کتاب سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی .
خدای من !
"منی" که کنارش "تو" نباشی !
""تومنی"" نمی ارزد …\!/
P
PGK
NEEK
پنـــــــــدار
گفتـــــــــــــــار
کــــــــــــــــــــــردار
نیـــــــــــــــــــــــــــــــک
پندار، گفتار ، کـردار نیک
پنـدار ، گفتـار ، کـردار نیـک
پنــــدار ، گفتــار ، کــردار نیـــک
پنــــــدار ، گفتــــار ، کــــردار نیـــــک
پنـــــــدار ، گفتــــــار ، کـــــردار نیـــــــک
پنــــــــــدار ، گفتــــــــار ، کـــــــردار نیـــــــــک
پنــــــــــــدار ، گفتـــــــــــار ، کــــــــــردار نیــــــــــــک
پنــــــــــــــدار ، گفتـــــــــــــار ، کــــــــــــردار نیـــــــــــــــک
پنــــــــــــــــدار ، گفتـــــــــــــــار ، کــــــــــــــردار نیـــــــــــــــــک
پنــــــــــــــــــدار ، گفتـــــــــــــــــار ، کــــــــــــــــردار نیــــــــــــــــــــک
پنــــــــــــــــــــدار ، گفتــــــــــــــــــــار ، کـــــــــــــــــــردار نیـــــــــــــــــــــک
پنــــــــــــــــــــــدار ، گفتـــــــــــــــــــــار ، کــــــــــــــــــــردار نیـــــــــــــــــــــــک
پنــــــــــــــــــــــــدار ، گفتـــــــــــــــــــــــار ، کــــــــــــــــــــــردار نیـــــــــــــــــــــــــک
ولتر : اگرمیخواهیدکسی به حرفتان گوش نکند
نصیحتش گنبد
▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓
@ @
<) )> <((>
_\ \_ PGKNEEK _//_
▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓
(\ (\ |/""""""""""""""""
(^•^)/
o(")(")
٩٤٠٢٠٣ - نصیحتی که قلب را نورانی میکند !
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و به نستعین، الحمدلله ربّ العالمین و صلی الله علی محمّد و آلهالطاهرین
استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی سلمه الله :
از آن جا که درس امشب مربوط به مواعظ و نصایحی است که از زبان خداوند یعنی حدیث قدسی به ما رسیده است، لذا در مقدمه بنده متذکر آداب خواندن نماز و آداب گفتگویی که با خدا داریم، می شوم. این آداب را شما میتوانید در رسالههای عملیه پیدا کنید. بخش مهمی از این آداب که یازده مورد است، به این شرح است:
اول: مستحب است انسان نمازگزار در منزل و بیت خود غرفه، حجره، اطاق و محلی مشخص و مخصوص را برای نمازهای واجب و مستحب قرار دهد. یعنی هرجایی از منزل را برای نماز قرار ندهد، بلکه جای مخصوصی را به نماز اختصاص دهد؛ چون همانطور که میدانیم نماز یک رابطه و گفتگوی عاشقانه با خدا است و لذا یک جای مشخص را میطلبد. همان طور که شما برای کارهای روزمره خود وکارهای دفتریتان، قفسه کتاب و لوازم مختلف را در جای مخصوصی قرار میدهید یا در منزل اطاقی را برای خواب و جایی را برای مهمان در نظر میگیرید و حتی برخی یک یا چند اطاق را جداگانه برای فرزندان پسر و دختر خود قرار میدهند و آن را بسیار مزّین میکنند، به خصوص اگر اطاق کودک باشد، تا به آن بچه خوش بگذرد و در رفاه باشد؛ آیا خدای ما (العیاذبالله) از این بچه کمتر است؟! یک کم فکر کنیم که ما چه کار میکنیم؟ طرف چقدر پول خرج میکند برای ساختمان و چند اطاق در نظر میگیرد، ولی یک جای مشخص و مصلای خاصی برای عبادت اختصاص نمیدهد. آخر چرا ما این طور هستیم؟!
لذا دستور ائمه اطهار(علیهمالسلام) این است که (مؤمن) باید یک جای مخصوصی را به عنوان محل نماز خواندن و عبادات خود قرار دهد. امام هادی (علیهالسلام) را در حجره عبادتشان در منزل مسکونی آن حضرت دفن کردند. خود ایشان وصیت کردند که من را در همین جایی که شبها و روزها در این محل عبادت میکردم دفن کنید.
دیگر این که سفارش شده است که نمازهای نافله در خانه و نمازهای واجب به جماعت در مسجد خوانده شود. لذا ما باید برای خواندن نمازهای خود (نوافل و واجبات) محل مشخصی را در منزل قرار دهیم.
دوم: با حال پریشان وارد نماز نشویم. باید قدری تحمل کرد تا فکر قدری از آن پریشانی بیرون بیاید و با آرامش وارد نماز شویم. ممکن است در منزل یا (جای دیگر) اتفاقی برای شما پیش آمده باشد، مثلا از دست یکی از افراد خانواده یا فرد دیگر که حرفی زده و شما عصبانی و ناراحت شدی، حالا میخواهی با همان حال عصبانیت وارد نماز بشوی. اینجا دیگر فکر شما پیش آن شخص است، پیش خدا نیست! بنابراین باید فکر را آرام کرد تا در نماز با آرامش با خدا حرف بزنیم.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
@ نیـــــک @
<) )> <((>
_\\_ APPOSTAD _//_
|||S i G N A T U R|||
در پناه یگانه خدای مهربان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ هنگامى که زینب (س ) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س ) او را نزد پدرش امیرالمؤ منین (ع ) آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .
در این ایام حضرت رسول اکرم (ص ) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤ منین على (ع ) به آن حضرت عرض کرد: نامى را براى نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا (ص ) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم .
در این هنگام جبرئیل (ع ) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص ) ابلاغ کرده و گفت :
نام این نوزاد را ((زینب )) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او بر برگزیده است .
بعد مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (ص ) گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسى است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
@ نیـــــک @
<) )> <((>
_\\_ APPOSTAD _//_
|||S i G N A T U R|||
در پناه یگانه خدای مهربان
جناب حجه الاسلام ، خطیب فرزانه، آقای حاج سیدحسین معتمدی کاشانی گفتند:
نعمت الله واشهری قمصری از فرزندش محسن نقل کرد که:
اواخر خدمت سربازی، مرا به ایستگاه قطار تهران آورده بودند. حضور من در ایستگاه راه آهن مصادف با زمانی بود که اسرای عراقی و زخمیها را با قطار میآوردند. در آنجا یک اسیر عراقی را از قطار خارج کردند که رشتة سبزی بر بازویش بسته بود. با او مصاحبه کردند و ضمن مصاحبه از او پرسیدند: شما رشته سبزی به بازویت بستهای ، آیا سید؟ گفت: نه، و توضیح داد:
چند روز قبل از آنکه ما را به جبهه ببرند تا به دستور صدام علیه ایرانیها جنگ بکنیم، مادرم مرا به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام برد و یک رشته سبز رنگ را از یکی از خدام حرم گرفته، یک سر آن را به بازوی من بست و سر دیگرش را به ضریح مطهر حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام گره زد و شروع کرد به گریستن. در حین گریه حضرت را قسم داد و گفت: این بچهام را میخواهند به جبهه ببرند، من از زخمی شدن و اسیر شدن او حرفی ندارم، اما نمیخواهم کشته شود یا ابوالفضل، شما یک نظری بفرمایید، هر چه به سر بچه من بیاید مسئلهای نیست، ولی کشته نشود و دوباره به سوی من برگردد. سپس به من گفت رشته را از بازویت بازنکن که من از حضرت عباس علیه السلام خواستهام تا محفوظ مانده و به من برگردی.
وقتی که به جبهه آمدیم، با چند نفر در یک مکان به ایرانیها حمله کردیم. ایرانیها ما را محاصره کردند. وضع بسیار سختی داشتیم و از چهار طرف تیر به طرف ما میآمد. چند نفر از رفقای من در اثر تیرخوردن کشته شدند، ولی من که دستها را روی سرگذاشته و برای تسلیم آماده شده بودم، به لطف خداوند متعال و نظر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام و دعای مادرم از کشته شدن نجات پیدا کردم.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
@ نیـــــک @
<) )> <((>
_\\_ APPOSTAD _//_
|||S i G N A T U R|||
در پناه یگانه خدای مهربان
جناب حجهالاسلام و المسلمین آقای سیداحمد قاضوی در تاریخ 26 صفر الخیر 1417 ق نقل کردند که مرحوم آیه الله حاج شیخ محمد ابراهیم نجفی بروجردی میفرمودند:
زمانی که در عراق بودیم، یک روز در صحن مطهر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام با عدهای از رفقا نشسته بودیم، که ناگهان دیدیم عربی وارد صحن مطهر شد. وی پسر بچهای 6 - 7 ساله را بر روی دست حمل میکرد که به نظر میرسید جان خود را از دست داده و مرده است. پدر بچه اشاره به ضریح مطهر حضرت کرده و گفت: ای عباس بن علی علیهما السلام، اگر شفای پسرم را از خداوند نگیری شکایت شما را به پدرت علی علیه السلام میکنم.
با دیدن این صحنه، به ذهن ما رسید که به او بگوییم اگر درخواستی هم داری باید با حضرت مؤدبانه صحبت کنی و این گونه عتاب و خطاب با این بزرگوار درست نیست. هنوز فکر کردن ما به پایان نرسیده بود که دیدیم بچه چشمانش را باز کرده، به پدر گفت: بابا مرا بر زمین بگذار!
همة ما از مشاهدة این صحنه بسیار منقلب شدیم و به چشم خود دیدیم که بچه شفا یافته است.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
@ نیـــــک @
<) )> <((>
_\\_ APPOSTAD _//_
|||S i G N A T U R|||
در پناه یگانه خدای مهربان