ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک
ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک

١٨٨ ) - تحریرالمطالب ١٣٩٤/٠٢/١٤

تحریرالمطالب - ٩٤/٠٢/١٤
 

﴿.قُل.هُوَ.اللَّهُ.أَحَدٌ.۞.اللَّهُ.الصَّمَدُ.۞.لَمْ.یَلِدْ.وَلَمْ.یُولَدْ.۞.وَلَمْ.یَکُن.لَّهُ.کُفُوًا.أَحَد.﴾.
"تاثیر عجیب دعا در حق دیگران برای خود شخص دعا کننده"

روایتی از امام صادق (علیه السلام) :

"إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْش"

اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، ، از عرش ندا می شود،

ِ "وَ لَکَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِه"ِ

برای تو صد هزار برابر مثل او است (صد هزار برابر برای تو است)

"وَ إِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ کَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ. فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَیْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ
لَا یَدْرِى یُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا"

این در حالی است که اگر برای خودش دعا می کرد،
فقط به اندازه همان یک دعایش به او داده می شد.
پس دعای تضمین شده ای که صدهزار برابر آن داده می شود بهتر است از دعایی
(دعای شخص دعا کننده برای خود) که معلوم نیست مستجاب بشود یا نشود.

 " من لا یحضره الفقیه جلد دوم صفحه۲۱۲"

حال اگر کسی برای بهترین مخلوق خدا امام زمان علیه السلام دعا کند، چه می شود؟
یقینا بهترین ها برایش مقدر می شود...

"اللهم عجل لولیک الفرج"


حجت الاسلام والمسلمین میرباقری :

«خانه‌ای که در آن قرآن خوانده می‌شود، آن‌چنان نورانی می‌شود که ملائکه از آن استفاده می‌کنند؛ یعنی انوار این خانه، فوق انوار عالم ملائک می‌شود. حال این کتاب در اختیار ماست؛ انس با این کتاب، تلاوت این کتاب، بخصوص در خلوت و به خصوص با خشوع و تواضع، که اصل ادب تلاوت، خشوع باطنی است. خشوع باطنی است که مبدأ ظهور انوار و حقیقت کتاب در وجود انسان می‌شود. هیچ چیزی به اندازه تواضع و خشوع باطنی، قلب انسان را برای درک و ظهور حقیقت کتاب [الهی] آماده نمی‌کند. 
بنابراین، انس با این کتاب [قرآن] بخصوص در سحر و در خلوت شب، و بین‌الطلوعین [مبداء تحولات بنیادین در انسان می‌شود]. در روایات آمده است که بیداری در بین‌الطلوعین برای جلب رزق، از تلاش‌های دیگر بسیار کارآمدتر است. بیداری در این اوقات و مراقبه در این ساعت از روز، برکت در روز را در پی دارد. یعنی زمینه‌هایی که انسان می‌خواهد تلاش کند و با تلاش آن‌ها را به دست آورد، با توفیق الهی مهیا می‌کند. کسانی که مراقبه‌ی در بین‌الطلوعین را تجربه کرده‌اند، می‌گویند کارهای روزانه‌شان با سهولت و روانی انجام می‌شود. 
مراقبه بر درک سحر، توفیق نورانیت و زمینه‌ی تحصیل توبه و طهارت انسان را در پی دارد. مراقبه بر بین‌الطلوعین نیز وسعت و برکت در روزی انسان را به ارمغان می‌آورد. در روایات وارد شده است که کسی که بین‌ الطلوعین را بخوابد، رزق آن روزش را از دست می‌دهد. اگر چیزی هم به او برسد از رزق دیگران است. یعنی آن روز را مهمان روزی دیگران می‌شود».







حدیث،ولایت علی بن ابیطالب حصنی... 

قدسی است و از امام رضا(علیه السّلام) نقل شده است و شیخ صدوق آن را در کتاب عیون اخبارالرضا، (ج 2، باب 38) آورده است: علی بن بلال از حضر رضا(علیه السّلام) روایت کرده آن جناب به سند خود از آباء گرامیش از رسول خدا(صلواة الله علیه) از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از لوح از قلم نقل فرموده که خدای تعالی می فرماید:

«ولایة علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» . 

نیز در بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 39، چاپ جدید،ص 246، باب 87) نیز نقل شده است.

اما حدیث سلسله الذهب مشهور «کلمه لا اله الا الله حصنی...» است که در نیشابور حضرت رضا(علیه السّلام) بیان فرمودند.

البته در آخر این روایت فرمودند: «بشرطها و شروطها و انا من شروطها» یعنی شرط این که در حصار حفظ توحید و لا اله الا الله قرار بگیرد ولایت من است و از آنجا که ولایت امام رضا(ع) همان ولایت امیرالمؤمنین است
در نتیجه مضمون دو روایت یکی می باشد .


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان

 اﻧﺴﺎن ﮐﻪ ﻏﺮق ﺷﻮد
ﻗﻄﻌﺎً می میرد
ﭼﻪ در درﯾﺎ
ﭼﻪ در رؤﯾﺎ
چه در دروغ
ﭼﻪ در ﮔﻨﺎﻩ
چه در خوشی
چه در قدرت
چه در جهل
چه در انکار 
چه در حسد
چه در بخل
چه در کینه
چه در انتقام
مواظب باشیم غرق ﻧﺸﻮﻳﻢ!                                                     


انسان بودن، خود به تنهایی یک دین خاص است که پیروان چندانی ندارد…





یادمان باشدکه:
                       "حق الناس "
                                        همیشه پول نیست!

گاهی        "دل" است...

دلی که:
باید بدست می آوردیم ونیاوردیم!

دلی که:
باید می دادیم و ندادیم!

دلی که:
شکستیم و رهاکردیم!

دلهای غمگینی که…
بی تفاوت از کنارشان گذشتیم!

خدا…ازهرچه بگذرد
ازحق الناس نمی گذرد!!!

حواسمان باشد…

ﺑﺎ "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ!

ﺑﺎ "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ!

ﺑﺎ "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩﮔﺮﻓﺖ!

با "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ!

با "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ!

با "ﺯباﻥ"       ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ!

با "ﺯباﻥ"        ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ!

ﺑﺎ "ﺯباﻥ"        ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ!

ﺑﺎ "ﺯباﻥ"        ﻣﯿﺸود جدایی انداخت!

با "زبان"         میشود آتش زد!

با "زبان"   میشود آتش راخاموش کرد!

حواسمان به دلهایمان باشد :
   " آلوده اش نکنیم "





ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ …

یک روز چنگیز و درباریانش برای شکار به جنگل رفتند.
هوا خیلی گرم بود وتشنگی داشت چنگیز و یارانش را از پا در می آورد.

بعد ازساعتها جستجو جویبار کوچکی دیدند.

چنگیز شاهین شکاریش را به زمین گذاشت،
و جام طلایی را در جویبار زد و خواست آب بنوشد ،
اما شاهین به جام زد و آب بر روی زمین ریخت.

برای بار دوم هم همین اتفاق افتاد،
چنگیز خیلی عصبانی شد و فکر کرد ،
اگر جلوی شاهین را نگیرم ،
درباریان خواهند گفت:
چنگیز جهانگشا نمی تواند از پس یک شاهین برآید ؛

پس این بار با شمشیر به شاهین ضربه ای زد.
پس از مرگ شاهین چنگیز مسیر آب را دنبال کرد و دید که ماری بسیار سمی در آب مرده و آب مسموم است.

او از کشتن شاهین بسیار متاثر گشت.

مجسمه ای طلایی از شاهین ساخت ،
بر یکی از بالهایش نوشتند :

یک دوست همیشه دوست شماست ؛
حتی اگر کارهایش شما را برنجاند.

روی بال دیگرش نوشتند :
هر عملی که از روی خشم باشد محکوم به شکست است...

ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ !
ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﯿﻢ ،
ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ،
ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ،
ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ ...


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


عارف بزرگ حاج اسماعیل دولابی :
هر وقت کسی شما را اذیت کرد و یا از کسی ناراحت شدید ، نمیخواهد به کسی بگویید.بلکه استغفار کنید، هم برای خودتان، هم برای کسی که شما را اذیت
 کرده است. 
بگو بیچاره کار بدی کرده ، اگرفهم داشت نمیکرد.
وقتی استغفار میکنی اگر قلبت حاضر نیست استغفار کند با زبان استغفار کن ، 
آن وقت یکدفعه دلت نرم میشود.
اگر دو سه مرتبه این کار
را کردی ،دیگر غم نمیتواند شما را بگیرد. 
چون راهش را بلد هستی.
استغفار "امان گاه" انسان است ، یعنی پناهگاه ، وقتی گفتی استغفرالله در پناه خدا هستی .
و کجا امن تر و آرامش بخش تر از آغوش خدا ؟...

〰〰〰〰〰〰〰〰

شیخ رجبعلی خیاط :

جوانی را در برزخ دیدم که میگفت : نمیدانید در اینجا چه خبر است .هنگامی که به برزخ بیائید خواهید فهمید هر نَفَسی که به غیر یاد خدا کشیده اید به ضرر شما تمام شده است !

〰〰〰〰〰〰〰〰

 آیت الله علی آقای قاضی :

 اگر کسی نماز را اول وقتش بخواند و به مراتب عالی نرسد مرا نفرین کند .
اگر به جائی رسیده ام از دو چیز است : قرآن و زیارت حضرت سید الشهدا .
اما نماز شب ؛ پس هیچگاه چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست و تعجب از کسی ست که میخواهد به کمال دست یابد در حالی که برای نماز شب قیام نمیکند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر بوسیله نماز شب .

〰〰〰〰〰〰〰

عبدالکریم کشمیری رضوی :

 نسبت به خدا حالت توجه داشته باشید تا با خدا رفیق شوید نه تنها رفیق که او شفیق نیز هست .
خیلی مهم است که به نفس بها داده نشود .
اگر یکی از استوانه های تقوی بمیرد بعد آن مصیبت خواهد آمد.
دائم الذکر باشید و در همه حال یاد خداوند کنید .

〰〰〰〰〰〰〰〰
 
شیخ جعفر مجتهدی :

کوتاه ترین و مطمئن ترین راه کمال ، محبت اهل بیت و خدمت خالصانه به خلق است .
گناه حجاب بین مخلوق و خالق است . این آلودگی را با آب توبه بشویید .

〰〰〰〰〰〰〰〰

 آیت الله کوهستانی :

 من حرف بیهوده زدن را 
کمتر ازغذای حرام نمیدانم .
مگر راهی غیر از خدا
 هست ؟
〰〰〰〰〰〰〰〰

سید رضا بهاء الدینی :

 لذات روحانی نصیب زبان هرزه و چشم هرزه نمیشود . باید خود را اصلاح کرد .
همه جا رفق و مدارا میتواند دگرگونی بوجود بیاورد .   
 〰〰〰〰〰〰〰〰


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ..

ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ : 
ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﺍ ﻻﯾﻖ ﺣﯿﺎﺕﺩﺍﻧﺴﺘﯽ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﻡ،
ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﯾﮏ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﺠﺪﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﺘﺸﮑﺮﻡ، 
ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺭﮎ ﻭ ﺩﺭﺍﯾﺘﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺑﺒﺨﺸﯽ، 
ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﻢ..
..ﻓﺮﺻﺘﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯿﺪﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﻢ
ﻭ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﻡ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ
ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ..


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان



روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند،

که شخصی باعجله آمدوضوگرفت وبه داخل اتاق رفت وبه نماز ایستاد،

با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا می آورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود،

به هنگام خروج با مرحوم کاشی رو به رو شد
ایشان پرسیدند: 

چه کار می کردی؟ ....

گفت: هیچ.

فرمود: تو هیچ کار نمی کردی؟

گفت: نه!

 می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند،

آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی؟

گفت: نه!

آخوند فرمود:

 من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی،

گفت: نه آقا اشتباه دیدی،

سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟

گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین،

این جمله در مرحوم آخوند (رحمه الله) خیلی تأثیر گذاشت،

تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند میپرسیدند،

 ایشان با حال خاصی می فرمود: 

من یاغی نیستم،


خدایا ما یاغی نیستیم....بنده ایم....اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده.....خدایا همین جمله را از ما قبول کن.



اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


حدیث سنگینی است ...

امام کاظم علیه السلام می فرمایند:

اگر شیعیانم را زیر و رو کنم، جز ادعا چیزی دیگری ندارند و اگر آنان را آزمایش کنم سر از ارتداد درآورند و اگر ایشان را تصفیه نمایم از هزار نفر جز یک نفر خالص وبی غش نباشد و اگر غربالشان کنم با من جز خواص و نزدیکانم نمانند ، فراوانند افرادی که برپشتی ها تکیه می زنند و می گویند:
ما شیعه علی علیه السلام هستیم!!!

شیعه علی علیه السلام کسی است که کردارش گواه رفتارش باشد.

 روضه کافی ج1 ص471



اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


کرامات امام جواد علیه السلام  ١٣٩٣/٠٩/٠٧
خشک شدن دست نوازنده

محمد بن ریان نقل می‎کند: مامون برای رسیدن به هدفش (بد نام کردن حضرت امام جواد علیه السلام) همه نوع نیرنگی را در خصوص امام جواد علیه السلام به کار برد اما هیچ کدام از آنها برای وی سودی نداشت .

به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد علیه السلام، صد کنیز زیبا را انتخاب کرد که هر یک جامی پر از گوهر درخشان در دست داشتند. مامون به کنیزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جایگاه دامادی به استقبال وی رفته و به او خوشامد گویند. کنیزکان به سوی حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولی امام هیچ التفاتی به آنها نکرد .

در دربار مامون مردی به نام مخارق که ریشی بلند و صوتی خوش داشت و عود می‎نواخت وجود داشت . وی به مامون گفت من توان آن را دارم که نقشه‎ات را - وادار کردن حضرت به لهو و لعب - عملی سازم .

از این رو در مقابل امام جواد علیه السلام نشست و شروع به خواندن آواز کرد. کسانی که در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. هنگامی که مخارق شروع به نواختن عود و آواز خوانی کرد، امام جواد علیه‎السلام سر مبارک خود را متوجه او کرد و بر وی نهیب زد و فرمود: "اتق الله یا ذالعثنون " از خدا بترس ای ریش بلند. دست مخارق از حرکت ایستاد، عود از دستش افتاد و دیگر هرگز نتوانست عود بنوازد. 

روزی مامون از بلایی که بر سر مخارق آمده بود از وی سئوال کرد. مخارق پاسخ داد چون امام جواد علیه‎السلام بر من نهیب زد چنان ترسی از هیبت او بر من مستولی شد که دستم فلج شد و هرگز بهبود نیافت .(1)

نقره از برگ زیتون

ابوجعفر طبری از ابراهیم بن سعید نقل می‎کند که حضرت امام جواد علیه السلام را دیدم که بر برگ درخت زیتون دست می‎زد و آن برگ‎ها به برگ نقره تبدیل می‎شد. من آنها را از حضرت گرفتم، و با آنها در بازار معامله نمودم. آن برگ‎ها نقره خالص بودند و هرگز تغییری نکردند . (2) 

طلا شدن خاک

اسماعیل بن عباس هاشمی می‎گوید: در روز عیدی به خدمت حضرت جواد علیه السلام رفتم، از تنگدستی به آن حضرت شکایت کردم . حضرت سجاده خود را بلند کرد، از خاک قطعه‎ای از طلا گرفت . یعنی خاک به برکت دست حضرت به پاره‎ای طلای گداخته مبدل شد. آن را به من عطا کرد. من آن را به بازار بردم شانزده مثقال بود . (3)

جای انگشت بر سنگ

عمر بن یزید می‎گوید: امام محمد تقی علیه السلام را دیدم. به آن حضرت گفتم: یابن رسول الله، نشانه امامت چیست؟

حضرت فرمود: امام کسی است که توان چنین کاری را داشته باشد . دست خود را بر سنگی نهاد و جای انگشتش بر آن ظاهر شد .

نرم شدن آهن 

راوی نقل می‎کند: حضرت امام جواد علیه السلام را دیدم که آهن را بدون آن که در آتش نهد می‎کشید و سنگ را با خاتم خود نقش می‎زد . (4)

پی‎نوشت‎ها:

1- الکافی، ج1، ص 494/ اثبات الهداة، ج3، ص332/ مدینة المعاجز، ج 7، ص 303 / حلیة الابرار، ج 4، ص 565/ الوافی، ج3، ص 828 / المناقب، ج 4، ص396 / البحارالانوار، ج50، ص61 .

2- دلائل الامامة، ص 398 / موسوعة الامام الجواد علیه السلام، ج 1، ص 228/ اثبات الهداة، ج3، ص 345.

3- اثبات الهداة، ج 3، ص 338/ بحارالانوار، ج 50، ص 49/ مدینة المعاجز، ج 7، ص373 / موسوعة الامام الجواد علیه السلام، ج 1،ص 253 .

4- مدینة المعاجز، ج7،ص322/ اثبات الهداة، ج3، ص 345/ دلائل الامامة، ص 399/ نوادر المعجزات، ص 181/ موسوعة الامام جواد علیه السلام، ج1،ص 252 .

منبع:

کتاب سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی .

تواضع پیرمرد و پاسخ سى هزار مسئله

مرحوم شیخ مفید رضوان اللّه تعالى علیه به نقل از ابراهیم بن هاشم قمّى حکایت کند:
در آن زمانى که حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام به شهادت رسید، من عازم مکّه معظّمه شدم ؛ و در ضمن ، به محضر شریف حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام شرف حضور یافتم .
همین که وارد منزل رفتم ، جمع بسیارى از شیعیان را مشاهده کردم که از شهرها و مناطق مختلفى جهت زیارت و ملاقات امام جواد علیه السلام آمده بودند.

پس از گذشت لحظاتى ، عموى حضرت - به نام عبداللّه بن موسى که پیرمردى سالخورده بود - در حالتى که لباس هاى خشنى بر تن داشت ، وارد مجلس شد در گوشه اى نشست .
سپس امام جواد علیه السلام در حالى که پیراهنى بلند پوشیده و عبائى بر دوش انداخته بود و کفش سفیدى در پاى داشت ، وارد مجلس گردید.
تمام افراد به احترام آن حضرت از جاى برخاستند، آن گاه عموى حضرت به طرف امام علیه السلام جلو آمد و پیشانى برادرزاده اش را بوسید؛ بعد از آن ، حضرت در جایگاه خویش روى یک کُرسى - که از قبل آماده شده بود - نشست .
تمام حُضّار از عظمت و هیبت حضرت ، در آن سنین کودکى ، در تعجّب و حیرت قرار گرفته بودند.

در همین اءثناء، شخصى از برخاست و از عموى حضرت سؤ ال کرد: نظر شما درباره کسى که با حیوانى نزدیکى کند، چیست ؟
عبداللّه پاسخ داد: دست راستش قطع مى شود و نیز حدّ شرعى بر او جارى مى گردد.
ناگاه امام جواد علیه السلام سخت ناراحت و خشمگین شد و با نگاهى به عمویش فرمود: اى عمو! از خدا بترس و تقوا داشته باش ، خیلى خطرناک است آن موقعى در پیشگاه با عظمت خداوند متعال بایستى و بگویند: چرا چیزى را که نمى دانستى ، اظهار نظر کردى ؟!

عبداللّه عرضه داشت : مگر پدرت چنین نفرموده است ؟
حضرت فرمود: از پدرم درباره شخصى که قبر زنى را نبش نماید و بشکافد و با آن مرده نزدیکى کند سؤ ال شد؛ که پدرم در جواب فرمود: باید دست راستش قطع شود و حدّ زنا بر او جارى گردد، چون که معصیت نسبت به زنده و مرده یکسان است .
در این هنگام عبداللّه به خطاى خویش اعتراف کرد و گفت : اشتباه کردم ، شما درست فرمودى ، حقّ با جنابعالى است و من از درگاه خداوند پوزش ‍ مى طلبم .
پس از آن ، مردم که از اقشار مختلف اجتماع کرده بودند، با مشاهده این جریان بر تعجّب و حیرت آن ها افزوده گشت ؛ و اظهار داشتند: اى مولا و سرور ما! چنانچه اجازه مى فرمائى ، ما سؤ ال هاى خود را مطرح نمائیم و شما پاسخ آن ها را لطف فرمائید؟

امام جواد علیه السلام فرمود: بلى ، آنچه مى خواهید سؤ ال مطرح کنید، تا جوابتان را بگویم .
پس در همان مجلس ، حدود سى هزار مسئله از حضرت سؤ ال کردند؛ و با این که امام علیه السلام در سنین نُه سالگى بود، با بیانى شیوا تمامى آن ها را پاسخ فرود.

دستور درمان آرامش زلزله

مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه تعالى علیه به طور مستند به نقل از علىّ بن مهزیار اهوازى - که یکى از اصحاب و یاران باوفاى امام جواد، امام هادى و امام حسن عسکرى علیهم السلام مى باشد - حکایت نماید:
در یکى از روزها، نامه اى به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام بدین مضمون نوشتم :
یاابن رسول اللّه ! در شهر اهواز و حوالى آن ، زلزله بسیار رخ مى دهد، آیا اجازه مى فرمائى که از این جا کوچ کنیم و در محلّى با أ من و امان سکنى گزینیم ؟
و سپس نامه را براى حضرت ارسال کردم .
امام علیه السلام پس از گذشت چند روزى ، در جواب نامه چنین مرقوم فرمود:
در آن محلّ بمانید و از آن جا کوچ نکنید، بلکه روزهاى چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را روزه بگیرید.
و چون روز جمعه فرا رسد، غسل جمعه نمائید؛ و سپس لباس تمیز بپوشید و تمام افراد در محلّى مناسب تجمّع کنید و در آن جا همه با هم با خداوند متعال راز ونیاز و مناجات نمائید و از درگاه با عظمتش بخواهید تا مشکل همگان را برطرف سازد.
علىّ بن مهزیار گوید: چون طبق دستور حضرت جوادالائمّه علیه السلام ، همگى ما چنین کردیم ، زلزله آرامش پیدا کرد؛ و پس از آن ، عموم اهالى اهواز به برکت راهنمائى آن حضرت از خطر زمین لرزه در امان قرار گرفتند.

مرگ ناگهانى و اهمیّت صلوات

مرحوم قطب الدّین راوندى رضوان اللّه تعالى علیه به نقل از ابوهاشم جعفرى حکایت نماید:
روزى شخصى به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! پدرم سکته کرده و مرده است و داراى اموال و جواهراتى بسیار مى باشد، که من از محلّ آن ها بى اطّلاع هستم .
و من داراى عائله اى بسیار سنگین هستم ، که از تاءمین زندگى آن ها عاجز و ناتوان مى باشم .

و سپس اظهار داشت : به هر حال من یکى از دوستان و علاقه مندان به شما هستم ، تقاضامندم به فریاد من برسى و مرا از این مشکل نجات دهى .
امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضاى او فرمود: پس از آن که نماز عشاى خود را خواندى ، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام ، صلوات بفرست .
پس از آن ، پدرت را در عالم خواب خواهى دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه مى نماید.
آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت : پسرم ! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام ، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان .
هنگامى که آن شخص از خواب بیدار گشت ، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد.
و چون به آن جا رسید، پس از اندکى جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را براى حضرت بازگو کرد.
و سپس گفت : شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامى داشت ؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتارى ها نجات بخشید.

آگاهى نسبت به پیامبران
مرحوم قطب الدّین راوندى رضوان اللّه علیه از حضرت عبدالعظیم حسنى سلام اللّه علیه حکایت کند:
روزى از روزها نامه اى براى امام محمّد جواد علیه السلام نوشتم و سؤ ال کردم : حضرت ذوالکفل علیه السلام - که پیامبر الهى است - نامش چه مى باشد؟
و آیا او از پیغمبران مرسل بوده است ؟

امام علیه السلام در جواب نامه ، چنین مرقوم فرمود:
خداوند متعال صد و بیست و چهار هزار پیغمبر براى ارشاد و هدایت بندگانش فرستاده است ، که سیصد و سیزده نفر از آن ها پیامبران مرسل بودند.
و حضرت ذوالکفل علیه السلام نیز یکى از پیامبران مرسل الهى بود، که بعد از حضرت سلیمان علیه السلام مبعوث شد و همانند حضرت داوود علیه السلام بدون بیّنه و برهان در بین مردم قضاوت و حکم فرمائى مى کرد و هیچ گاه غضبناک نمى گشت مگر آن که در جهت رضاى خداوند سبحان بوده باشد.
سپس امام جواد علیه السلام در پایان نامه مرقوم فرمود:
نام حضرت ذوالکفل علیه السلام ، ((عویدیا)) بوده است ، و او همان پیامبرى است که نامش در ضمن آیه اى از آیات شریفه قرآن مطرح گردیده است :
وَاذْکُرْ إ سْماعیلَ وَالْیَسَعَ وَ ذَالْکِفْلِ وَ کُلُّ مِنَ الاْ خْیارِ .


موضوعات مرتبط: کرامات امام جواد 

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
                   @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


خدای من !

"منی" که کنارش "تو" نباشی !

""تومنی"" نمی ارزد …\!/



                                            P

                                          PGK

                                         NEEK

                                        پنـــــــــدار

                                      گفتـــــــــــــــار

                                    کــــــــــــــــــــــردار 

                                  نیـــــــــــــــــــــــــــــــک 

                               پندار، گفتار ، کـردار  نیک

                             پنـدار ،  گفتـار ،  کـردار  نیـک

                           پنــــدار ،  گفتــار ،  کــردار  نیـــک 

                         پنــــــدار ،  گفتــــار ،  کــــردار  نیـــــک

                       پنـــــــدار ،  گفتــــــار ،  کـــــردار  نیـــــــک

                    پنــــــــــدار ،  گفتــــــــار ،  کـــــــردار  نیـــــــــک

                پنــــــــــــدار ،  گفتـــــــــــار ،  کــــــــــردار  نیــــــــــــک 

             پنــــــــــــــدار ،  گفتـــــــــــــار ،  کــــــــــــردار  نیـــــــــــــــک 

           پنــــــــــــــــدار ،  گفتـــــــــــــــار ،  کــــــــــــــردار  نیـــــــــــــــــک 

        پنــــــــــــــــــدار ،  گفتـــــــــــــــــار ،  کــــــــــــــــردار  نیــــــــــــــــــــک 

     پنــــــــــــــــــــدار ،  گفتــــــــــــــــــــار ،  کـــــــــــــــــــردار  نیـــــــــــــــــــــک 

   پنــــــــــــــــــــــدار ،  گفتـــــــــــــــــــــار ،  کــــــــــــــــــــردار  نیـــــــــــــــــــــــک 

پنــــــــــــــــــــــــدار ،  گفتـــــــــــــــــــــــار ،  کــــــــــــــــــــــردار  نیـــــــــــــــــــــــــک 

ولتر : اگرمیخواهیدکسی به حرفتان گوش نکند

                      نصیحتش گنبد

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓

                                                                                                                                       @                        @

                                                                                                                                  <) )>                    <((> 

 _\ \_  PGKNEEK _//_ 

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓

 (\ (\  |/""""""""""""""""

 (^•^)/         

o(")(")


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان



مردجوانی به نزد"ذوالنون مصری"آمدوشروع کرد به بدگویی ازصوفیان .
ذوالنون انگشتری رااز انگشتش بیرون آورد وبه مرد داد و گفت:
این انگشتر رابه بازار دست فروشان ببر وببین قیمت آن چقدراست؟
مرد انگشتر رابه بازار دست فروشان بردولی هیچ کس حاضر نشدبیشتر ازیک سکه نقره برای آن بپردازد .
مرد دوباره نزد ذوالنون آمد و جریان رابرای اوتعریف کرد .
ذوالنون درجواب به مرد گفت : حالا انگشتر رابه بازارجواهر فروشان ببروببین آنجا قیمت آن چقدر است.
در بازارجواهرفروشان انگشتر را به قیمت هزارسکه طلا می خریدند!
مرد شگفت زده نزد ذوالنون بازگشت واورا از قیمت پیشنهادی بازارجواهر فروشان مطلع ساخت.
پس ذوالنون به اوگفت:
دانش و اطلاعات توازصوفیان به اندازه اطلاعات فروشندگان بازاردست فروشان از این انگشتر جواهر است .
…قدرگوهر؛گوهری!

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


توکل یعنی :
در مقامى که کنى قصد گناه ... گر کند کودکى از دور نگاه‏
شرم دارى، زگنه، در گذرى ... پرده عصمت خود را ندرى‏
شرم بادت که خداوند جهان ... که بود خالق اسرار نهان‏
بر تو باشد نظرش بى‏ گه و گاه ... تو کنى در نظرش قصد گناه.


اجازه بدهی خداوند خودش تصمیم بگیرد !
تو فقط دعا کن
و
پیشاپیش شاد باش
و
ایمان داشته باش که خداوند...
دعایـت را بــــــــــــــــــزودی مســــــــتجاب میکند !!!
چون خداوند ...
نه به اندازه آرزویت ،
که به اندازه امــــــــــــــید
و
اطـــــــــمینان توست ،
که میبخشد..


می گویم: روز بخیر
پیرمرد در پاسخم می گوید :عاقبت بخیر
به وجد می آیم از پاسخ؛

چه دعایی!!!
من برای او خیری می خواهم به کوتاهی یک روز
او برای من خیری می خواهد به بلندای یک سرنوشت

می گویند ! ! 

انسان های خوب به بهشت می روند.
اما من می گویم انسان های خوب هر جا که باشند آنجا بهشت است .


فقط خداست که :
میشه با دهان بسته صداش کرد...
میشه باپای شکسته هم سراغش رفت...
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیداره...
تنها کسی است که وقتی همه رفتند میمونه...
وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید...
وقتی همه تنهات گذاشتن محرمت می شه...
و تنها سلطانیست که :
دلش با بخشیدن آرام می گیره، نه با تنبیه کردن...!
همیشه و همه جا... 
<<خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم>>


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
                   @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


ﺯﻧﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺳﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺩﯾﺪ.

ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺖ: » ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﻢ ﻭﻟﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ،

ﺑﻔﺮﻣﺎﺋﯿﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﺗﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺪﻫﻢ «.
ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ »: ﺁﯾﺎ ﺷﻮﻫﺮﺗﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟ «

ﺯﻥ ﮔﻔﺖ : » ﻧﻪ، ﺍﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ «.

ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ : » ﭘﺲ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﯾﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯿﻢ «.
ﻋﺼﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺯﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ.

ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: » ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺁﻣﺪﻩ، ﺑﻔﺮﻣﺎﺋﯿﺪ ﺩﺍﺧﻞ «.
ﺯﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ : » ﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ
ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﻢ «.

ﺯﻥ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﭘﺮﺳﯿﺪ : » ﭼﺮﺍ !؟ « ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ
ﮔﻔﺖ »: ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﺳﺖ «. ﻭ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ »: ﻧﺎﻡ

ﺍﻭ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ، ﺣﺎﻻ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ
ﺍﺯ ﻣﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﺷﻮﯾﻢ «.

ﺯﻥ ﭘﯿﺶ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ. ﺷﻮﻫـﺮ ﮔﻔﺖ »: ﭼﻪ

ﺧﻮﺏ، ﺛـﺮﻭﺕ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﺷﻮﺩ! « ﻭﻟﯽ

ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ »: ﭼﺮﺍ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ؟ «

ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪ، ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﮐﺮﺩ »: ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ

ﺩﻋﻮﺕ ﮐﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺷﻮﺩ «.

ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺯﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ »: ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺍﺯ

ﺷﻤﺎ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﻭ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ «.

ﻋﺸﻖ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻫﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ.

ﺯﻥ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﭘﺮﺳﯿﺪ »: ﺷﻤﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﺁﯾﯿﺪ؟ «
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻨﺪ »: ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺛﺮﻭﺕ ﯾﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ،

ﺑﻘﯿﻪ ﻧﻤﯽ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﺮﺟﺎ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ !


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
                   @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان



ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ و میمانم ؛ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ...ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ...ﻳﮏ ﺳﺎﻝ ...ﻣﻬﻢ ﮐﻴﻔﻴﺖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ.ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ، ﻳﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪﺍﻣﺎ ﺟﺰ نگرانی و دردﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ... ﺧﻮﺭﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺖ؛ﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰﺧﺮﺍﺷﻨﺪ.اما...بعضی ها در یک روز تمام دنیا را به تو هدیه میدهند...ﻧﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ،ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﻯ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ.ﺍﻳﻦ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ؛ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭﻧﺪﻳﺎﺩﺷﺎﻥ،و ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ ﺗﺎ  ﻫﻤﻴﺸﻪ ماندگار است...



اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
                   @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان



آن قدر سمت گنه رفتم و تحقیر شدم /
من به جان خودت از جان خودم سیر شدم  /        
نفس اماره مرا خوار و ذلیلم کرده /
خیلی از دست خودم نادم و دلگیر شدم / 

گرچه ظرف نمک یار شکستم،  اما /
باز هم بر سر این سفره نمک گیر شدم /

میگذشتم شبی از تکیه، صدا می آمد/
 با همان گوشه چشم تو زمینگیر شدم/

چشم وا کردم و دیدم که شب تاسوعاست! /
 این چنین بود که با زلف تو درگیر شدم/

تا که سنگینی بار گنهم کم بشود .../
نهمین روز به عشق تو علم گیرشدم  /

گوش کن حافظ دلخسته کمی حرف مرا 
 بهر این بیت، غزل گفتم و پیگیر شدم :  

(بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین /
من نشستم به لب علقمه و  پیر شدم


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
                   @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان



روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد. فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت. فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا وقشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید. ثروتمند شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟! فقیر گفت: هر کس آنچه در دل دارد می بخشد!!

درجهان سه چیز است که صدا ندارد :   
مرگ فقیر    
              ظلم غنی
                             چوب خدا


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
                   @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان



الهی گل بهشت در چشم عارفان خار است و جوینده تو را با بهشت چه کار است؟

الهی اگر بهشت چشم و چراغ است بی دیدار تو درد و داغ است.

الهی بهشت بی دیدار تو زندان است و زندانی به زندان برون نه کار کریمان است.

الهی اگر به دوزخ فرستی دعوی دار نیستم و اگر به بهشت فرمایی بی جمال تو خریدار نیستم. مطلوب ما بر آر که جز وصال تو طلبکار نیستم.

روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست     کار عاشق جز تماشای وصال یار نیست

از سرکویش اگر سوی بهشتم می برند پای ننهم که در آنجا وعده دیدار نیست !

الهی تو ما را جاهل خواندی از جاهل جز خطا چه آید؟ تو ما را ضعیف خواندی از ضعیف جز خطا چه آید؟

الهی تو ما را برگرفتی و کسی نگفت که بر دار. اکنون که برگرفتی وا مگذار و در سایه لطف و عنایت خود میدار.

الهی عارف تو را به نور تو می داند و از شعاع وجود عبارت نمی تواند، موحد تو را به نور قرب می شناسد و در آتش می سوزد ، مسکین او که تو را به صنایع شناخت درویش او که تو را به دلایل جست از صنایع آن باید جست که از آن گنجد و از دلایل آن باید خواست که از آن زیبد.

الهی دانی چه شادم، نه آن که به خویشتن به تو افتادم، تو خواستی من نخواستم، دولت بر بالین دیدم چون از خواب برخاستم.

الهی چون من کیست که این کار را سزیدم، اینم بس محبت تو را ارزیدم.

الهی از آن خوان که بهر پاکان نهادی نصیب من بینوا کو، اگر نعمتت جز بطاعت نباشد پس آن را بیع خوانند لطف و عطا کو؟ اگر در بها مزد خواهی ندارم و اگر بی بها بهی بخش ما کو؟ اگر از سگان تو ام استخوانی و اگر از کسان تو مرحبا کو؟

الهی یک دل پر درد دارم و یک جان پر زجر، خداوندا این بیچاره را چه تدبیر، بار خدایا در ماندم از تو لیکن درماندم در تو، اگر غایب باش گویی کجایی و چون به درگاه آیم در را نگشایی.

الهی هرکس را آتش در دل است و این بیچاره آتش بر جان، از آن است که هرکس را سروسامانی است و این درویش را نه سر و نه سامان.

الهی موجود نفس های جوانمردانی، حاضر ذاکرانی، از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی و از دورت می پندارند نزدیکتر از جانی.

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


٩٤٠٢٠٤ - در ربیع الابرار آمده است که :
ابلیس گفت : خداوندا بندگان تو،  تو را دوست همی دارند و عصیانت همی کنند.

امّا مرا دشمن همی دارند ولی اطاعتم همی کنند .

جوابش آمد که ما اطاعت ایشان از تو را به دشمنیشان با تو بخشیدیم .

و هر چند که با همه ی عشق اطاعتمان نکنند ایمانشان را پذیرفتیم .

منبع : کشکول شیخ بهایی


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
       @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


٩٤٠٢٠٤ - شیخ محمد تقی بهلول، بعد از 36 سال تبعید و بازگشت به ایران در پاسخ به رییس ساواک در مورد ترس از مرگ چنین گفت:

برایش فرق نمی کند در مشهد زندگی کند یا در تهران ؛ من الان همین حال را دارم .

پدر و مادر و خواهر و بعضی دیگر از عزیزانم به آن عالم رفته اند و بعضی دیگر در این دنیا هستند برای من فرقی ندارد این عالم باشم یا آن عالم.
هر جا باشم پیش اقوام و خویشان خود هستم ...

(بنده خوب خدا // ص 34)


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان


٩٤٠٢٠٣ -  نصیحتی که قلب را نورانی می‌کند !                                

       بسم الله الرّحمن الرّحیم

و به نستعین، الحمدلله ربّ العالمین و صلی الله علی محمّد و آله‌الطاهرین

 


استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی سلمه الله :

 

از آن جا که درس امشب مربوط به مواعظ و نصایحی است که از زبان خداوند یعنی حدیث قدسی به ما رسیده است، لذا در مقدمه بنده متذکر آداب خواندن نماز و آداب گفتگویی که با خدا داریم، می شوم. این آداب را شما می‌توانید در رساله‌های عملیه پیدا کنید. بخش مهمی از این آداب که یازده مورد است، به این شرح است:

اول: مستحب است انسان نمازگزار در منزل و بیت خود غرفه، حجره، اطاق و محلی مشخص و مخصوص را برای نمازهای واجب و مستحب قرار دهد. یعنی هرجایی از منزل را برای نماز قرار ندهد، بلکه جای مخصوصی را به نماز اختصاص دهد؛‌ چون همانطور که می‌دانیم نماز یک رابطه و گفتگوی عاشقانه با خدا است و لذا یک جای مشخص را می‌طلبد. همان طور که شما برای کارهای روزمره خود وکارهای دفتری‌تان، قفسه کتاب و لوازم مختلف را در جای مخصوصی قرار می‌دهید یا در منزل اطاقی را برای خواب و جایی را برای مهمان در نظر می‌گیرید و حتی برخی یک یا چند اطاق را جداگانه برای فرزندان پسر و دختر خود قرار می‌دهند و آن را بسیار مزّین می‌کنند، به خصوص اگر اطاق کودک باشد، تا به آن بچه خوش بگذرد و در رفاه باشد؛ آیا خدای ما (العیاذبالله) از این بچه کمتر است؟! یک کم فکر کنیم که ما چه کار می‌کنیم؟ طرف چقدر پول خرج می‌کند برای ساختمان و چند اطاق در نظر می‌گیرد، ولی یک جای مشخص و مصلای خاصی برای عبادت اختصاص نمی‌دهد. آخر چرا ما این طور هستیم؟!

لذا دستور ائمه اطهار(علیهم‌السلام) این است که (مؤمن) باید یک جای مخصوصی را به عنوان محل نماز خواندن و عبادات خود قرار دهد. امام هادی (علیه‌السلام) را در حجره عبادتشان در منزل مسکونی آن حضرت دفن کردند. خود ایشان وصیت کردند که من را در همین جایی که شب‌ها و روزها در این محل عبادت می‌کردم دفن کنید.

دیگر این که سفارش شده است که نمازهای نافله در خانه و نمازهای واجب به جماعت در مسجد خوانده شود. لذا ما باید برای خواندن نمازهای خود (نوافل و واجبات) محل مشخصی را در منزل قرار دهیم.

دوم: با حال پریشان وارد نماز نشویم. باید قدری تحمل کرد تا فکر قدری از آن پریشانی بیرون بیاید و با آرامش وارد نماز شویم. ممکن است در منزل یا (جای دیگر) اتفاقی برای شما پیش آمده باشد، مثلا از دست یکی از افراد خانواده یا فرد دیگر که حرفی زده و شما عصبانی و ناراحت شدی، حالا می‌خواهی با همان حال عصبانیت وارد نماز بشوی. این‌جا دیگر فکر شما پیش آن شخص است، پیش خدا نیست! بنابراین باید فکر را آرام کرد تا در نماز با آرامش با خدا حرف بزنیم.


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد

پندار، گفتار، کردار PGKNEEK

      @         نیـــــک     @  

    <) )>                  <((>

   _\\_ APPOSTAD _//_

   |||S  i  G  N  A T U R||| 

 در پناه یگانه خدای مهربان


٩٤٠٢٠٢ - نامگذارى زینب از طرف خداوند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ هنگامى که زینب (س ) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س ) او را نزد پدرش امیرالمؤ منین (ع ) آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .

در این ایام حضرت رسول اکرم (ص ) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤ منین على (ع ) به آن حضرت عرض کرد: نامى را براى نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا (ص ) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم .

در این هنگام جبرئیل (ع ) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص ) ابلاغ کرده و گفت :

نام این نوزاد را ((زینب )) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او بر برگزیده است .

بعد مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (ص ) گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسى است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد.


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد

پندار، گفتار، کردار PGKNEEK

      @         نیـــــک     @  

    <) )>                  <((>

   _\\_ APPOSTAD _//_

   |||S  i  G  N  A T U R||| 

 در پناه یگانه خدای مهربان



جناب حجه الاسلام ، خطیب فرزانه، آقای حاج سیدحسین معتمدی کاشانی گفتند:

نعمت الله واشهری قمصری از فرزندش محسن نقل کرد که: 

اواخر خدمت سربازی، مرا به ایستگاه قطار تهران آورده بودند. حضور من در ایستگاه راه آهن مصادف با زمانی بود که اسرای عراقی و زخمیها را با قطار می‌آوردند. در آنجا یک اسیر عراقی را از قطار خارج کردند که رشتة سبزی بر بازویش بسته بود. با او مصاحبه کردند و ضمن مصاحبه از او پرسیدند: شما رشته سبزی به بازویت بسته‌ای ، آیا سید؟ گفت: نه، و توضیح داد:

چند روز قبل از آنکه ما را به جبهه ببرند تا به دستور صدام علیه ایرانیها جنگ بکنیم، مادرم مرا به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام برد و یک رشته سبز رنگ را از یکی از خدام حرم گرفته، یک سر آن را به بازوی من بست و سر دیگرش را به ضریح مطهر حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام گره زد و شروع کرد به گریستن. در حین گریه حضرت را قسم داد و گفت: این بچه‌ام را میخواهند به جبهه ببرند، من از زخمی شدن و اسیر شدن او حرفی ندارم، اما نمی‌خواهم کشته شود یا ابوالفضل، شما یک نظری بفرمایید، هر چه به سر بچه من بیاید مسئله‌ای نیست، ولی کشته نشود و دوباره به سوی من برگردد. سپس به من گفت رشته را از بازویت بازنکن که من از حضرت عباس علیه السلام خواسته‌ام تا محفوظ مانده و به من برگردی.

وقتی که به جبهه آمدیم، با چند نفر در یک مکان به ایرانیها حمله کردیم. ایرانیها ما را محاصره کردند. وضع بسیار سختی داشتیم و از چهار طرف تیر به طرف ما می‌آمد. چند نفر از رفقای من در اثر تیرخوردن کشته شدند، ولی من که دستها را روی سرگذاشته و برای تسلیم آماده شده بودم، به لطف خداوند متعال و نظر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام و دعای مادرم از کشته شدن نجات پیدا کردم.


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد

پندار، گفتار، کردار PGKNEEK

      @         نیـــــک     @  

    <) )>                  <((>

   _\\_ APPOSTAD _//_

   |||S  i  G  N  A T U R||| 

 در پناه یگانه خدای مهربان




 

جناب حجه‌الاسلام و المسلمین آقای سیداحمد قاضوی در تاریخ 26 صفر الخیر 1417 ق نقل کردند که مرحوم آیه الله حاج شیخ محمد ابراهیم نجفی بروجردی می‌فرمودند:

زمانی که در عراق بودیم، یک روز در صحن مطهر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام با عده‌ای از رفقا نشسته بودیم، که ناگهان دیدیم عربی وارد صحن مطهر شد. وی پسر بچه‌ای 6 - 7  ساله را بر روی دست حمل می‌کرد که به نظر می‌رسید جان خود را از دست داده و مرده است. پدر بچه اشاره به ضریح مطهر حضرت کرده و گفت: ای عباس بن علی علیهما السلام، اگر شفای پسرم را از خداوند نگیری شکایت شما را به پدرت علی علیه السلام می‌کنم.

با دیدن این صحنه، به ذهن ما رسید که به او بگوییم اگر درخواستی هم داری باید با حضرت مؤدبانه صحبت کنی و این گونه عتاب و خطاب با این بزرگوار درست نیست. هنوز فکر کردن ما به پایان نرسیده بود که دیدیم بچه چشمانش را باز کرده، به پدر گفت: بابا مرا بر زمین بگذار!

همة ما از مشاهدة این صحنه بسیار منقلب شدیم و به چشم خود دیدیم که بچه شفا یافته است.


اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد

پندار، گفتار، کردار PGKNEEK

      @         نیـــــک     @  

    <) )>                  <((>

   _\\_ APPOSTAD _//_

   |||S  i  G  N  A T U R||| 

 در پناه یگانه خدای مهربان



مردى جهانگردى شنید روحانى مقدسى در سرزمین خاور زندگى مى کند. وسایلش را جمع کرد تا برود و شکوه و عظمت او را ببیند.


وقتى به خانه روحانى رسید او را در کلبه محقرى تنها یافت در حالى که در آن خانه جز یک قفسه کتاب و میز و صندلى چیزى وجود نداشت.


مرد جهانگرد از روحانى پرسید: « پس وسایل خانه شما کجاست؟»
روحانى پرسید: « وسایل تو کجاست؟»


مرد جهانگرد پاسخ داد: « من وسیله اى ندارم. اینجا مسافرم.»
روحانى نیز پاسخ داد: « من هم وسیله اى ندارم. اینجا مسافرم.





عجایب قلب انسان ... 

قلب انسان به طور معمولی در هر سال سی و شش میلیون و هفتصدو نودو دو هزار بار می طپد!


انرژی که از قلب انسان 
در هر دوازده ساعت منتشر می شود،

برای بلند کردن یک وزنه ی 65 تنی کافی است!


سرعت خونی که قلب پمپاژ می کند،

7500 کیلومتر در ساعت سرعت دارد!!!

که می تواند مسیر بین تهران و نیویورک را در یک ساعت بپیماید!

قلب در هر سال دو میلیون و ششصد هزار لیتر خون را پمپاژ می کند

که برای حمل آن حدود 81 تانکر بزرگ لازم است!!!


ماهیچه های قلب جزء ضعیف ترین ماهیچه های بدن است!

پس چگونه چنین کار عظیم و سنگینی را انجام می دهند!

آن هم بدون استراحت! 


به راستی کدام فلز را می شناسید

که سالی 36 میلیون بار به هم سابیده شود،

ولی از بین نرود!!!

چه کسی به ماهیچه های قلب دستور داده است که شما حق استراحت ندارید؟

سپاس پروردگارم !

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
     @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 
 در پناه یگانه خدای مهربان



گاندی خطاب به همسرش چه زیبا نوشت:
  

خوبِ من ، هنر در فاصله هاست ؛
زیاد نزدیک به هم می سوزیم،
و زیاد  دور از هم ، یخ می زنیم .

تو نباید آنکسی باشی که من میخواهم،
و من نباید آنکسی باشم که تو میخواهی.
کسی که تو از من می خواهی بسازی،
یا  کمبودهایت هستند یا آرزوهایت.

من باید بهترین خودم باشم برای تو.

و تو باید بهترین خودت باشی برای من .

خوبِ من ، هنرٍِِ عشق در پیوند تفاوت هاست،
و معجزه اش  نادیده گرفتن کمبودها .

زندگی ست دیگر...
همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست؛
همه سازهایش کوک نیست.

باید یاد گرفت با هر سازش رقصید؛
حتی با ناکوک ترین ناکوکش.

اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن؛

حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد؛

به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند.
به این سالها که به سرعت برق گذشتند؛

به جوانی که رفت؛
میانسالی که می رود.

حواست باشد به کوتاهی زندگی،

به زمستانی که رفت؛

بهاری که دارد
تمام می شود کم کم،
آرام آرام.

زندگی به همین آسانی می گذرد.

ابرهای آسمان زندگی
گاهی می بارد و گاهی هم صاف است.

واین نیز میگذرد ! ! !
هر جور که باشی ....
..........پس شکر.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.