ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک
ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک

١٦٣ ) - بنویسیم ! ؛ ننویسیم ؟

آئین نگارش

فرهنگ > ادبیات > ادبیات فارسی(cached)

زیبایى خواهى، حقیقت جویى و نوآورى، از جمله گرایش هاى فطرى آدمى است. رغبت و علاقه انسان به گفتار و نوشتار درست و شیوا نیز سرچشمه در همان میل نهفته دارد. سخن و نوشته هدفمند، شیوا، روان و رسا، تأثیرى اعجاز گونه بر جان شنونده دارد ، او را مدهوش و سرمست مى سازد و مرواریددرخشان حقیقت را بر ساحل فهم و ادراک او مى نشاند.

تصویر

رعایت درستى و شیوایى در گویش و نگارش جز از راه آشنایى با آداب و شیوه هاى صحیح نگارش امکان پذیر نخواهد شد.

:فصل یکم: ویژگى هاى نوشته خوب 

1. ویژگى هاى نوشته خوب ازنظر پیام
2. ویژگى هاى نوشته خوب از نظرآیین نگارش
 

:فصل دوم :راهکارهاى درست نویسى

1. درست نویسى دستورى
2. درست نویسى کلمات
3.رعایت قوانین نشانه گذاری
 

فصل سوم :راهکارهاى شیوا نویسى 

1. روانى و زلالى
2. رسایى وگویایى
3. خوش آهنگی
4. تنوّع و رنگارنگى
5. هدفمندى 
6. دلنشینى وشیرینى 
7. تازگى وطراوت
8. سرشارى و پربارى
 

فصل چهارم :بیشتر بدانیم

1. گام هاى نگارش
2. روش پژوهش
3. مقاله نویسى
4. ترجمه
5. پایان نامه
6. نامه نگارى
7. خلاصه نویسى
8. ویرایش
پندار،گفتار،کردار PGKNEEK
   @         نیـــــک     @  
 <) )>                  <((>
_\\_ APPOSTAD _//_ 
  S  i  G  N  A T U R  



:فصل یکم: ویژگى هاى نوشته خوب

  
فرهنگ > ادبیات > ادبیات فارسی(cached)
. ویژگى هاى نوشته خوب از نظرپیام 

1. تناسب با مقتضیات زمان 

نوشته خوب باید با نیازهاى روزگار خود همراه باشد. گذشته از اصول ثابت اعتقادى و برخى احکام عملى که در هر روزگارى پابرجا و استوارند، دیگر اصول و فروع را باید به تناسب مقتضیات زمان دریافت کند و به خواننده انتقال دهد.

2. هماهنگى با نیاز مخاطب 

نوشته خوب پیش از شکل یابى و استوار شدن، مخاطب خود را ارزیابى مى کند. برخى از نیازهاى مخاطب فطرى اند، یعنى پاسخ گویى به آن ها تعهد است. در نوشته خوب، خواننده باید پاسخ نیازهاى فطرى خود را بیابد، خواه علمى باشد و خواه احساسى، تفریحى، و .... از این رو، پیش از دست بردن به قلم، باید بدانیم:

ـ براى چه کسانى مى نویسیم.

ـ آنهاچه نیازهاى فطرى ودرونی دارند.

ـ راه پاسخگویى به آن نیازها چیست.

ـ آن راه را چگونه با قالب و زبان گفتار خود هماهنگ کنیم.

ویژگى هاى نوشته خوب از نظرآیین نگارش 

1. درست نویسى 

2. شیوا نویسى 

نوشته خوب باید هم بر پایه قواعد شناخته شده ادبى استوار باشد و هم زیباو شیوا جلوه کند. درستى سخن در دانش هاى دستور زبان،لغت، بافت شناسى نوشته، و ساخت شناسى آن ارزیابى مى شود. به همین جهت یک نوشته درست با معیارهاى این چهار دانش مطابقت دارد.

براى شیوانویسى (فصیح و بلیغ نویسى) راهکارهایی وجود دارد که در دانش هاى معانى، بیان، بدیع، و سبک شناسى مورد مطالعه قرار مى گیرند. آموختن قواعد درست نویسى، براى نویسنده شدن «کافى» نیست، امّا مسلّماً «لازم» است.





:فصل دوم :راهکارهاى درست نویسى

تازه کردن چاپ 
فرهنگ > ادبیات > ادبیات فارسی(cached)



درست نویسی دستوری

رجوع شود به:دستور زبان فارسی 

درست نویسى واژگان

از دیگر پایه هاى درست نویسى، رعایت اصول واژه گزینى است.

گرته بردارى

یکى از آفات واژه گزینى در زبان امروز «گرته بردارى» است. گرته بردارى یعنى تقلید محض از یک زبان بیگانه در گزینش واژه ها; تقلیدى که با فرهنگ و فضاى زبان ما سازگارى نداشته باشد. این آفت پس از استوارى نظام مشروطه نمودار شد و آرام آرام در همه اجزاى فرهنگ و اندیشه ما رسوخ کرد. سیل ترجمه های غیر اصولی بهنشر این آفت کمک کرد و سرانجام زبانى را به نسل امروز تحویل داد که هر گوشه اش از گرته بردارى هاى نا بجا نشان دارد.

برخى از این موارد در ساخت جملهنیز دخالت دارند و از این جهت در بخش«گرته بردارى ساختارى» جاى مى گیرند،که چند نمونه از آنهارا نیز در همین جا آورده ایم:

دوش گرفتن a showerto take
او مى رود که...(فعل آینده) to ... is goingHe
کسى را فهمیدن one understandto
وقت کمى روى درسم گذاشتم. . on my lessonI spent a little time
یک لطفى کردن favorto do a
گرفتنِ تا کسى a taxito catch
کسى را روى فُرم نگه داشتن on form onetoo keep
روى چیزى متمرکز شدن ... onto consentrate
دیر یا زود (به معنى بالاخره) sooner or later
 

اصول گزینش واژه

هر واژه، ترجمه ی وجودى ذهنى است; و تناسب میان آن دو بر پایه رابطه هایى استوار است. امّا پس از این مرحله، یعنى برگرداندن آن وجود ذهنى به یک واژه، مرحله اى مهم تر فرا مى رسد که عبارت است از «گزینش بهترین ترجمه و درست ترین و زیباترین واژه». در این مرحله است که نویسنده خود را با چند واژه براى یک مفهوم روبه رو مى بیند، در حالى که تنها یکى از این واژه ها دقیق تر، اصیل، زیباتر، و استوارتر است. نویسنده خوب کسى است که این بهترین را بیابد.

در گزینش بهترین واژه، رعایت این اصول ضرورت دارد: 

درستى

معیارِ درستى، واژه نامه هاى معتبر، ذوق ادبى، و کاربردهاى بهنجار است. در این میان، گویش مردم کوچه و بازار یا فلان شاعر و نویسنده، به تنهایى هرگز اعتبار ندارد. به ویژه باید توجه کرد که اگر نویسنده یا شاعرى بزرگ واژه اى نادرست را به کار برده باشد، معیار درستىِ آن واژه نخواهد بود.

اصالت

کلمه باید با زبان رسمی هماهنگ و با اصول آن سازگار باشد.

صیقل یافتگى

واژه باید آن قدر تراشیده شود و ظریف گردد که کاملا در ظرفِ معنى جاگیرد;یعنی لفظ و معنی کاملا هماهنگی داشته باشند.

تناسب با سبک و مخاطب

واژه نه باید فنى و خاص باشد و نه عامیانه; مگر آن که سَبک چنین اقتضا کند. باید حدّ اعتدال رعایت شودتا مخاطب با واژه هاى نوشته به راحتى ارتباط برقرار کند. همین جا اشاره می کنیم که یکى از آفات گویندگى و نویسندگى «به کارگیرى واژه هاى خاص و اصطلاحى» است. 

خوش آهنگى

کلمات یک متن باید به گونه اى کنار هم قرار گیرند که آهنگى نرم و لطیف در جمله جارى باشد.

توانمندى

در هر زبان، واژه هایى محدود وجود دارند. اما این محدودیت هرگز باعث نمى شود که نویسنده در به کارگیرى آن ها احساس محدودیت کند. هرچند واژه ها محدودند، نیروى آنها نامحدود است. 
خوب است در این جا از گفتار استادمهرداد اوستایاد کنیم:

«بى تردید، زبان پارسى از نظر استعداد ترکیبى، یکى از مستعدترین زبان هاى عالم است. از این روى، شاید آن را بتوان به جریان زندگى در وجود یک جنگل کوهستانى تشبیه کرد که ... شاخسارهاى جوان هر درختش از هوایى پر از تَرى و سرشار از تازگى، پیوسته جوانه مى زند و ریشه اش از منابع پایان ناپذیر زمین نیرو مى گیرد; و به جاى هر درخت که فرو افتد چندین نهال سر بر مى کشد تا خود را به خورشید رساند.»

رعایت قواعد نشانه گذاری


نشانه هاى نگارشى 

1. نام و شکل علامت: نقطه (.)
وظیفه : درنگ کامل
موارد کاربرد:
یک . در پایان جمله هاى کامل خبرى یا انشایى.
دو . پس از پایان یافتن پی نوشت هاى ارجاعى یا تفصیلى.
سه . پس از نشانه هاى اختصارى.مثال:دکتر.ر
چهار . پس از شماره ردیف رقمى یا حرفى.مثال:1.
 
نکته: در میان جمله هاى مرکّب، هرگز نباید نقطه را به عنوان نشانه مکث کامل قرار داد.

2. نام و شکل علامت: بند، ویرگول، کاما (،)
وظیفه: درنگ کوتاه
موارد کاربرد:
یک. میان جمله هاى پایه و پیرو.
دو. قبل و بعد از بدل، اگر بدل در میان جمله باشد.
سه. بین همه واحدهاى هم اِسناد:
مثال:در همه چیز به پدرش همانند بود: سخن گفتنش، سکوتش، راه پیمودنش، ...
چهار. براى ساده سازى فهم جمله.
پنج. بین بخش هاى مختلفِ نشانى اشخاص و اماکن; و میان اجزاى پس از نام مأخذ در نشانى مآخذ:
«بهاءالدّین خرّمشاهى: «حافظ نامه»، ج1، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى،1366، ص 52.»
شش. بعد از فعل وصفى.
 

3. نام و شکل علامت: نقطه بند، نقطه ویرگول، (;)
وظیفه : درنگ متوسّط
موارد کاربرد:
یک . جدا کردن بخش هاى مستقلّ یک جمله طولانى.
دو . پس از مناداى ادامه دار:
مثال:«اى خدا; اى یار محرومان!»
 

4. نام و شکل علامت: دو نقطه، نشان تفسیر(:)
وظیفه : توضیح و تفسیر
موارد کاربرد:
یک . قبل از نقل قول مستقیم.
دو. میان نام نویسنده و مأخذ در پی نوشت ارجاعى.
سه. میان کلمه و معنى آن در پانوشت.
 

5. نام و شکل علامت: نشانه پرسش، پرسش نما (؟)
وظیفه : پرسش
موارد کاربرد:
یک . در پایان جمله هاى پرسشى.
دو . براى نشان دادن تردید:
مثال:«سیّد جمال الدّین حسینى در اسدآبادِ همدان (افغانستان؟) زاده شد.»
 

6.نام و شکل علامت: نشان عاطفه، علامت خطاب، نشانه تعجّب (!)
وظیفه : نمایاندن عاطفه
موارد کاربرد:
یک . در پایان جمله هاى عاطفى براى نمایاندن عواطفى مثل دعا، نفرین، آرزو، تحسین، تعجب، و تأسف.
دو . پس از منادا، هنگامى که ندا در همان جا پایان پذیرد:
«بنشین محمد!»
 

7. نام و شکل علامت: دو کمان، پرانتز، کمانک ( ) 
وظیفه : توضیح
موارد کاربرد:
یک . بیان سال ولادت و وفات:
مثال: علاّمه مجلسى (1037 ـ 1111) 
دو . آوردن معادل یک کلمه یا اصطلاح در درون متن.
سه . نشان دادن طرز تلفّظ کلمه و آوانگارى، به ویژه در کتب لغت:
مثال: «سنا (سَ نا): روشنایى»
 

8. نام و شکل علامت: قلاّب، دو قلاّب، کروشه(][)
وظیفه : افزایش
موارد کاربرد:
یک . افزایش کلمه یا عبارتى به متن اصلى:
مثال:«آیا آن کس که زشتى کردارش براى او آراسته شده و آن را زیبا مى بیند مانند مؤمن نیکوکار است؟»
دو . ذکر دستورهاى اجرایى در فیلمنامه یا نمایشنامه:
مثال:«على در حالى که لبخند مى زند: ...»
 

9. نام و شکل علامت: خط فاصله، نیمخط، پیوست نما، تیره ( ـ )
وظیفه : پیوند
موارد کاربرد:
یک . قبل و بعد از جمله معترضه.
دو. پیش از نقل قول مستقیم در مکالمه یا داستان.
سه. جدا کردن ارقام از یکدیگر.
 

10. نام و شکل علامت: سه نقطه، نشانه تعلیق (...)
وظیفه : تعلیق
موارد کاربرد:
یک . به جاى یک یا چند کلمه حذف شده.

نکته: اگر این علامت در پایان جمله باشد، نقطه اصلى آخر جمله نباید فراموش شود.

دو . به جاى بخش هایى از متن در خلاصه نویسى.

سه . نشان دادن مکث در نمایشنامه، فیلنامه، و داستان.
 




فصل سوم :راهکارهاى شیوا نویسى

تازه کردن چاپ 
فرهنگ > ادبیات > ادبیات فارسی(cached)




روانى و زلالى


تفکّر نوعى گفتگوى پنهانى است که به یارى کلمات در ذهن صورت مى پذیرد. از این جهت ،هر چه دامنه دانش لغات نویسنده اى گسترده تر باشد، تسلط او بر بیان افکار خویش بیشتر است. حتّى دو کلمه را نمى توان یافت که مفهومى کاملا یکسان داشته باشند. همواره اختلافى ناچیز میان دو واژه مترادف وجود دارد که در گزینش واژه مطلوب تر دخیل است. نویسنده باید در این اختلاف ها دقت کندو کلمه اى را انتخاب کند که قالبِ منظورش باشد.

روانى و زلالى یک نوشته بستگی به نکات زیر دارد:
1. به کار گرفتن کلمه هاى مأنوس و روان.
2. استفاده از جمله هاى کوتاه و ساده
3. پرهیز از پیچیدگى کلام.
4. به کار نبردن جمله هاى معترضه جز به هنگام ضرورت.
5. به کار نگرفتن اصطلاح ها و تعبیرهاى گنگ و ابهام آور.
6. پرهیز از «ناهنجارى» (= ضعف تألیف).
7. دورى از «دراز نویسى خسته کننده» (= اطناب ممل).
8. دوری از «کوتاه نویسى آسیب زننده» (= ایجاز مخل).

«اِطناب ممل» هنگامى پدید مى آید که نویسنده با استفاده از کلمه هاى مترادف در کنار یکدیگر و نیز آوردن توضیح هاى مکرر و زائد، خواننده را خسته کند. 
«ایجاز مخل» یعنى نویسنده براى رساندن پیام خود، آن اندازه که لازم است از کلمات استفاده نکند و خواننده را در انتظار توضیح کافى بگذارد.

پیوند لفظ و معنى


لفظ و معنى دو روى یک سکه اند و نمى توان آن ها را از هم جدا کرد.

لفظ و معنى را به تیغ از یکدگر نتوان برید ***** کیست «صائب» تا کند جانان و جان از هم جدا؟

کسى که جهان را تیره و تار مى بیند، با زبانى آن را وصف مى کند که رنگ بدبینى و غبار اندوه دارد.

برای مثال:
از میان همه تعابیر ممکن در بیان «باز گذاشتن در اتاق»، «صادق هدایت» این را برگزیده است: «دیدم عمویم رفته و لاى در اتاق را مثل دهن مُرده باز گذاشته بود.» این زبان بد بینانه وتاریک با موضوع کتاب «بوف کور» و نیز نگرش هدایت کاملا سازگار است.

درست نویسى املایى


از گرفتارى هاى رایج میان دانش آموزان تسلط نداشتن بر دانش املا است. همان قدر که «درست نویسى املایى» به یک نوشته اعتبار میدهد، «غلط نویسى املایى» نشان دهنده ی بى دقتى و سهل انگارى نویسنده است. 
در این جا نمونه ای کوتاه از املاى برخى واژه هاى مشابه را مى آوریم:

آجل: آینده 
عاجل: شتابنده 
آمِر: امر کننده
عامِر: آباد کننده
اِثم: گناه
اِسم: نام
اَرض:زمین
عَرض:پهنا
اَسیر:گرفتار
عَصیر:شیره
اَثیر: گلوله آتش، هواو فلک
عَسیر: دشوار
اَلَم: درد
عَلَم: پرچم
اَلیم: دردناک
عَلیم: دانا
اَمل:آرزو
عَمل:کار
اِنتساب:نسبت داشتن
اِنتصاب:گماشتن
اِنتفاء:نابود شدن
اِنتفاع:نفع بردن
بِحار:دریاها
بَهار:اولین فصل سال
بَحر:دریا
بَهر:حرف اضافه (براى)
تألّم:دردناکى
تعلّم:یاد گرفتن



تنظیم پاراگراف


"بند"یا پاراگراف کوچک ترین واحد ساختمان یک نوشته است. بند، تنها مجموعه اى از جمله ها نیست، بلکه در حقیقت، مجموعه اى است از افکار و مطالبى که نویسنده در ذهن دارد. بند، انشاى مختصرى است که نویسنده اندک اندک آن را گسترش مى دهد تا به صورت نوشته کلى درآید. کوتاهى یا بلندى هر بند، تابع اندیشه ها و روش نویسنده در گسترش آن هاست. معمولا هر قدر موضوع نگارش پیچیده باشد، بندها طولانى تر مى شوند.

اصولا باید هر بند را با عبارتى آغاز کرد که به انتقال اندیشه از بند قبلى به بند بعدى کمک کند. در تنظیم بندها، دو عامل بسیار مؤثرند: یکى داشتن رعایت نظم و ترتیب در تفکّر و استدلال; و دیگرى مراعات صورت ظاهرى نوشته. هنگامى که اگرخواننده به انبوهى از جمله هاى پیاپى نگاه کندسر در گم مى شود. اما اگر همین نوشته را به بندهایى تقسیم کنیم، فهم مطلب را برایش آسان تر مى شود.

در هر پاراگراف، عبارت ها و اندیشه هاى طرح شده در آن عبارت ها باید داراى نظم و آراستگى خاص باشند، به شکلی که از نظم آن ها بتوان به اهمیت و جایگاه هر کدام پى برد. همین نظم و آراستگى است که جذابیت مطلب را افزایش مى دهد و سبب مى شود که پیام به روشنى و آسانى در دسترس خواننده قرار گیرد. 

هر پاراگراف باید تمام و کامل باشد، یعنى اندیشه اصلى پاراگراف در آن به خوبى آورده شود. هر پاراگراف یک «هسته» دارد که با جمله اى بنیادین بیان مى شود. این «جمله بنیادین» معمولا در آغاز و گاه در میان یا پایان پاراگراف مى آید. بقیه پاراگراف، در حقیقت، گسترش و تکمیل همین «جمله بنیادین» است. بدین ترتیب، جمله هاى پاراگراف باید همگى بر محور «هسته» بچرخند .

تعداد پاراگراف هاى یک نوشته به حجم مطالب بستگى دارد. در این پاراگراف ها تنها مواردى آورده می شوند که مضمون واحدىداشته باشند نباید . هر نکته باید در جای خود قرار گیرد تا زنجیره کلام بى نظم و گسسته جلوه نکند.

میان پاراگراف ها نیز باید پیوستگى کامل باشد تا خواننده همگام با نویسنده پیش رود .

معمولا در آغاز هر پاراگراف، کلمه یا عبارتى مى آید که مضمون آن را به خواننده بفهماند و او را آماده ی این انتقال کند. 

رسایى وگویایى

رسایى وگویایى یک نوشته، هنگامى حاصل مى شود که بتوانیم معنا را خوب بپروریم. راه هاى پرورش معانى در زبان فارسى، متفاوت وگستره اند:
توصیف 
تشبیه 
استعاره 
کنایه 

خوش آهنگی

کلمات یک متن باید به گونه اى کنار هم قرار گیرند که صداى خواننده بى اختیار آهنگین شود . البته نوع نوشته و موضوع و سبک آن در گزینش این آهنگ بسیار نقش دارد. مثلاً براى نوشته هاى عارفانه و عاشقانه، باید آهنگى نرم و لطیف در جمله جارى باشد; و براى نوشته هاى حماسى باید از آهنگى هیجان انگیز و شور آفرین استفاده کرد. 

تنوع و رنگارنگی

تنوع در نحوه طرح موضوع از راههای گوناگون،مثل:
ـ آوردن مثلها و حکایت ها
ـ استفاده از «طنز».
ـ آمیختن خبر و انشا و طلب و استفهام.
ـ به کار گرفتن صنایع ادبى.
ـو ....

دلنشینی و شیرینی


براى ایجاد دلنشینى و شیرینى در یک اثر، نویسندگان راه های گوناگونى دارند. رایج ترین راه استفاده از فنبدیع در نوشته هاست.
در این روش ،صنایعی به نویسنده آموخته مى شود که با آن ها مى توان کلام را آراست و دلنشین ساخت. در استفاده از این صنایع باید به 2 نکته توجه کرد:
این که زیادتر از اندازه در اثر به کار گرفته نشوند، دیگر آن که طبیعى و هنرمندانه به کار گرفته شوند، به گونه اى که خواننده ، نوشته را تصنعى و تکلف آمیز نبیند.

تازگى وطراوت

نویسنده توانا همواره سعی می کند که از سبکهای امروزى، واژه هاى نو، تعبیرهاى تازه، ساختار مناسب استفاده کند. 
هنگامى که رنگ و بوى طراوت و تازگى در یک نوشته باشد،خواننده از بعضی از عیوب آن چشم پوشى مى کند.
ََ

سرشارى و پربارى

نوشته خوب باید خواننده خویش را در یک جریان مستمر فرهنگى پیش برد و در این زمینه نویسنده وظیفه دارد که عناصر مختلف را به تناسب در اثر خود، استفاده کند.
بهره گیرى از آیات وروایات 
قرآن مجید که سرچشمه هدایت ونور است، از لحاظ فصاحت الفاظ و بلاغت معانى کتابى بى مانند است.استفاده از این آیات نورانی هم به زیباسازى نوشته کمک مى کند و هم آن را پربار و سرشار از معانى بلند مى سازد. 

استفاده از آیات و روایات و دیگر شواهد براى پربار ساختن نوشته، دو گونه دارد: تلمیح و اقتباس.
تلمیح آن است که در ضمن کلام، اشاره اى لطیف و ظریف به آن آیه یا ... شود، اما عین آن آورده نشود. 

اقتباس آن است که عین آیه یا عبارت مورد نظر یا قسمتى از آن را که از مطلب ما حکایت مى کند،بیاوریم. 



<< فصل چهارم : دانستنیها ! >>




بسیارى از مشتاقان نویسندگى مى پرسند: از کجا باید شروع کرد؟ آیا هر کسى مى تواند نویسنده شود؟...

می توان گفت که براى نویسنده شدن باید هم ذوقى نهفته داشت; هم آن را کشف کرد; هم با تمرین و کوشش این ذوق را پرورش داد

براى نگارش چه باید کرد؟


  • خواندن و اندیشیدن: هر نویسنده اى باید هر روز صفحه اى به صفحات خوانده خود بیفزاید و روزهاى این رویّه را با پشتکار ادامه دهد. این که چه بخوانیم، تابع آن است که بیشتر به کدام موضوعات علاقه داریم. امّا فراموش نکنید که یک چیز براى همه نویسندگان ضرورت دارد: خواندن آثارى که شاهکارهای ادبی محسوب می شوند. در این میان، نقش «شعر نو» و دیگر آثار امروزى، در کنار آثار کهن، فراموش نشود; حتّى اگر به دلایلی در مورد پیدایش و عوارض هنر امروز، سئوالات جدّى داشته باشید.

  • نوشتن و نوشتن و نوشتن: فراموش نکنید که اگر نویسنده حتّى یک روز از قلم زدن دست کشد، ذوف هنرى خود را به اندازه همان یک روز دچار افسردگى مى کند. نکته مهم این است که هرگز صرفاً منتظر سفارش کار نگارشى نباشیم. بخشى از زندگى هنرمند باید وقف گرایش هاى هنرى اش شود، حتّى اگر در لحظه، کسى مشتاق و خریدار اثرش نباشد.

رعایت مراحل نگارش


(1) تفکّر.

(2) تهیّه طرح: طرح چهار چوبى است براى یک نوشته که در آن، چشم انداز آینده نویسنده روشن مى شود.

(3) گردآورى و دسته بندى اطّلاعات. 

(4) تهیّه سیاهه آزمایشى: در سیاهه آزمایشى، مطالب به ترتیب زمان تهیّه مى شوند و به حسب دسترسى به منابع، بر کاغذ مى آیند; بى آن که درباره تقدّم و تأخّر یا کلّیّات و جزئیّات آن ها تصمیم گرفته شود.

(5) تهیّه سیاهه نهایى: در سیاهه نهایى، پس از تأمّل و بازنگرى کافى، هم در ترتیب مطالب تجدید نظر مى شود و هم برخى از مطالب غیر لازم حذف مى گردند.

(6) تهیّه پیش نویس: در این مرحله، سیاهه نهایى قلمى مى شود، یعنى تبدیل به یک نوشته منسجم می شودو قواعد خاصّ نگارش و ویرایش در آن، اعمال مى گردد.

(7) نقد و نظر و بازبینى: نویسنده خوب همواره از شتاب مى پرهیزد. یکى از اصول پیشرفت در نویسندگى، همین است که نویسنده مرتّباً خود را مَحَک زند و پس از تهیّه پیش نویس، آن را به دقّت بازبینى کند و نقائص کار خود را پیدا کندو در صورت نیاز، با اهل نظر به مشورت بپردازد.

(8) ویرایش: اگر نویسنده اى توان ویرایش دارد، مى تواند ویراستار اثر خود باشد. امّا معمولا بهتر است که حتّى نویسندگان توانا، آثار خود را به قلم ویراستار دیگرى بسپارند; ویراستارى که توانایی خود را در این زمینه به اثبات رسانده باشد.


پرسش هاى مهم پیش از نگارش


نویسنده باید پیش از دست به قلم بردن، به این چهار پرسش اساسى پاسخ دهد و به تناسب پاسخى که براى آن ها مى یابد، کار خود را آغاز کند:

1. چه مى نویسیم (؟): در این مرحله باید موضوع را به خوبى بشناسیم و قلمرو آن را معلوم کنیم. 
2. چرا مى نویسیم (؟): آیا در پى اثبات مدّعایى هستیم یا وصف رویدادى یا گزارش تجربه اى؟ این، در زبان نگارش و شیوه داخل شدن به بحث و نتیجه ی آن کاملا اثر مى گذارد.
3. براى که مى نویسیم (؟): مخاطب خود را، خواه حاضر و خواه غایب، خوب بشناسیم و مقتضیّات روحى او را بفهمیم و آن گاه دست به قلم ببریم.
4. در چه وضعیّتى مى نویسیم (؟): وضعیّت ما و روزگار ما چه اقتضا مى کند; براى انجام کار خویش چه اندازه مهلت داریم; اثر ما در چه محیطى به دست مخاطب مى رسد؟




نامه نگارى

نامه نگارى، گفتگویى است کتبى که هر کس در زندگى خود، کم یا زیاد، به آن نیازمند مى شود. 

انواع نامه

نامه خصوصى

نامه خصوصى در بردارنده مطالب فردى است . نامه خصوصى، به صرف خصوصى بودن، نباید از شیوایى و رسایى بى بهره باشد.نامه خصوصى باید هم ساده باشد و صمیمى، و هم زیبا و دلنشین. 
رعایت نکات زیرتوصیه مى شود:
یکم . انتخابکاغذ خوب و مرغوب، و قلم مناسب.
دوم . نوشتن روى یک برگ کاغذ و خالى گذاشتن پشت آن.
سوم . تمیز و خوانا نوشتن.
چهارم . گنجاندن مطالب کوتاه و پربار.
پنجم . کم کردن از تکلّفات و مبالغات لفظى.
ششم. رعایت اصول نشانه گذارى و شیوه خط و قواعد ساختارى نوشته، مانند حاشیه دادن و فاصله گذاشتن میان سطرها.
هفتم. آوردن نام و امضاى خود در سمت چپ انتهاى نامه.
هشتم. نوشتن نام و عنوان گیرنده در سمت راست بالاى صفحه اوّل نامه.
نهم. درج تاریخ و محلّ نگارش نامه در سمت چپ بالاى صفحه اوّل نامه.
دهم. نوشتن نام و نشانى کامل گیرنده پشت پاکت.
یازدهم. نوشتن نام و نشانى کامل خود پشت پاکت و داخل نامه، زیر آخرین صفحه. 

نامه ادارى

نامه ادارى معمولا میان دو شخصیت حقوقى یا یک شخصیت حقیقى و حقوقى مبادله مى شود. دو شرط اصلى نگارش نامه ادارى، یکى رسمیّت و تبعیّت از قواعد ادارى است _ اگر چه خشک و مخالف ذوق باشد_و دیگرى جدیت.





خلاصه نویسى

معمولا خلاصه نویسى با دو هدف انجام می شود: صرفه جویى در وقت، درک پیام هاى اصلى نوشته.به همین دلیل خلاصه نویس باید جوهرِ مطالب نوشته را استخراج کند.

روشهای خلاصه نویسی

خلاصه نویسى به یکى از این دو روش انجام مى گیرد:
1- بازنویسى یک نوشته در مقیاس کوچک تر.
2-نوشتن خطوط اصلى یک نوشته.!مراحل خلاصه نویسى
1- مطالعه نوشته و درک مفهوم و پیام هاى آن به طور کامل
2- یادداشت بردارى از خطوط اصلى نوشته
منظور از خطوط اصلى، نکاتى است که از نظر نویسنده داراى اهمیت درجه یک هستند. 

حذف نکته هاى زاید

هنگام مرور یادداشت هاى خود که حاوى خطوط اصلى است، گاه پى مى بریم که بعضى از نکات در مجموع چندان اهمیت ندارند، گر چه در لحظه یادداشت بردارى مهم جلوه مى کرده اند. در این صورت، باید این نکات را حذف کنیم.

به هم پیوستن خطوط اصلى

در نوشتن متن خلاصه شده باید به این نکته ها توجه کنیم:

(1) انتخاب سبک مناسب با متن خلاصه شده. این سبک ممکن است با سبک متن اصلى یکسان نباشد.
(2) رعایت هماهنگى و یکنواختى افعال از لحاظ زمان و دیگر مختصّات.
(3) پایبندى به قواعد درست نویسى .
(4) توجّه به تناسب حجم. 
(5) تصرف نکردن در پیام هاى مهم و محتواى متن اصلى.
(6) رعایت یکدستى در مجموع متن خلاصه شده، از لحاظ سطح و زبان.
(7) آوردن نام متن اصلى و مشخصات آن .





معنی واژه ویرایش

ویرایش یا ویراستن (=To Edit ) واژه اى است بر جاى مانده از فارسى میانه که خود، ترکیبى است از دو بخش: وى (vi) + بُنِ راست (Rast). پیشوند وى براى آفرینش این معانى به کار مى رود: جدا از هم بودن، کارى را دوباره انجام دادن. بُنِ راست هم یعنى نظم و استوارى بخشیدن به چیزى یا کارى و آن را راست ساختن. با توجه به معنى دوم پیشوند «وى»، ویراستن یعنى "چیزى را دوباره نظم بخشیدن و بازآراستن". 

مفهوم ویرایش

در مفهوم کلّى ـ چنان که بیشتر در کشورهاى غربى رایج است ـ ویرایش عبارت است از تعیین سیاست نشر آثار مکتوب، برقرارى رابطه با پدید آورندگان آثار، بررسى دقیق آثار ارائه شده و پذیرش آن ها پس از احراز صلاحیت، آماده ساختن آثار براى چاپ و نشر.
ولی در عمل، معمولا این وظایف عرصه هاى تخصصى یافته اند و بیشتر ویراستاران جنبه هاى خاصى از این وظیفه کلى را عهده دار مى شوند. به این ترتیب، انواعی براى ویرایش پدید آمده است.

انواع ویرایش

1. ویرایش بر اساس سیاست فرهنگی: تعیین خطوط اصلى نشر آثار فرهنگى، از لحاظ کمى و کیفى.
2. ویرایش اساسى یا پردامنه: همکارى با پدید آورنده در جریان آفرینش آن اثر.
3. ویرایش صورى یا فنى یا مکانیکى: انجام اصلاحات در متنى که به ویراستار سپرده اند. معمولا همین قسم از ویرایش، در میان ویراستاران ما معمول است. 
4. ویرایش محتوایى یا ویژه: بررسى متن از لحاظ محتوایى و اصلاح موارد علمى مربوط به هر زمینه. ویراستار محتوایى، خود، در زمینه علمى مربوط داراى تخصّص است. به همین لحاظ، ویرایش محتوایى به زیر شاخه هایى مانند علمى، فنّى، ادبى، هنرى، فلسفى، و دینى تقسیم مى شود.
5. ویرایش جامع: این نوع از ویرایش، همه چهار قسمت قبلی را شامل مى شود.
معمولا در نهادهاى فرهنگى، هر یک از این وظایف به فردى معین سپرده مى شود و شخصی کار آزموده که خود در هر یک از این عرصه ها صاحب نظر و مجرب است، بر کار آن ویراستاران نظارت مى کند. چنین کسى را سرویراستار (Chief - Editor) مى نامند. گاه نیز در مجموعه هاى مفصّل پژوهشى، هر ویراستار (Editor) داراى یک یا چند ویراستیار (Assistant Editor) است که در شاخه هاى خاص او را یارى مى دهند. 

ویژگى هاى ویراستار 

1. آشنایى کافى با موضوع و رشته اثر مورد ویرایش (Edited).
2. آشنایى با یک زبان بیگانه، به ویژه زبان بیگانه اثر مورد ویرایش.
3. تسلّط بر ادبیّات فارسى و قواعد درست نویسى 
4. برخوردارى از ذوق ادبى و هنرى و داشتن دید فرهنگى.
5. برخوردارى از دقت ونظم و حوصله.
6. تسلط بر فن ویرایش. 

روند کار ویرایش

1. پذیرفتن دستنوشت پدید آورنده 
ـ نوشته شدن متن روى کاغذ مناسب.
ـ وجود فاصله لازم میان سطرها و نیز حواشى کافى، براى انجام اعمال ویرایشى.
ـ تمیزى و خوانایى متن.
ـ شماره گذارى درست و مرتب بودن مواد چیده شده و واحدهاى پیش و پس از متن.
ـ در دست بودن یک نسخه دیگر از اثر که در صورت مفقود شدن متن، ویراستار دچار مشکل جدى نشود.
ـ نیازمند بودن اثر به ویرایش، و نه به بازنویسى یا اصلاحات بنیادین دیگر که بیرون از قلمرو ویرایش است.
2. اطمینان از صلاحیت خود براى ویرایش متن. 
3. هماهنگى در مورد مسائل اساسى که باید مورد هماهنگى ویراستار و نویسنده قرار گیرند. 
4. انجام اصلاحات ویرایشى. 
5. هماهنگى دوباره با پدید آورنده. 
6 . باز خوانى متن ویراسته و انجام اصلاحات نهایى. 
7. هماهنگى با بخش تولید، به ویژه در مورد نشان هاى خاصّ ویرایشى (Mark up) که حروفچین و صفحه آرا باید با آن ها آشنا شوند. 



جمله

تصویر
جمله مجموعه اى است به هم پیوسته از کلمات که پیامى را بیان مى کند. جمله داراى اجزاءو ارکان است . ارکان جمله آن قسمتهایی هستند که اگر حذف شوند،ساختمان جمله از هم میپاشد. اجزاى جمله آنها هستند که حذفشان به ساختمان جمله آسیبى نمى رساند. 

اقسام جمله از لحاظ ارکان


1. نهاد(مسندالیه یا فاعل) + فعل خاص: محمد آمد.
2. نهاد+ مفعول + فعل خاص :محمد کتاب را آورد.
3. نهاد + مسند + فعل ربطی: محمد با هوش است.

هر یک از این سه هسته، معمولا اجزایى مى پذیرند از قبیل متمم، قید، بدل، و مضاف الیه.

اقسام جمله از لحاظ پیام 


1. خبرى: جمله اى که به یکى از صورت هاى اِخبارى یا التزامى و مثبت یا منفى، درباره تحقق کار یا حالتى سخن مى گوید : هوا گرم است.

2. پرسشى: جمله اى که به وسیله آن، ظاهراً یا حقیقتاً درباره امرى پرسش شود : حال شما چطور است؟

3. امرى: جمله اى که به وسیله آن، راجع به تحقّق کار یا حالى درخواستى صورت پذیرد :عصبانی نشوید.

وجه امرى شامل هر دو صورت امر و نهى (مصطلح در عربى) است. در جمله هاى امرى خطابى، معمولا نهاد حذف مى شود.

4. عاطفى: جمله اى که با آن، یکى از عواطف و احساسات انسانى بیان شود، از قبیل تحسین، تعجّب، آرزو، و افسوس . شما چقدر خوش ذوق هستید.


اقسام جمله از لحاظ نظم


1 . جمله مستقیم: جمله اى که ارکان یا اجزاى آن، در جاى خود قرار دارند:

مریم دیروز مارا به خانه خود دعوت کرد.
2. جمله غیر مستقیم: جمله اى که نظم دستورى یک یا چند رکن یا جزء آن به هم خورده است:

«مکّه پر است از کوه هاى سنگى کوچک و بزرگ.»

نکته : کاربرد جمله غیر مستقیم معمولا براى تنوع بخشیدن به نوشته است. البته از آن جا که چنین جمله اى، نوشته را به زبان محاوره نزدیک مى کند، باید در کاربرد آن به سبک و حال و هواى اثر توجه داشت. از نمونه هاى خوب کاربرد چنین جمله هایى، آثار «جلال آل احمد» است.

اقسام جمله از لحاظ فعل


1. جمله فعلى = جمله اى که داراى فعل تام است . ماه تابید.

2. جمله اِسنادى = جمله اى که داراى فعل ربطى است.امین با هوش است.

3. جمله بى فعل = جمله اى که فعل ندارد.

حذف جمله حتماً باید با قرینه لفظى یا معنوى، و یا ساختارى باشد .

اقسام جمله هاى داراى فعل


1. جمله ساده = جمله اى که داراى یک فعل است .امین خوابید.

2. جمله مرکب = جمله اى که داراى بیش از یک فعل است .همین که به خانه رسیدم، مهمانان آمدند.

اقسام جمله مرکب 

1. ترکیب شده از جمله هاى کامل:

«و مى دانستیم که با نخستین چراغ، شادى ها همه باز خواهند گشت و ما بازخواهیم خندید.»

2. ترکیب شده از جمله هاى ناقص و کامل:

جمله ناقص آن است که به تنهایى داراى معنایى روشن و کامل نیست و معمولا به شکل جمله پیرو به کار مى رود. در این حال، جمله کامل را جمله پایه مى نامند.به درماندگان یاری کن تا خدا مدد کارت باشد.

جمله پایه مقصود اصلى نویسنده را بیان مى کند، در حالى که جمله پیرو به جمله پایه وابسته است و معمولا مفهومى از قبیل علّت، شرط، نتیجه، زمان، و مکان را به آن مى افزاید. جمله پیرو همواره ناقص است و معمولا با حرف ربط مى آید. جمله پیرو گاه پیش و گاه پس از جمله پایه قرار مى گیرد. 

جمله معترضه


جمله معترضه جمله اى است که حذف آن به مفهوم اصلى جمله آسیب نرساند.این گونه جمله معمولا مفهومى از قبیل دعا، نفرین، آرزو.

یا توضیح را به مفهوم اصلى جمله مى افزاید. جمله معترضه گاه پس از حرف ربط مى آید و گاه به طور مستقل میان دو خطّ تیره قرار مى گیرد: 
استادم- که روانش شاد باد-در عرفان بی نظیر بود.

حذف ارکان یا اجزاى جمله


حذف باید به یکى از سه قرینه زیر صورت پذیرد:

1. قرینه ساختارى (= عرف زبانى): «به چپ، چپ!»، «برپا!».

2. قرینه لفظى: 

«یک طرفم دریاست و طرف دیگرم، دشت بى انتها (است).»

3. قرینه معنوى: 

« ـ چه کسى در بستر پیامبر به استقبال خطر رفت؟

ـ على (رفت)!»

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.