورد توجه قرار داده اند. بنابراین تعریف عرفا از عرفان متنوع و گوناگون است. علاوه بر این در دوره های اولیه عرفان، اصطلاحا فنی و عنوان های رسمی رایج و متداول نبود، اما بعدها درمراحل مختلف سیر تکاملی عرفان، تعاریفی با عناوین اساسی و مطابق با تعالیم عرفانی انتظام یافت. برای نمونه می توان به تعریف :

- داودبن محمود قیصری از عرفای بنام و شاگرد ملاعبدالرزاق کاشانی اشاره کرد. وی در رسله توحید و نبوت و ولایت می گوید: 

«عرفان عبارت است :

از علم به حضرت حق سبحان از حیث اسماء و صفات و مظاهرش وعلم به احوال مبدأ و معاد و به حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است و معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس ازتنگناهای قید وبند جزئیات و پیوستن به مبدأ خویش و اتصاف وی به لغت اطلاق و کلیت».____________________________

                    *(یثربی، عرفان نظری، ص: 28-25).


بنابراین تعریف، محور اساسی در علم عرفان و معرفت، علم به خداوند متعال از حیث اسماء و صفات است. اگر بخواهیم عرفان را ریشه یابی کنیم، عرفان از عرف به معنای شناختن، باز شناختن و دانستن بعد از نادانی است. بنابراین وجه تسمیه عرفان از صراحت برخوردار است برخلاف وجه تسمیه واژه صوفی که اختلاف نظر وجود داشت. 

«عرفان دراصطلاح یعنی خداشناسی وشناخت حضرت حق تعالی» _____________________________________

*(سعیدی، گل بابا، اصطلاحات ابن عرفانی، ص: 528).


درکتاب لغت، عرفان علمی از علوم الهی معرفی شده است:

« نام علمی است ازعلوم الهی که موضوع آن شناخت حق و اسماء وصفات اوست.  و بالجمله راه  و روشی که  اهل الله برای شناسائی  حق  انتخاب  کرده اند  عرفان  می نامند». _______________________________

*(دهخدا، لغت نامه، ج10، ص: 13592). 


شناسایی حق به دو طریق امکان پذیر است؛ یکی از طریق استدلال از اثر به مؤثر که مخصوص علماء و حکماء است. و دیگر از طریق تصفیه باطن و کشف و شهود که مخصوص انبیاء، اولیاء و عرفا است. عرفا معتقدند که برای رسیدن به حق و حقیقت باید مراحلی را طی کرد تا نفس بتواند از این طریق بر طبق استعداد خود آگاهی حاصل کند و تفاوت آنها با حکما دراین است که مبنای کار آنها براساس کشف و شهود است نه استدلال عقلی. در واقع عرفان معرفتی است مبتنی بر حالتی روحانی و توصیف ناپذیر که در آن حالت برای انسان این احساس به وجود می آید که ارتباطی مستقیم و بی واسطه باحق تعالی یافته است، البته این احساس حالتی روحانی ومعنوی است، که قابل تعریف و توصیف نمی باشد؛ چرا که عارف ذات حق را نه با دلیل و استدلال، بلکه با ذوق و وجدان درک می نماید. لذا در چنین حالتی، عارف دارای حالی است که نمی تواند آن را بیان کند. پس کسی که بخواهد آن حالت را دریابد، باید به عرفان گراید و عارف شود. __________________________________

*(زرین کوب، ارزش میراث صوفیه، ص: 10).


                  ||||||||||   حکیم ~ حکمت   ||||||||||

شیخ اشراق شیخ شهاب الدین سهروردی می نویسد:

" ما حکیم را حکیم نمی‏دانیم مگر وقتی که بتواند با اراده خود ، خلع‏ بدن نماید " .
{که خلع بدن برای او کار ساده و عادی گردد و ملکه او شده‏ باشد.}

حکیم کسی است که بتواند ساعاتی از زندگی اش را در هر شبانه روز از بدنش جدا شده و به اصطلاح خلع بدن نموده و در عوالم ملکوت و معنا به سیر و سلوک بپردازد

امروزه به این کار برون فکنی میگوئیم

چگونه حکیم شویم :

پیامبر حکیم (ص) فرمود:
« من اخلص لله اربعین یوماً فجر الله ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه »
هر کس چهل روز فقط براى خداوند تعالى اخلاص ورزد خداوند چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جارى مى‏سازد.»


این کلید برون فکنی و حکیم شدن است

یعنی که اگر چهل روز انسان آگاهی خود را روی خداوند متعال متمرکز کند برون فکنی خود به خود در وی بروز کرده و ملکوت را خواهد دید و بسیاری چیزهای دیگر را ... 

فلسفه وعرفان،هرگز به حد خاصّی ختم نمی شوند چون نهایت این دو علم را مقام حیرت تشکیل می دهد و آن مقامی که انسان در مقابل حقیقت لایتناهی وجود، متحیرانه به تماشای ذات حق تعالی مشغول می گردد. هیچ کسی در دنیا تمامی حقیقت هستی را نمی تواند درک کند چه فیلسوف باشد، چه عارف و….حقیقت کامل فقط نزد خداوند است وبس، بلکه انسان فقط می تواند بنا به ظرفیت و توان خود قسمتی از آنرا درک کند.

گر تو را مقصود، علم  مطلق است
حد  آن،   نزد  قدیم  بر  حق  است
علم مطلق، بی‌حد و بی‌منتهاست
حد بی‌حد را  باز بی‌حد  سزاست
ور بود مقصود تو ای حق  پرست
حد  علمی کان   کمال  اسفل است
علم،  آن  باشد   که   بنماید  رهت
علم،  آن  باشد   که   سازد   آگهت
علم، آن باشد که  بشناسی به وی
لطف و فیض قادر و  قیوم و  حی
پس   بدانی،   قدرت   بی‌  حد   او
فیض و جود و نعمت بی‌  حد   او
آن  به   تعظیم  آردت،   بی‌  اختیار
وین  کند  در  جمله   حال   امیدوار


          _______________________________
              مائیم، نه مائیم ، نمایند که مائیم
              پرغلغله و درون تهی چون  نائیم
          _______________________________
              پندار،گفتار،کردار نیـک PGKNEEK 
                              آذر ١٣٩٤  
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.