ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک
ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک

٢٠١ ) - انتشاریه - ١٣٩٤/٠٣/٠٣

انسان های بزرگ هیچگاه به کوچکی فردایشان نگاه بزرگ نمی کنند ، چون از بزرگی کوچک امروزشان فردایی کوچکتر از بزرگی دیروز خواهند ساخت.

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


اگر زشتی کند دنیا
بیا تا مهربان باشیم...
اگر پستی کند با ما
بیا تا مهربان باشیم...
اگر آلام جان باشد
اگر بارش گران باشد
اگر نا مهربان باشد
بیا تا مهربان باشیم...
اگر دل را بیازارد
سرش سنگ ستم بارد
و در او تخم غم کارد
بیا تا مهربان باشیم...
اگر مهتاب شد پنهان
اگر خورشید شد سوزان
اگر مشکل نشد آسان
بیا تا مهربان باشیم...
اگر گلها ز هم پاشید
دل دریاچه ها خشکید
و مرغان چمن کوچید
بیا تا مهربان باشیم...
خوشی و غم نمیماند
زیاد و کم نمیماند
چو دنیا هم نمیماند
بیا تا مهربان باشیم...
جهان بی مهربانی سرد
و دلها خانه های درد
مرو ای مهربان برگرد...
بیا تا مهربان باشیم...

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

جزو ۱۰ متن برتر از نگاه ‌مجله معتبر فوربس 

ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ، ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺗﯿﻠﻪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻨﺪﺗﺎﯾﯽ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺖ، ﭘﺴر ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﯿﻠﻪ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ و ﺗﻮ هم ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻫﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ، ﺩﺧﺘﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ ...
ﭘﺴﺮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻭ زیباترین ﺗﯿﻠﻪ ﺭﻭ یواشکی برداشت و ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺩﺍﺩ، ﺍﻣﺎ: ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﻮﺭﮐﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻫﺎ روﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩ.
اوﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺧﻮﺍﺑﯿد و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ رو دید...
اما: پسرﮐﻮﭼﻮﻟﻮ تمام شب نتوﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ حتما ﺩﺧﺘﺮک ﻫﻢ ﯾﻪﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺯ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻫﺎﺷﻮ ﻗﺎﯾﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺩﻩ...
ﻋﺬﺍﺏ ﻣﺎﻝ ﻛﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻧﯿﺴﺖ...
و ﺁﺭﺍﻣﺶ از ان ﻛﺴانی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺻﺎﺩقند...
ﻟﺬﺕ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺎﻝ ﻛﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ افراد صادﻕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﻛﻨﺪ، از آن ﻛﺴانیست ﻛﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺻﺎﺩﻕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﻜﻨند...

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

نقل است شاه عباس صفوی، رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد و به خدمتکاران دستور داد تا در سر قلیان ها بجای تنباکو، از سرگین اسب استفاده کنند. میهمان ها مشغول کشیدن قلیان شدند و دود و بوی پهنِ اسب، فضا را پر کرد اما رجال از بیم ناراحتی‌ شاه پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا می دادند! گویی در عمرشان، تنباکویی به آن خوبی‌ نکشیده اند!

شاه رو به آنها کرده و گفت: «سرقلیان ها با بهترین تنباکو پر شده اند. آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است.»

همه از تنباکو و عطر آن تعریف کرده و گفتند: «براستی تنباکویی بهتر از این نمی‌توان یافت.»

شاه به رئیس نگهبانان دربار، که پک های بسیار عمیقی به قلیان می زد، گفت: « تنباکویش چطور است؟»

رئیس نگهبانان گفت: «به سر اعلیحضرت قسم، پنجاه سال است که قلیان می کشم، اما تنباکویی به این عطر و مزه ندیده ام!»

شاه با تحقیر به آنها نگاهی‌ کرد و گفت: «مرده شوی تان ببرد که بخاطر حفظ پست و مقام، حاضرید بجای تنباکو، پِهِن اسب بکشید و بَه‌‌‌ بَه‌‌‌‌‌‌ و چَه چَه کنید.»


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

هیتلردرجنگ جهانی دوم
در کشورش به تنهاقشری که اجازه واردشدن به جنگ نداد ؛معلمین بودند ودستور داد معلمین را در سنگرهای زیرزمینی محبوس کنند دلیلش رااز.. اوپرسیدن اوگفت :
 اگردرجنگ پیروزشویم برای جهان گشایی به انهانیازداریم واگرشکست بخوریم برای ساختن کشور به انهانیازداریم .

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


کج دار و مریض یا کج دار و مریز :

اصطلاح "کج دار و مریز" یا به صورتی که بیشتر مردم می نویسند:
« کج دار و مریض»
از جمله اصطلاحاتی است که غالبا" به اشتباه به کار می رود.
مردم آن را با مریضی مرتبط می دانند.
این اصطلاح در اصل
"کج دار و مریز" است.
به معنای اینکه ظرف را کج نگه دار و در عین حال مواظب باش که نریزد و نسبتی با مریضی ندارد.

شاعر در این خصوص می گوید:

رفتم بـه سر تـربت شمس تبـریز
دیدم دو هزار زنگیـان  خونـریـز

هر یک  به زبان  حال  با  من میگفت
جامی که به دست توست کج دار و مریز
 

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


ﻫﯿﭻ ﻣﮕﺴﯽ
ﺩﺭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﯼ ﻓﺘﺢ ِ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ...
ﻫﯿﭻ ﮔﺮﮔﯽ
ﮔﺮﮒ ِ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﺵ ﻧﻤﯽ ﮐشد .
ﻫﯿﭻ ﮐﻼﻏﯽ ﺑﻪ ﻃﺎﻭﻭﺱ
ﺭﺷﮏ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ .
ﻭ ﻗﻨﺎﺭﯼ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﻗﺎﺭﻗﺎﺭﮎ ﻫﻢ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﺩ .

ﻣﻮﺵ ﻓﯿﻞ ﺭﺍﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺵ تحسین ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ .
ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﮔﻞ ، ﻣﺎﻝ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ.
ﻭ 
ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ
ﺑﻪ ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﻫﻢ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﯿﺪﻫﺪ...
ﻋﻘﺎﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﮐﻪ
ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﺑﺪﻭﻥ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﺧﻠﻮﺕ است...
ﻻﮎ ﭘﺸﺖ
ﺁﻫﻮ ﺭﺍ ﺳﺮﻣﺸﻖ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ...

ﺑﺎﻍ ، ﺑﻬﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ
ﺩﺭﺧﺖ ﺩﺭ ﭘﺎﺋﯿﺰ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ...
ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ...

ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﺭﺍﻩ ﻧﺎﻫﻤﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ...
ﭼﺸﻤﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺭﻭدخانه  ﭘﯿﻮﺳﺖ...

ﮐﻮﻩ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﺪ
ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ
ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺳﻔﺮ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﺪ

ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺪ
ﺗﺎ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﯾﮕﺮﺵ ﻫﻢ ﺑﺘﺎﺑﺪ...
ﺧﺎﮎ ﺩﺭ ﺭﻭﯾﺎﻧﺪﻥ،
ﺯﺷﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ...

ﻫﯿﭻ موجودی ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ
همنوعانش را قضاوت نمیکند...
ﻫﻤﻨﻮعانش را به خاک و خون نمی کشد ...

ای انسان ،
اشرف مخلوقات...
به کجا چنین شتابان....

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


فرق بین عشق و ازدواج....!!!


پروفسور محمود حسابی :


یک روز از پدرم پرسیدم فرق بین عشق و ازدواج چیست؟ 
روز بعد او کتابی قدیمی آورد و به من گفت این برای توست. با تعجب گفتم : اما این کتاب خیلی با ارزش است،  تشکر کردم و در حالیکه خیلی ذوق داشتم تصمیم گرفتم کتاب را جایی دنج بگذارم تا سر فرصت بخوانم، چند روز بعد پدرم روزنامه ای را آورد، نگاهی به آن انداختم و بنظرم جالب آمد که پدرم گفت این روزنامه مال تو نیست، برای شخص دیگریست و موقتا میتوانی آن را داشته باشی، من هم با عجله شروع به خواندنش کردم که مبادا فرصت را از دست بدهم، در همین گیر و دار پدرم لبخندی زد و گفت : حالا فهمیدی فرق عشق و ازدواج به چیست؟ در عشق میکوشی تا تمام محبت و احساست را صرف شخصی کنی که شاید سهم تو نباشد اما ازدواج کتاب با ارزشیست که به خیال اینکه همیشه فرصت خواندنش هست به حال خود رهایش میکنی.


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

چرا نماد داروخانه های جهان مار است؟
در افسانه های کهن ایران باستان مار نماد تندرستی بوده است . مار بود که شهر همدان  را از بیماری طاعون نجات داد و پزشک حاذق  ما ابوعلی سینا به این جریان پی برد، و بعدها  و به پاس این کار او در سر راهش جام شرابی نهادند تا از آن بنوشد زیرا شراب انگور سیاه زهره مار را بیشتر میکندو از آن پس مار نماد بهداشت و نماد داروخانه ها شد .
۱- از زهر این حیوان برای مصارف دارویی استفاده میکردند، هنوز هم روی دارو خانه ها تصویری هست از یک جام و ماری که زهرش را در این جام میریزد
۲- از روغن مار برای درمان دردهای عضلانی و استخوانی 
استفاده میکردند
۳- در مناطقی که مار زیاد بوده، برخی بیماریها نظیر طاعون وجود نداشته، و بالعکس در اماکنی که مار نبوده اینگونه بیماریها شیوع داشته.
لذا برخی داشتن و نگهداری مار را نشانه سلامت میدانستند.
و به افرادی که زیاد دچار امراض میشدند میگفتند،
 "بی مار"(بیمار)


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


گاهی نمی توان به کتابی بیان نمود 
حرفی که یک  حکایت  کوتاه  می زند 
×××××××××
با جور و جمود و جهل باید جنگید
تاپاک شودجهان از  این هرسه پلید 
یا ریشه  هر سه  را بباید  خشکاند 
یا سرخ به خون خویش باید غلتید 

« یکی از کهن ترین و سنتی ترین روش های انسان برای انتقال معرفت به نسل های بعد، قصه ها و حکایات بوده است. قصه، ناب ترین و خالص ترین بخش ادبیات است؛ چرا که ما را به دورانی پیش از پیدایش تفاسیر و تعابیر امروز مان می برد. قصه ها شادند، سرگرم کننده اند، نمایشی اند، اما فراتر از همه ، معرفت را به شکلی دلپذیر منتقل می کنند. »  
(پائولو کوئیلو)


کمتر از زحمت برداشتن 

هرزگی آن علف است 

گل بکاریم بیا

تا مجال علف هرز فراهم نشود

بی گل ارائی ذهن 

نازنین 

نازنین

  نازنین

   هرگز آدم آدم نشود...


استاد فقید مجتبی کاشانی



قسم زیبای سهراب سپهری
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره کاهی است،
که کوهش کردیم،
زندگی نام نکویی است،
که خارش کردیم،
زندگی نیست به جز نم نم باران بهار،
زندگی نیست به جز دیدن یار
زندگی نیست به جز عشق،
بجزحرف محبت به کسی،
ورنه هرخار و خسی،
زندگی کرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاکوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ..


هیچ مدرسه ای بالاترازتجربه نیست..
افسوس که...
     
شهریه ای گران دارد.
      ... عمر...

در کتاب" درود بر خودم" دکتر دانیال می گوید :
در هجده سالگی , نگران تفکر دیگران در مورد خودتان
هستید .
وقتی چهل ساله میشوید ,
اهمیتی نمی دهید که دیگران درمورد شمــا چه فکر میکنند .
و
زمانی که شصت ساله میشوید ,
پی میبرید که اصلا هیچکس در مورد شما فکر نمیکرده است !

وااای که چه آسان هدر میدهیم
عمر خویش را فقط به گمان اینکه:
" نکند دیگران اینطوری در مورد من فکر کنند ."
پس تا فرصت زندگی داری جانانه زندگی کن! . . .
و عمر گرانمایه خود را به خاطر توهم فکر دیگران هدر ندهید! . .  .
و
دریاب این فرصت ناب زندگی را  !!!.....


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

هنگامی که لیلی و مجنون ده ساله بودند روزی مجنون در مکتب خانه پشت سر لیلی نشسته بود . استاد سوالی را از لیلی پرسید ، لیلی جوابی نداد ، مجنون از پشت سر آهسته جواب را در گوش لیلی گفت اما لیلی هیچ نگفت . استاد دوباره سوال خود را پرسید و باز مجنون در گوش لیلی و باز لیلی هیچ نگفت و بعد از بار سوم استاد لیلی را خواند و چوب را بر پای لیلی بست و او را فلک کرد . لیلی گریه نکرد و هیچ نگفت. بعد از کلاس ، لیلی با پای کبود لنگ لنگ قدم بر می داشت که مجنون عصبانی دستش را بر بازوی لیلی زد و گفت:
دیوانه ، مگر کر بودی که آنچه را به تو گفتم نشنیدی و یا لال که به استاد نگفتی . لیلی اشکش در آمد و دوید و رفت .
 استاد که شاهد این منظره بود پیش رفت و گوش مجنون را کشید و گفت :
لیلی نه کر بود و نه لال ، "" از عشق شنیدن دوباره صدای تو"" ، فلک را تحمل کرد و دم بر نیاورد ، اما از ضربه اهسته دست تو اشکش در آمد ، من اگر او را به فلک بستم استادش بودم و حق تنبیه او را داشتم اما تو ،
[ عشق او بودی و هیچ حقی برای سرزنش کردنش نداشتی ] .


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

حاکمی کشوری را اشغال کرد به وزیر خود گفت قوانینی تنظیم کن تا دهن این ملتو سرویس کنیم فردای آن روز وزیر نزد شاه آمد و قوانین را خواند 1. مالیات 3 برابر فعلی 2. حقوق ربع عرف بقیه کشورها 3. شاه صاحب جان و مال همه مردم است 4. گوزیدن ممنوع
شاه گفت : بند چهارم چه معنی دارد ؟
وزیر : بند چهارم سوپاپ اطمینان است
جارچیان قوانین را اعلام کردند ملت گفتند این که جان و مال ما از آن شاه باشد توجیه دارد چون ایشان صاحب قدرت است ولی یعنی چه نتوانیم بگوزیم؟
مردم برای اینکه از امر شاه نافرمانی کرده باشند در کوچه و پسکوچه میگوزیدند. جلسات شبانه گوز برگزار میکردند و ....
ماموران هم مد ام در حال دستگیری گوزوها بودند و گاهی به توالتهای عمومی یورش میبردند و گوزوها را دستگیر میکردند . 
روزی شاه به وزیر گفت الان معنی سوپاپ اطمینانی که گفتی را فهمیدم چون باعث شده که هیچکس به 3 قانون اول توجهی نکند.

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.