ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک
ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک

١٤٨ ) - سادات / سید

احترام نسبت به سید چگونه باید باشد؟

احترام به سادات به منزله بزرگداشت و احترام به پیامبر اکرم(ص) می باشد و از همین رو بسیار خوب و مطلوب است.
بحث سیادت به جد دوم پیامبر اکرم (ص ) بر می گردد, چنانچه مرحوم علامه مجلسی , (حیاه القلوب , علامه مجلسی , انتشارات سرور; ج 2, قم 1378 ه.ش ). و دیگر بزرگان بیان فرموده اند جد اعلای پیامبر اسلام , حضرت ابراهیم خلیل الرحمن می باشد یعنی از حضرت اسماعیل شروع و یکی بعد از دیگری تا عبد مناف می رسد که او دو فرزند پسر داشت به نامهای عبد شمس و هاشم و فرزند هاشم عبدالمطلب و فرزند او عبدالله , پدر پیامبر گرامی می باشد, از هاشم فرزندی همچون (عبدالمطلب پاکدامن ) به وجود آمد. فرزندان او به بنی هاشم معروف هستند; و احترام و اکرام سادات از بنی هاشم مطابق آیات و روایات معتبر اسلامی بر هر مسلمانی واجب می باشد. - با بررسی آیات قرآن تمامی پیامبران که در زمینه اجر و مزد رسالت و زحمات در این راه را سخن گفته اند این تعبیر را دارند که ما از هیچ کس اجر و مزدی نمی طلبیم بلکه اجر ما تنها بر خداوند بزرگ است )), (سوره ی شعرائ, آیات : 109, 127, 145, 164 و 180 - سوره هود آیات 29 و 51 و سوره دیگر قرآن ), ولی درباره ی پیامبر اکرم سه تعبیر در قرآن آمده است : 1. بگو ای رسول ما, هیچ اجری از شما نمی طلبیم بلکه اجر و مزد رسالت من بر خداست (سوره سبائ, آیه 47). 2. از شما مردم اجری نمی طلبم مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش بیابد (فرقان , آیه 57). 3. بگو: از شما اجری نمی طلبیم مگر رعایت و محبت کردن شما نسبت به خویشان و اقربایم را. که پیامبر اکرم بدستور خود خداوند اجر و مزد رسالتش را دوستی و احترام و محبت به خویشان و ذریه اش قرار داده است . البته جمع این 3 آیه که در یکی مزد نطلبیده و در آیه ای دیگر طلبیده , چنین است که اگر پیامبر محبت ذریه اش را خواسته , سود اصلی اش به خود مسلمانان بر می گردد زیرا محبت و احترام عامل مؤثری است برای پیروی کردن , همانگونه که در سوره ی آل عمران , آیه 31, (قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله ...; اگر شما به خدا محبت دارید پس باید مرا اطاعت کنید که خدا شما را دوست می دارد...)). پیامبر اطاعت خود را از مردم می طلبد می فرماید چرا که من مبلغ فرمان او هستم , یعنی اگر ما مسلمانان به محبت سادات امر شده ایم این دستوری است از جانب خداوند و با محبت , به خدا نزدیک تر شده ایم و سودش به جیب خودمان رفته است و اصولا پیوند محبت با کسی , انسان را به سوی محبوب و خواسته های او می کشاند و هر چه رشته ی محبت قوی تر باشد این جاذبه قوی تر است , مخصوصا محبتی که انگیزه ی آن کمال محبوب است , احساس این کمال سبب می شود که انسان سعی کند خود را به آن مبدئ کمال و اجرای خواسته های او نزدیک تر گرداند. چنانچه پیامبر اکرم در روایتی می فرماید خوبان سادات را بخاطر خدا احترام کنید زیرا هر انسان خوبی باید مورد احترام قرار گیرد و سادات بد را بخاطر من یعنی منسوب به پیامبر هستند به خاطر پیامبر اکرم احترام کنید, (برای توضیح بیشتر به تفسیر نمونه , ج 2, ذیل آیه 31 سوره آل عمران و یا تفسیر در المنثور سیوطی , ج 6, ص 7 مراجعه کنید). و این اظهار محبت ها یک شعار الهی است که بگوییم ما مسلمانان برای خدمات پیغمبر و جبران ذره ای از زحماتش به او ارج نهاده و با این احترام همیشه به یاد او هستیم , و اگر سیدی بد بود کار بدش را دوست نمی داریم ولی خودشان را به خاطر انتسابشان به پیغمبر اکرم دوست می داریم.
فطرت هر انسان سلیم النفسی (عاقل و فهمیده ای) می گوید کسی که به تو کمک کرده و از گمراهی و جهالت به نور هدایت آشنا کرده است او را و نزدیکان و فرزندانش را و لو به خاطر او, دوست بدار و احترام نما, قضیه خویشان پیامبر هم چنین است هم او که ما را به نور قرآن و هدایت و کمال دلالت نمود, خدایش امر کرد که به مسلمانان بگو اجر رسالتم را محبت با خویشانم قرار دادم. یکی از همین دستورات موده و دوستی با ذوی القربای پیامبر است البته اگر کسی که منسوب به پیامبر است بد باشد به خود و جدش ظلم می کند ولی ما برخوردمان با او چنین باشد که او را به اشتباهش راهنمایی کنیم ولی از جهت نسبش او را احترام نماییم نه از جهت عملش. البته فرد سید نباید خیال کند به صرف اینکه فرزند پیامبر است برای او کافی است و علت تامه ی قبولی اعمالش باشد بلکه این امتیاز باید او را بیشتر به انجام دستورات جدش وادار نماید; و ما مسلمانان به سبب امر الهی و فرمایشات معصومین , سادات را محبت کرده و احترام می گذاریم آن هم به دو شق و دو جهت :
1. اگر از مؤمنین هستند: الف . مؤمن محترم است به دستور قرآن و روایات ب . از ذریه است و قابل احترام.
2. اگر از مؤمنین نیست و بد کرده , فقط به جهت منسوبیت او به پیامبر نه از جهت عمل و کردارش ((ثم جعلت اجر محمد صلواتک علیه و آله مودتهم فی کتابک فقلت قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی )); (دعای ندبه مفاتیح الجنان ). 
پس با توجه به آیات و روایات ما سادات را احترام می کنیم و اگر از ایشان کسی به خطاکاری و بیراهه رفته ضمن کراهت داشتن عملش او را متذکر شده و نهی از منکر می نماییم و در عین حال طوری برخورد نمی کنیم که جسارت به نسبش باشد و فقط به سبب فرمایش معصومین (ع ) به او احترام و اکرام می نماییم.
برای استفاده و توضیح بیشتر به این کتاب ها مراجعه فرمائید:
- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی, ج 9, آیه 41, انفال
- تفسیر نمونه ، آیت الله مکارم شیرازی, ج 2, آیه 31 آل عمران
- فضایل السادات، سید محمد اشرف (فرزند مرحوم محقق داماد), انتشارات شرکه المعارف و الاثار 1339 ه.ش قم .



سید کیست؟ سیادت از ناحیه مادر؟ 

احادیث مربوط به فضیلت سادات و فضائل السادات

 پاسخ :

سید به معنای آقا و اطاعت شده، رئیس و بزرگ آمده است. سیادت عنوانی است اعتباری، نه تکوینی و عنوانی است برای مردان و زنانی که در طول نسب خویش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) می‏رسند. هر کس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف یا فرزندان او برسد، سید محسوب می‏شود.(1)

 

اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بنی هاشم می‏گویند. برخی از اینان به عموهای پیامبر مثل ابوطالب ، عباس و حمزه می‏رسند. بنابراین فرزندان عباس عموی پیامبر که اصطلاحاً به آنان بنی عباس می‏گویند، سید محسوب می‏شوند. فرزندان ابوطالب به نام‏های طالب و عقیل و جعفر طیار و علی(ع) و نسل آنان (تا کنون هر چه هستند) سیدند. پیامبر اسلام از جهت پسرانش (طیب و طاهر و قاسم و ابراهیم) چون در کودکی از دنیا رفتند، نسلی ندارد و فقط از طریق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پیدا کرد که فرزندان حضرت زهرا به نام‏های حسن و حسین و زینب و ام کلثوم از طریق پدرشان علی(ع) سید بودند.

تمامی ائمه معصومین و فرزندانشان از طریق علی(ع) به هاشم می‏رسند و سید هستند.

بنابراین سیادت تنها انتساب به پیامبر نیست، بلکه از جهت انتساب به طالب و علی و عقیل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهای پیامبر نیز سیادت حاصل شده و حضرت علی(ع) سید بوده است و فرزندان او نیز سید هستند

 

 روایات فراوان در فضیلت ذریه و خاندان پیامبر بیان شده که حکایت از ارزش و جایگاه بلند

انتساب به پیامبر دارد. پیامبر اسلام(ص) فرمود: هر خویشی و سنتی در روز قیامت

گسیخته می شود، جز خویشی با من، خواه نسبی باشد یا سببی".(2) امام رضا(ع)

نیز فرمود:ما خاندان نبوت حقی که بر مردم داریم، به خاطر پیامبر(ص) است. هر کدام که

حق خود را که به برکت پیامبر بر مردم واجب شده، از مردم بستاند، ولی متقابلاً حق

مردم را ادا نکند، حقش ساقط خواهد بود"،(3) بنابراین روایت، همان گونه که سادات بر

مردم حق دارند، مردم نیز بر آن ها حق دارند. در ضمن همان گونه که سادات از ارج و

منزلت برخوردارند، به همان اندازه لازم است مراقبت بیشتری بر کردار خود داشته باشند

. اگر کسی بتواند نسبت معنوی به پیامبر پیدا کند و خود را در راه و اهداف عالی پیامبر

اسلام قرار دهد و تقوا و پرهیزگاری پیشه کند، مطمناً چنین شخصیتی مقام و جایگاه برتری خواهد داشت.

در فقه برای سادات احکام خاصی آمده است،

 

مثلاً گرفتن زکات از غیر سید بر آنان حرام است.

 

تفصیل این احکام در کتاب های فقهی بیان شده

 سیادت از جانب مادر 

«کسی که به فرزندان من احترام بگذارد و آنان را تکریم کند ، در واقع مرا تکریم کرده است . » (پیامبر اکرم مستدرک الوسائل ، 12/367)

 

 اگر کسی مادرش سید فاطمی باشد او نیز در زمره اولاد پیامبر (ص) قرار می گیرد، ولی

به فتوای اکثر فقیهان احکام ویژه سیادت و یا برخی از آن، به او بار نمی شود. برخی از

علماء کسانی را که مادرشان سید باشد را سید می دانند و حتی مستحق خمس

میدانند مانند: مرحوم سید مرتضی‏رضوان الله تعالی علیه که فتوا داده است که اگر

کسی از طرف مادر هم به بنی‏هاشم انتساب داشته باشد خمس به او تعلق می‏گیرد و

بعضی از فقهای دیگر نظیر صاحب حدائق هم این فتوا را پذیرفته‏اند.

 

 اما معروف بین امامیه آنست که فقط در صورتی از خمس می‏تواند استفاده کند که انتسابش از طرف پدر باشد و فتوای معمول فقهای ما هم همین است.ولی از نظر محرمیت فرقی بین سیدهای از طریق پدری یا مادر؛با انبیای اعظام وائمه اطهار ومانند آن که ارتباط نسبی از طرف مادر دارند نیست ومساله محرمیت‏یکسان است .

 از آن رو که سادات به پیامبر منتسب هستند،باید مواظب رفتار خود باشند؛

زیرا انجام برخى اعمال از انسان‏هاى معمولى مشکل ایجاد نمى‏کند، ولى انجام آن توسط انسان‏هاى با شخصیت و یا اشخاصی که به رهبران دینى منتسب هستند، مشکل ایجاد مى کند.

 

بزنطى(راوی) مى گوید: در خدمت حضرت رضا(ع) نشسته بودم. سخن از سادات به میان آمد، عرض کردم: آیا منحرف از خاندان شما و غیر شما یکسانند؟

 

 فرمود: « نیکوکار ما اجرش دو چندان و بدکار ما گناهش دو چندان است ».

 

 وظیفه ما آن است که نسبت به سادات احترام بگذاریم.

 

همان طور که نسبت به سایر افراد احترام می گذاریم.

 

 البته می توانیم در قالب شرایط تعریف شده توسط اسلام - آنان را امر به معروف و نهی

از منکر نمایم. همین طور سعی کنیم با رفتار و گفتار خود به آن ها بفهمانیم که سزاوار

است جایگاه و مقام سیادت را حفظ کنند. صرف سید بودن موجب نمی گردد که سادات

از این عنوان سوء استفاده کنند. امام رضا (ع) وقتى که برادرش (زیدالنار) را دید که از

خود تعریف مى کند و به سیادت خود مغرور شده و دائماً«ما چنین، ما چنان » مى گوید،

فرمود: «این سخنان چیست که مى گویى ؟! اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول

خدا وضع استثنایى داشته باشند و خداوند بدکاران آنان را عذاب نکند و عمل نکرده، به

آنان پاداش بدهد، پس تو از پدرت موسى بن جعفر نزد خدا گرامى ترى، زیرا وى خدا را

بندگى کرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو مى پندارى بى آن که بندگى خدا کنى، مى

توانى در درجه موسى بن جعفر قرارگیرى ». سپس آیه «انهّ عملٌ غیر صالح » را قرائت

کرد و فرمود: فرزند پیامبر و انتساب به پیغمبر و امام کافى نیست؛ عمل صالح لازم دارد.

 سوال :

 آیا کسانی که مادر آنان سید است از سادات و فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها محسوب می شوند و احکام سیادت را دارند ؟

 حضرت آیت الله خامنه ای :

 منتسبین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طرف مادر هم از اولاد آن حضرت محسوب می شوند ولی ملاک ترتب آثار و احکام شرعی سیادت انتساب از طرف پدر است .

 حضرت آیت الله فاضل لنکرانی :

احکام فقهی/خمس/ سید را ندارند اما  از ذریه رسول الله محسوب می شوند .

 حضرت آیت الله صافی گلپایگانی :

 از فرزندان آن حضرت محسوب می شوند

 

 ولی احکام خاص/خمس/ منتسبین از طریق پدر به جناب هاشم را ندارند .

 حضرت آیت الله سیستانی :

سزاوار احترام خاص سادات هستند ولی مستحق خمس نیستند .

 حضرت آیت الله مکارم شیرازی :

 حکم سید را دارند ولی خمس نمی توانند بگیرند

 

 و از لباس مخصوص سادات نمی توانند استفاده کنند

 اما شرافت سیادت دارند..

 حضرت آیت الله بهجت :

ذریه محسوب میشوند ولی احکام سیادت را ندارند .

 حضرت آیت الله تبریزی :

 موضوع خمس مربوط به کسیست که هاشمی یعنی منسوب به جناب هاشم از جانب پدر باشد .درمحرمیتشان شکی نیست

 حضرت آیت الله صادقی تهرانی"

سادات محسوب میشوند وخمس هم به آنها تعلق میگیرد .

 جواب تفصیلی:

کسى در این تردید ندارد که همۀ فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س)،فرزندان پیامبر اسلام (ص) هستند،

ولی باید توجه داشت که بین عنوان فرزند رسول خدا بودن و عنوان سید و هاشمی بودن فرق است، هر کس که نسبتش به فاطمۀ زهرا سلام الله علیها مى‏رسد،از نسل پیامبر اسلام (ص) است ولی جزو سادات نیست؛ زیرا سید و هاشمی بودن عنوانی است که بر کسی که فقط از طریق پدر به هاشم منتسب باشد، صدق می کند..

 

براى روشنتر شدن این مسأله به چند روایت اشاره می ‏کنیم

 :1. حضرت امام موسى بن جعفر (ع) فرمود:

روزى به مجلس هارون الرشید رفتم. هارون از من سؤال کرد که شما چطور خودتان را فرزند پیامبر (ص) و از نسل او مى‏دانید؟؟ در صورتى که پیامبر فرزند پسر نداشت و نسل انسان با فرزند پسر مى‏ماند نه دختر؟

 

 در جواب او گفتم: خداوند در قرآن مى‏گوید:

 

 « ما به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت کردیم و نوح را از پیش هدایت کرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیکوکاران را چنین پاداش مى‏دهیم و نیز زکریا، یحیى، عیسى و الیاس را که همگى از صالحان هستند..

 

به هارون گفتم: اى هارون پدر عیسى کیست؟

 

گفت: عیسى پدر ندارد.

 

گفتم: پس چطور از نسل حضرت ابراهیم به حساب آمده است؟

 

 پس بدان خداوند عیسى را از طریق مادر به نسل حضرت ابراهیم ملحق ساخته است. ما هم از طریق مادرمان از نسل و ذریّۀ پیامبر اسلام محسوب مى‏شویم...

. در تفسیر عیاشى آمده است:

 روزى حجاج کسى را دنبال یحیى بن معمّر فرستاد. یحیى نزد حجاج حاضر شد. حجّاج

گفت: شنیده‏ام تو گمان مى‏کنى که حسن و حسین(ع) پسران پیامبر هستند و این را از

قرآن مى‏گویى در صورتى که من قرآن را از اول تا آخر خوانده‏ام ولى این مطلب را در آن

ندیده‏ام. یحیى گفت: شما سوره انعام را نمى‏خوانى؟ در سوره انعام آمده است: « ما به

ابراهیم، اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت کردیم و نوح را از پیش هدایت

کرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیکوکاران را

چنین پاداش مى‏دهیم و نیز زکریا، یحیى، عیسى و الیاس را که همگى از صالحان » مگر

عیسى در این آیه از نسل و ذریّۀ ابراهیم(ع) شمرده نشده است؟ حجاج گفت: درست مى‏گویى. این آیه را خوانده‏ام[

.3. ابو جارود مى‏گوید:

 

 امام باقر (ع) فرمود:

 

 اى اباجارود اینها دربارۀ حسن و حسین(ع) به شما چه مى‏گویند؟ گفتم: به ما

مى‏گویند: حسن و حسین (ع) فرزندان پیامبر(ص) نیستند. امام فرمود: شما چگونه براى

آنان دلیل مى‏آورید؟ گفتم: ما با آیۀ "و من ذریته داود و سلیمان" استدلال مى‏کنیم. امام

فرمود: آنان در جواب شما چه مى‏گویند؟ گفتم: آنان مى‏گویند: پسر دختر، فرزند نامیده

مى‏شود ولى این فرزند صلبى نیست. امام فرمود: شما به آنان چه مى‏گویید؟ گفتم: ما

آیۀ "ندع ابنائنا و ابنائکم" را براى آنان مى‏خوانیم که پیامبر(ص) به حسن و حسین، پسر

اطلاق کرده است. امام فرمود: آنان چه مى‏گویند؟ گفتم: آنان مى‏گویند: در زبان عربى و

در میان مردم عرب، به پسران دیگران، «پسرم» اطلاق مى‏کنند. (پسر، پسر توست ولى شخص دیگرى به این پسر تو مى‏گوید: «پسرم فلان چیز را بیاور»)

 

 امام فرمود:

 

اى ابا جارود از کتاب خدا برایت آیه‏اى مى‏گویم.

 

خداوند مى‏گوید:

 

 "حرّمت علیکم امهاتکم و بناتکم"

 

 تو از آنان بپرس آیا پیامبر مى‏تواند دختران حسن و حسین (ع) را بگیرد؟

 

اگر گفتند: مى‏تواند، دروغ مى‏گویند

 

و اگر بگویند نمى‏تواند دختران حسن و حسین (ع) را بگیرد، در این صورت ثابت مى‏شود که حسن و حسین (ع) فرزندان صلبى پیامبر (ص) هستند..

 

بنابراین زنى که از نسل پیامبر(ص) است، همۀ فرزندان او از نسل پیامبر(ص) هستند گرچه شوهرش سیّد نباشد، اما احکام و آثار فقهی که برای سیادت بیان شده است مختص به کسانیست که از طرف پدر انتساب داشته باشند.

 

حضرت امام خمینی ره در پاسخ به سؤالی در این زمینه فرموده اند :

 

:"گرچه منتسبین به پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله» از طرف مادر هم از اولاد رسول اکرم «صلى الله علیه و آله» محسوب می ‏شوند، ولى ملاک ترتب آثار و احکام شرعى سیادت، انتساب از طرف پدر است."

 

گفتنی است که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) همانگونه که به پیامبر از طریق حضرت فاطمه منتسب هستند همچنین از طریق پدر یعنی حضرت علی (ع) به هاشم منتسب هستند.

 

صدقه دادن به سادات

به نظر اکثر مراجع دادن صدقه مستحبی به سید  اشکال ندارد . در حالیکه اکثر مردم فکر می کنند دادن صدقه مستحبی  به سید حرام است.
 

امام خمینی: سید نمی تواند ازغیرسید زکات بگیرد ولی اگرخمس وسایر وجوهات،کفایت مخارج اورا نکند واز گرفتن زکات ناچار باشد،می توانداز غیر سید زکات بگیرد.ولی احتیاط  واجب آن است که اگر ممکن باشد، فقط به مقداری که برای مخارج روزانه اش ناچار است بگیرد.

 

1:آیت الله فاضل:سید می تواند از سید زکات بگیرد ولی ازغیر سید نمی تواند......

 

2: آیات عظام خوئی،گلپایگانی،تبریزی،صافی:بقیه مساله ذکر نشده .

 

3:آیت الله بهجت:فقط به مقداری که برای مخارج سالانه اش ضروری  باشد گیرد و اگر در اثناء سال بی نیاز شد آن را عودت یا با اذن زکات دهنده به مصرف مستحقین زکات برساند وخودش از خمس استفاده کند.

 

آیت الله مکارم:زکات گیرنده از سادات نباشد مگر اینکه زکات دهنده هم از سادات باشد، ولی اگر خمس وسایر وجوهات کفایت مخارج آن را نکند و ناچار به گرفتن زکات باشند،می تواند از غیر سادات زکات بگیرند، اما احتیاط واجب آن است که فقط به مقدار مخارج روزانه بگیرند.

 

آیت الله زنجانی:سید می تواند از غیر سید زکات مستحبی بگیردولی نمی تواند از غیر سید زکات واجب بگیرد، البته اگر خمس وسایر وجوهات کفایت مخارج آن را نکند و ناچارباشد که از زکات واجب غیر سید استفاده کند ،مانعی ندارد.

 

 آیا گرفتن صدقه بر کسى که مادر او سیّده است، حرام است؟

 

پاسخ : کسى که مادرش سیّده است، ولى پدر او از سادات نیست، گرفتن زکات و صدقه واجب و مستحب بر او حرام نیست.

 

 طبق فتوای مراجع هرکس فقط مادرش سیده است ازفرزندان حضرت زهرا محسوب میشود

 

 وبخاطر انتساب به آن حضرت ازشرافت سیادت بهره مند است ودر شرف نسب آنها شکی نیست

 

فقط بنابر احتیاط سهم سادات به سید ازناحیه مادر نمیرسد..

 

مطابق با نظر آیت الله خامنه ای وفاضل لنکرانی و جوادی آملی و مکارم و بهجت و سیستانی و..اما آنهاییکه از طرف مادر سید هستند میرزا خطاب میشوند.. پس در بین مردم عرف است بیشتر کسانیکه از طرف پدر سید هستند سید خوانده میشوند تادر اجرای احکام سادات اختلالی ایجاد نشود .

 

 کسى که مادرش سیده است، به جهت انتساب به خاندان پیامبر اکرم(ص)داراى احترام است و احکام سادات بر آن صدق نمیکند سادات که لقب فرزندان پیغمبر(ص) است و به معنای پیشوا و مهمتر و سرور آمده است،‌در اصطلاحعرفی به کسانی که از طرف پدر به حضرت عبدالمطلب بن هاشم، جد رسول خدا(ص) انتساب دارند،گفته می‌شود.

 

سیادت شامل فرزندان حضرت علی(ع) میشود.

 

 بنابراین فرزندان فاطمه زهرا(س) از دو جهت سیادت دارند:

 

هر چند سیادت از طریق مادر نیز انتقال می یابد، اما عرفاً به آن سید نمی گویند و بعضی احکام خاص سادات را ندارند.برای شناخت سادات در جامعه باید از دانشمندانی که از علم نسب شناسی بهره کافی دارند کمک گرفت و راه هایی را که بیان کرده اند،‌استفاده کرد.

 

 پاسخ حضرت آیت الله‌العظمی گلپایگانی(ره) را در این مورد بیان می‌کنیم:

 

"سیّد به معنی آقا است و از القابی است که در عرف فارسی زبانان و شیعه، کسانی که 

نسبشان به واسطة فاطمة زهرا سیدّه النساء(س) به رسول خدا(ص) منتهی می‌شود و

بر سائر علوییین نیز که به واسطة حضرت عباس یا جناب محمد حنفیّه نسبشان به 

امیرالمؤمنین(ع) می‌رسد،‌احتراماً گفته می شود، بلکه بر سایر هاشمیین مانند کسانی

که نسبشان به جناب جعفر طیّار و عقیل می رسد، نیز سیّد می‌گویند و این یک نوع 

احترام از منتسبین به رسول خدا(ص) و از خاندان بنی هاشم است،‌چنان چه شیعه و 

اهل سنّت، سادات (خصوصو علویّیین، بالأخص فاطمییّن) را شرفا می‌گویند و به کسی 

که از اولاد حضرت امام حسین (ع) باشد، شریف حسینی گفته می‌شود و فرزند سیّده 

علویّه نیز اگرچه در عرف، سیّد و شریف،‌نامیده نمی شود، بواسطة‌مادرش به این دودمان

شریف و حضرت رسول(س) انتساب دارد و اگر مادرش از اولاد فاطمه‌زهرا(س) باشد، 

ازفرزندان پیغمبر(ص) محسوب است. بلی فقط کسانی که به وسیلة پدر هاشمی هستند،‌ استحقاق خمس دارند."

 

 کسی که مادر بزرگش سیّده بوده،

 

 آیا نوه های آن ها جزء خانوادة پیامبر(ص)محسوب می شوند که اعمال خیر و شرّ آن ها دو برابر حساب شود؟

 

 انتساب به پیامبر و اهل بیت، هم از طرف پدر ممکن است و هم از طرف مادر. بنابراین کسی که مادرش یا مادربزرگش سیده است، می توان گفت بله از فرزندان و منتسبان به پیامبر(ص) و اهل بیت است،گرچه اصطلاحاً به او سیّد گفته نمی شود و احکام سیّد را ندارد،یعنی اگر فقیر باشد، نمی توان سهم سادات به او پرداخت کرد.

 

 ابی نصر بزنطی می گوید که به امام رضا(ع) گفتم:

 

 منکر و گناهکار از خویشان شما با دیگران مساوی اند؟

 

حضرت فرمود: "کسی که از ما (اهل بیت) منکر دین و گناهکار باشد،دو گناه برای او نوشته می شود و اگر اعمال خیر و حسنه انجام دهد، دو برابر پاداش می گیرد.

 

 اصول کافی، ج 1، ص 387.

 

 از برخی آیات و روایات استفاده می شود کسانی که به نحوی انتساب به پیامبر و اهل بیت(ع) دارند، اگر کار خوبی انجام دهند، ثوابش بیشتر است و اگر گناه کنند،گناهش بیشتر خواهد بود.

 

 چرا افرادی که مادرشان سید است، سید محسوب نمی شوند،در صورتی که تمام فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س) سید محسوب می شوند؟

 

 واژه "سید" در اسلام به کسانی اطلاق می شود که نسبشان از ناحیه پدر به هاشم، جد پیامبر اسلام (ص) برسد، اگر چه از اولاد حضرت زهرا (س) نباشند. به بیان دیگر، مراد از سادات کسانی هستند که نسبشان به هاشم بر می گردد، و لازم نیست که حتماً از اولاد حضرت زهرا (س) باشند. بنابراین، فرزندان حضرت زهرا نه از آن جهت که منسوب به ایشانند سید هستند، بلکه از آن جهت که از طرف پدر و هم از ناحیه مادر به حضرت هاشم می رسند، سید محسوب می شوند.

 

 جواب تفصیلی :

 

افرادی که مادرشان سیده است، از جهت سیادت منتسب به حضرت فاطمه (ع) هستند، اما توجه به این نکته ضروری است که اصطلاح "سید" منحصر در فرزندان حضرت زهرا (ع) نیست، بلکه تمام افرادی که از نظر نسب به هاشم و اولاد او می رسند هم، سید محسوب می شوند، و تمام دانشمندان مسلمان در این مسئله اتفاق دارند، و تنها مورد اختلاف در برخی از احکام مترتب بر آن است؛ نظیر پرداخت خمس، که به نظر اکثر فقها جایز نیست.

 

 از این گفتار معلوم شد، افرادی که مادرشان سید است، به یقین از ذریۀ رسول خدا می باشند، چناچه ائمه (ع) نیز به همین دلیل ذریۀ پیامبر به شمار می آمدند. شاهد این مسئله، روایتی است، که امام رضا (ع) در جواب مأمون خلیفۀ عباسی فرمود:

 

 "مأمون به حضرت گفت: با تحقیقاتی که کرده ام به این نتیجه رسیده ام، فرقی بین بنی هاشم و بنی عباس از نظر حسب و نسب وجود ندارد، و از نظر فضیلت هر دو گروه یکسان می باشند، و فضائلی که شیعیان برای بنی هاشم می گویند، ناشی از هوای نفس و تعصبات است.

 

 امام (ع) فرمود: اگر اجازه دهید جواب سؤال را می دهم، و اگر نخواهید جواب نمی دهم، مأمون گفت این سؤال را مطرح کردم تا از شما استفاده کنم، حضرت فرمود: اگر رسول خدا (ص) از میان این نیزارها بیرون آید و دختر شما را برای خود خواستگاری کند، شما چه می کنید؟ مأمون گفت، سبحان الله! آیا کسی را می توان یافت که به چنین وصلتی خشنود نباشد؟! حضرت فرمود: آیا من هم می توانم به چنین وصلتی راضی باشم؟! با لحظه ای درنگ، مأمون پاسخ داد قسم به خدا قرابت شما چسبیده به رسول خدا است".[1]

 

 از این روایت می توان نتیجه گرفت که فرزندان و نوادگان دختری رسول خدا نیز از ذریۀ ایشان می باشند و ازدواج با آنان برای رسول خدا جایز نیست.

 

 اما انتساب نژادی و قبیله ای از جانب پدر، امری رایج و  عرفی است، در کشور ما مثل اغلب کشورهای جهان امروز، نسبت افراد را از ناحیۀ پدر به ثبت می رسانند، گر چه انتساب به مادر هم امری مسلم است، اما نکته ای که توجه به آن ضروری است، بعضی از امور عرفی در میان ملت ها را اسلام نیز به عنوان یک اصل پذیرفته است؛ دلیل این مسئله هم تعبدی است و در روایات به آن اشاره شده است. در موضوع مورد نظر در سؤال، امام کاظم (ع) بعد از بیان مستحقین خمس می فرماید: کسی که مادرش از بنی هاشم و پدرش از قبایل دیگر قریش است، می تواند از صدقات استفاده نماید و بهره ای از خمس برای او نیست؛ زیرا خداوند در قرآن گوید: "ادْعُوهُمْ لِآبائِهِم"یعنی مردم را با پدرانشان می خوانند.

 

  ابو جارود مى‏گوید: امام باقر(ع) فرمود:

 

 اى اباجارود! اینها درباره‏ى حسن و حسین به شما چه مى‏گویند؟

 

 گفتم: به ما می ‏گویند: حسن و حسین فرزندان پیامبر نیستند.

 

 امام فرمود: شما چگونه براى آنان دلیل مى‏آورید؟

 

 گفتم: ما با آیه‏ ى ... و من ذریته داود و سلیمان... استدلال مى‏کنیم.

 

 امام فرمود: آنان در جواب شما چه مى‏گویند؟

 

 گفتم: آنان می ‏گویند:

 

پسر دختر، فرزند نامیده مى‏شود ولى این فرزند صُلبى نیست.

 

 امام فرمود: شما به آنان چه مى‏گویید؟

 

 گفتم: ما آیه‏ ى ندع ابنائنا و ابنائکم... را براى آنان مى‏خوانیم

 

 که پیامبر به حسن و حسین، پسر اطلاق کرده است.

 

امام فرمود: آنان چه مى‏گویند؟

 

گفتم: آنان می گویند: در زبان عربى و در میان مردم عرب،

 

 به پسران دیگران، «پسرم» اطلاق مى‏کنند.

 

(پسر، پسر توست ولى شخص دیگرى به این پسر تو مى‏گوید:

 

«پسرم فلان چیز را بیاور»)

 

 امام فرمود: اى ابا جارود! از کتاب خدا برایت آیه‏اى مى‏گویم.

 

خداوند می ‏گوید: حرّمت علیکم امهاتکم و بناتکم...(سوره نساء، آیه 23).

 

تو از آنان بپرس آیا پیامبر مى‏تواند دختران حسن و حسین را بگیرد؟

 

 اگر گفتند: می ‏تواند، دروغ می ‏گویند و اگر بگویند نمى‏تواند دختران حسن و حسین را بگیرد، در این صورت ثابت مى‏شود که حسن و حسین فرزندان صلبى پیامبر هستند.

 

(جواهر الکلام، ج 16، ص 93، کتاب الخمس، چاپ ایران).

 

 روایات دیگرى نیز در این موضوع آمده است.

 

 براى آگاهى بیشتر ر.ک: جواهر، ج 16، ص 93 تا 101

 

 بنابراین زنى که از نسل پیامبر است،همه‏ى فرزندان او نسل پیامبر و سیّد هستند گرچه شوهرش سیّد نباشد و در نتیجه انسان از طریق مادر هم سیادت پیدا مى‏کند.

 

 یادآورى : 

 

توجه داشته باشیم ساداتى که مستحقّ خمس هستند و زکات واجب بر آنان حرام است، ساداتى هستند که پدرشان سیّد است. فتواى مشهور فقهاء چنین است.(جواهر، ج 16، ص 90، تحریر الوسیله حضرت امام خمینى(قدس سره)، کتاب الخمس).

 

با توجه به مطالب پیش گفته پاسخ پرسش به خوبی روشن شد که:

 

اولا: امامان که سید شمرده می شوند فقط به این جهت نیست که فرزندان فاطمه زهرا (س) هستند بلکه خود امیرالمؤمنین علی علیه السلام چون نسبتش به هاشم می رسد، پس امامان از طرف مادری سید می باشند و هم پدری.

 

ثانیا: فرزندان زن سیده نیز از نظر نسبی سید شمرده می شوند لذا در عرف به آنها میرزا می گویند، ولی از نظر فقهی خمس به آنها داده نمی شود، هر چند سید نسبی هستند.

 

ولی کسی که پدرش سید باشد علاوه بر این که سید نسبی است خمس هم می توان به او داد (در صورت فقیر بودن) در نتیجه بین کسانی که فقط مادرشان سید است با کسانی که پدر یا والدین آنها سیدند از نظر نسبی و سیادت فرقی نیست ولی از نظر پاره ای از احکام فقهی هم چون تعلق مسئله تفاوت دارد.

 

 

 نقیب السادات :

هم اکنون این گونه معمول است که کسانی که سید نامیده می‎شوند،نسبشان به پیامبر(ص) می‎رسد و در این مورد اکثر سادات شجره نامه دارند در رساله‎های عملیه نیز

طرقی برای احراز سیادت اشخاص بیان شده است از جمله شجره نامه و اشتهار به سیادت در محلی اینکه بگویند پدر و جدّ این شخص سید بوده‎اند، در زمانهای گذشته

بیشتر از این عصر در مورد نسب سادات سخت‎گیری می‎شد (۱) و برای سرپرستی سادات در هر شهری نهادی بود به نام نقابت سادات که به مسئول این نهاد نقیب 

السادات می‎گفتند (۲) و در کل سرزمین‎های هنگامی که حکومت مرکزی خلافت بغداد قدرت داشت شخصی ریاست و سرپرستی کل نقیبان را برعهده داشت که به او نقیب النقبار می‎گفتند (۳)که در برهه‎ای از قرن چهارم پدر سید مرتضی و سید رضی کار را برعهده داشتند این روش نیز از سیره پیامبر (ص)در اداره اتخاذ شده بود که پیامبر(ص) دراولین برخوردهای که با انصار داشتند و انصار آن حضرت را به عنوان حاکم برای خود انتخاب کردند از آنان خواست که به تعداد نقبای بنی اسرائیل که دوازده نفر بودند دوازده نقیب از میان خود برگزینند که این اتفاق در عقبه ثانیه پیش از هجرت پیامبر (ص)در مدینه منوره رخ داد. رسول خدا (ص)برای ارتباط با قبایل و اداره آنان به ویژه در جنگها از وجود نقیبانی که در میان آنها بر می‎گزید استفاده می‎کرد. که بعدها قبایل و گروههای مثل انصار و بنی هاشم که جنبه مذهبی داشتند از نقیب استفاده می‎کرد. امّا علت اینکه در میان سادات نیاز به کسانی بود که نسب آنان را خوب بداند و سید را از غیر سید تشخیص دهد این بود که سادات علاوه از جایگاه اجتماعی که داشتند و به عنوان اولاد و ذرّیه پیامبر (ص)در میان مردم از احترام زیادی برخوردار بودند، حتی از لحاظ سیاسی پیوسته مردم آنان را صاحب اصلی خلافت می‎دانستند و این مطلب باعث تجمع مردم اطراف آنان و بروز قیام‎های علیه دولت و دستگاه خلافت می‎شد علاوه از اینها بار اقتصادی و مذهبی داشت بدین نحو که زکات برای سادات حرام بود و نصف خمس بایدبه سادات فقیر پرداخت می‎شد. از این رو باید معلوم می‎شد که چه کسانی می‎توان خمس داد. اگر چه در این مورد سادات منحصر به اولاد پیامبر (ص)نیستند و تمام بنی هاشم را شامل می‎شوند. لذا در کتابهای فقی که سه سهم از خمس که به یتیمان، مسکینان و ابنا السبیل از سادات می‎رسد. به کسانی معنا کرده‎اند که از سوی پدر به هاشم (ع)جدّ پیامبر(ص) و فرزندش مطّلب منتهی می‎شوند. که بنابراین معنی تمام اولاد جناب عبد المطلب(ع) اعم از اولاد عباس، حارث، زبیر... حتی اولاد ابولهب و اولاد سایر فرزندان جناب ابوطالب داخل می‎شوند و بعد در طول تاریخ به ویژه بعد از به حکومت رسیدن بنی عباس تنها اولاد علی ـ علیه السّلام ـ به عنوان ذریه پیامبر مطرح بودند. و اکنون نیز بدین تحولات و کسانی را سید می‎گویند که سلسله نسبشان به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ برسد. 


برای آگاهی بیشتر در این مورد مطالعه کتاب تاریخ مذهبی قم آقای فقیهی توصیه می‎شود. 

 منبع:

(۱) . ابن حجر، ابناء الغمر، ج 1، ص 39 .
(۲) . صباحی ابراهیم، رسائل، ص 234. 
(۳) . فقیهی، علی اصغر، تاریخ مذهبی قم، انتشارات زائری، ص 114.

اَللّهُمَ وَفّقنا لِما تُحِب وَ تَرضی وَ اَجعَل عَواقِب أمورَنا خَیراًوَ عَجِّل اَللّهُمَّ فی فَرّجِ مُولانا صاحِب العَصرِ وَ الزَمان

 




سیّدکیست ؟
ر. ک. :    http://ghazizadeh114.blogfa.com/post-14.aspx



سید واقعی کیه ؟؟(همه چیز درباره سادات)
ر. ک. : http://anjoman.tebyan.net/newmobile.aspx?pid=17257&threadid=84513&forumid=451



سید یمانی کیست ؟ آیا ادعای شخصی که میگوید سید یمانی است ، درست است ؟

مدتی است فردی در عراق مدعی شده که سید یمانی و نایب امام زمان (عج) است و کراماتی از او نقل شده است بالاخص از لحاظ علمی و تأویل قرآن، پیشگویی آینده و خواندن اندیشه افراد و درمان بیماریهای سرطانی... تاچه حد باید به این مطالب اعتنا شود؟ او حتی از تمام مخالفان تقاضای مباهله کرده، وظیفه ما چیست؟ سید یمانی چه نشانه هایی دارد و چه زمانی می آید؟
ر. ک. :   http://mahdaviat.porsemani.ir/node/2590



دلیل احترام به سادات چیست؟ آیا در دنیا و آخرت فرقی بین سادات با غیر سادات است؟
پرسش
در رابطه با احترام به سادات چه سفارشی شده است؟ آیا فرقی بین سادات در دنیا و آخرت با غیر سادات است؟
پاسخ اجمالی

سیّد در لغت به معنی «آقا»،«بزرگوار»،«رئیس» بوده و در اصطلاح، فارسى زبانان و شیعه، به کسانى گفته می شود که نسبشان به واسطه حضرت فاطمه زهرا (س) به رسول خدا (ص) منتهى می شوند؛ همچنین به  سائر علویّینی که به واسطه عبّاس بن علی(ع) یا محمّد حنفیّه نسبشان به حضرت امام علی (ع) مى‏رسد و کسانى که نسبشان به جناب جعفر طیّار و عقیل مى‏رسد، احتراماً سید گفته مى‏شود.

دلیل اصلی احترام به سادات، آیه شریفه مودّت است چرا که دوستی و محبت، خود، مصداقی از احترام است. همچنین در روایات در این رابطه ، سفارشاتی شده است،

البته این احترام یک امر طبیعی است و نشانه محبت به پیامبر است یعنی اگر کسی شخصی را دوست داشته باشد منتسبین به او را هم دوست خواهد داشت و مورد احترام قرار می دهد، و همین یعنی احترام  و یاد پیامبر اسلام و گرامی داشت اهداف آن حضرت.

گفتنی است سادات گرچه به جهت انتساب به پیامبر (ص) از احترام خاصی برخوردارند اما در تکالیف و احکام شرعیّه همه امّت پیامبر اکرم (ص) مساوی مى ‏باشند و سادات، بر غیر سادات امتیازى ندارند.

پاسخ تفصیلی

سیّد در لغت به معنی «آقا»،«بزرگوار»،«رئیس» بوده[1] و در اصطلاح، سیّد از القابی است که در عرف فارسى زبانان و شیعه، به کسانى که نسبشان به واسطه حضرت فاطمه زهرا (س) به رسول خدا (ص) منتهى مى‏شود، اطلاق می شود.

اما به علویّینی که به واسطه حضرت عبّاس یا جناب محمّد حنفیّه نسبشان به حضرت امام علی (ع) مى‏رسد و همچنین هاشمیّ هایی که نسبشان به جناب جعفر طیّار و عقیل مى‏رسد، نیز احتراماً سیّد گفته می شود.[2]

احترام به سادات از منظر آیات و روایات:

اسلام دینی است که به همه انسان ها حتی غیر مسلمانان احترام می گذارد، اما برای مسلمانان و مؤمنان احترام بیشتری قائل است و در میان مؤمنان، احترام به منسوبین به پیامبر اکرم (ص) و فرزندان حضرت زهرا (س) را سفارش و تأکید کرده است.

آیه شریفه مودّت «... بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست ‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‏]...».[3]  را می توان یکی از دلائل این احترام دانست.

ریشه اصلی احترام به سادات، آیه شریفه مودّت است که  در مرتبه اول و به طور مستقیم، اهل بیت و عترت پیامبر اکرم (ص) را شامل شده و سادات را  که فرزندان با واسطه حضرت زهرا (س) بوده و نسب آنان به یکی از ائمه اطهار (ع) می رسد، نیز شامل می شود.

در این آیه خدای تعالی به پیامبر (ص) امر می کند که به  مردم بگوید که با خویشاوندان وی دوستی و مودت نمایند، که این دوستی و محبت، خود، مصداقی از احترام است.

همچنین در روایات، سفارشات فراوانی به احترام و اکرام به سادات شده است، که در این جا، به برخی اشاره می شود:

1. پیامبر اکرم (ص) فرمود:«چهار دسته را روز قیامت شفاعت کنم، هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کندکسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند».[4]

2. پیامبر اکرم (ص):« اکرام کنید خوبان ذریه مرا از براى خدا و بدان ایشان را براى من».[5]

3. امام صادق (ع) فرمود:«هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد (ص) سخن می گوید. مردم خاموش می شوند؛ پیامبر حرکت مى‏ کند و می فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می شوند مردمى که این کردار را انجام داده‏اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهى آنان را جاى ده. پس آنان را در وسیله جا می دهد مکانى که محمّد و آل محمّد را مى‏بینند».[6]

گفتنی است این احترام یک امر طبیعی است و نشانه محبت به پیامبر است یعنی اگر کسی شخصی را دوست داشته باشد منتسبین به او را هم دوست خواهد داشت و مورد احترام قرار می دهد، و همین یعنی احترام و یاد پیامبر اسلام و گرامی داشت اهداف آن حضرت.

سادات و غیر سادات در دنیا و آخرت:

گرچه سادات به دلیل انتساب به پیامبر اکرم دارای احترام و یژه ای هستند اما:

1.در انجام  تکالیف و وظایف شرعیّ و اخلاقی همه امّت پیامبر اکرم (ص) مساوی مى ‏باشند و سادات، بر غیر سادات امتیازى ندارند و هیچ کس از انجام تکالیف الهی، معاف نیست. تمامی انسان ها چه سادات و چه غیر سادات در تمامی لحظات مورد آزمایش و امتحان خداوند متعال بوده و هر بنده ای دارای پرونده ای است که در روز جزا مورد محاسبه قرار می گیرد . [7]

2. سادات به واسطه شرف انتساب به پیامبر (ص)، مسئولیّت بیشترى دارند که رعایت احکام و تکالیف را نسبت به آنها موکّدتر مى‏نماید.[8]



[1] . قرشى، سید على اکبر،قاموس قرآن، ج3، ص 350، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش؛ طریحى، فخر الدین،‏ مجمع البحرین، ج3، ص 71،کتابفروشی مرتضوی،تهران، چاپ سوم، 1375ش؛ فرهنگ ابجدی عربی –فارسی، ص 507.

[2] . خامنه ای،سید علی، اجوبة الاستفتائات، ص 216- 217؛گلپایگانی، سید محمد رضا، مجمع المسائل، ج1، ص 392، دارالقرآن الکریم، قم، چاپ هشتم، 1409ق.

[3] . شوری، 23.

[4] . ثقة الاسلام کلینی،الکافی، ج4، ص 60، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.

[5] . ثقفى تهرانى، محمد،تفسیر روان جاوید، ج1، ص 52، انتشارات برهان‏، تهران، چاپ سوم، 1398ق.

[6] . وسائل الشیعه، ج 16، ص 333.

[7] . مجمع المسائل، ج1، ص 393.

[8] . مجمع المسائل، ج1، ص 393.



لاقه حضرت زهرا به سادات

ابوالحسن نصرالله بن عنین دمشقی شاعر، به مکه رفت، در حالی که مال و متاع بسیاری با خود حمل می‌کرد، عده‌ای از فرزندان داود بر او هجوم آورده و اموالش را گرفته و او را مجروح ساختند، او نامه‌ای به عزیز بن ایوب پادشاه یمن نوشت. 

در این میان ملک ناصر برادر پادشاه یمن، برادرش را فراخوانده بود، تا در ساحل یمن که به تازگی از دست آفریقایی‌ها آن را آزاد کرده بود مستقر شود، ولی ابن عنین پادشاه را از سفر و توقف در آن ساحل منصرف کرده، به رفتن به یمن تشویق نمود و هم چنین او را به مقابله با غارتگران اموالش برانگیخت.

قصیده ابن عنین این گونه آغاز می‌شود:

 

أعی صفات نداک المصقّع اللسنا / و جزت فی الجود حدّ الحسن و الحسنا

 

و لا تقل ساحل الافرنج أفتحه / فما تساوی إذا فایسته عدنا

 

و إن أردت جهادً فارو سیفک من / قوم أضاغوا فروض الله و السننا

 

طهّر بسیفک بیت الله من دنس / و من خساسة أقوام به و خنا

 

و لا تقل إنّهم أولاد فاطمة / لو أدرکوا آل حرب حاربوا الحسنا

 

“بیان ویژگی‌های بزرگواری و بخشندگی‌‌ات، زبان گویندگان ماهر را ناتوان نمود، در بخشش و کرم از مرزهای نیکی و خوبی گذر کرده‌ای، نگو که ساحل فرنگ را فتح میکنم، چرا که با عدن قابل مقایسه نمی‌باشد، اگر قصد جهاد و نبرد داری، شمشیرت را از خون کسانی سیراب نما که فرمانهای خداوند و سنتهای پیامبر را تباه نموده و از بین برده‌اند.”

با شمشیرت خانه خدا را از هر ناپاکی و نیز از گروههای پست و کسانی که گفتارهای زشت بر زبان جاری میکنند، پاکیزه نما، نگو این افراد فرزندان حضرت فاطمه(س) هستند، چرا که اگر با خاندان ابوسفیان در یک زمان زندگی می‌کردند، با امام حسن(ع) هم میجنگیدند.”

هنگامی که ابن عنین این اشعار را سرود، حضرت فاطمه زهرا (س) را در خواب دید، در حالی که آن حضرت مشغول طواف خانه خدا بود، به ایشان سلام کرد ولی آن حضرت پاسخ سلام او را ندادند، با ناله و زاری و التماس از حضرت فاطمه(س) پرسید که علت عدم پاسخگویی ایشان چه بوده است.

آن حضرت این اشعار را در جواب او خواندند:

 

حاشا بی فاطمة کلّهم / من خسّة تعرض أو من خنا

 

و انّما الأیّام فی غدرها / و فعلها السوء أساءت بنا

 

ء ان أسا من ولدی واحد / جعلت کلّ السب عمداً لنا

 

فتب إلی الله، فمن یقترف / ذنباً بنا، یغفر له ما جنی

 

أکرم لعین المصطفی جدّهم / و لا تهن من اله أعینا

 

فکلّما نالک منهم عنا / تلقی به فی الحشر منّا هنا

 

” بی تردید که تمامی فرزندان فاطمه(س) از پستی‌ها و بدی‌ها دور هستند. اما روزگار با نیرنگ و کارهای زشت با من بد رفتاری نمود. اگر یکی از فرزندانم کار زشت و بدی انجام داد، آیا همه ناسزاها را متوجه ما می‌گردانی؟

 

پس به درگاه خدا توبه کن، چرا که اگر کسی گناهی انجام دهد و خدا را به حق ما سوگند دهد از گناهانش می‌گذرد. به احترام جدّشان پیامبر خدا آنان را گرامی دار و به هیچ کدام از آنان با چشم حقارت نگاه نکن. هر زمان از آنان رنج و ناراحتی نسبت به خود مشاهده کردی، در قیامت در مقابل آن از ما پاداش گوارایی دریافت می‌کنی.”

ابو محاسن نصرالله بن عنین گوید: ترسان و هراسان از خواب برخاستم، در حالی که خداوند بیماری و زخم‌هایم را شفا داده بود، این ابیات را نوشته و حفظ کرده و از گفتارم به سوی خدا توبه نموده و این اشعار را سرودم:

 

عذراً إلی بنت نبیّ الهدی / تصفح عن ذنب مسیء جنا

 

و توبة تقبلها من أخی / مقالة توقعه فی العنا

 

والله لو قطعنی واحد / منهم، بسیف البغی أو بالفنا

 

لم أر ما یفعله سیئا / بل أره فی الفعل قد أحسنا

 

“نزد دختر پیامبر خدا عذرخواهی میکنم تا از گناه و خطای کسی که به خود ستم نموده درگذرد. و نیز از گوینده‌ای که سخنش باعث رنج و سختی او شده است، سوگنده به خدا که اگر با شمشیر یا نیزه یکی از فرزندان فاطمه(س) تکه تکه شوم. هرگز کارش را زشت ندانسته، بلکه آن را پسندیده می‌دانم.”  عمدة الطالب ۱۳۰:۲ – بیت الأحزان ص ۲۲.

 

 

فلسفه احترام به سادات از نظر علامه طباطبایی

 

پرسش: آیا قبول دارید که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام هر دو متذکر شده اند که ارزش یک انسان به اعمال و کردارش بستگی دارد نه اینکه فرزند کیست و یا از کدام خانواده است و چه رنگی دارد؟ بنابراین، چرا شیعه اولاد حضرت علی علیه السلام یا حضرت محمد صلی الله علیه و آله را تا هر نسلی که دامه پیدا کند بهتر و پاکتر از دیگران می داند؟

 

پاسخ: از نظر اسلام همه در برابر قانون و عدالت برابرند و از این جهت فرقی میان شاه و گدا و غنی و فقیر و قوی و ضعیف و زن و مرد و سیاه و سفید حتی میان پیغمبر و امام که معصومند و سایر مردم نیست و با استثنا و هیچ امتیازی نمی توان علیه کسی اعمال نفوذ کرد و آزادی قانونی را از وی سلب نمود. ریشه اصلی احترام سادات آیه ای است در قرآن کریم که به موجب آن خدای تعالی به پیغمبر خود امر می کند که از مردم بخواهد با خویشاوندان وی معامله دوستی و مودت نمایند. (شوری/۲۳)

 

و سر این درخواست پس از رحلت پیغمبر اکرم روشن شد و مردم با اولاد آن حضرت معامله ای کردند که در تاریخ با نسل هیچ رهبر و پیشوایی نشده است پس از رحلت، قرنها سلسله سادات هیچ گونه تأمینی نداشتند، کشته می شدند، سرهای بریده ایشان را به عنوان ارمغان از شهری به شهری می بردند، آنان را زنده زنده در زمین دفن می کردند، دسته دسته در پس ساختمانها و در لای دیوارها می گذاشتند، سالها در قعر زندانهای تاریک شکنجه می دادند، مسموم می کردند. پس از قرنها که از هجرت گذشت و شیعه کم و بیش استقلال و آزادی مذهب پیدا کرد در برابر مظالمی که از اهل سنت به اولاد رسول و دوستدارانشان گذشته بود، عکس العمل نشان داده در

 

سادات از نگاه قرآن

اسلام دینی است که به همه انسان ها حتی غیر مسلمانان احترام می گذارد، اما برای مسلمانان و مؤمنان احترام بیشتری قائل است و در میان مؤمنان، احترام به منسوبین به پیامبر اکرم (ص) و فرزندان حضرت زهرا (س) را سفارش و تأکید کرده است.

ریشه اصلی احترام به سادات، آیه شریفه مودّت است:

«… بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوست ‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‏]…».[۱]

این آیه شریفه در مرتبه اول و به طور مستقیم، اهل بیت و عترت پیامبر اکرم (ص) را شامل شده و سادات را که فرزندان با واسطه حضرت زهرا (س) بوده و نسب آنان به یکی از ائمه اطهار (ع) می رسد، نیز شامل می شود.

در این آیه خدای تعالی به پیامبر (ص) امر می کند که به مردم بگوید که با خویشاوندان وی دوستی و مودت نمایند، که این دوستی و محبت، خود، مصداقی از احترام است.

 

سادات در روایات

در روایات، سفارشات فراوانی به احترام و اکرام به سادات شده است، که به برخی از آن اشاره می کنیم:

 

۱- پیامبر اکرم (ص) فرمود: «چهار دسته را روز قیامت شفاعت می کنم، هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد. و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند».کلینی، کافی، ج ۴، ص ۶۰، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ش.

 

۲- پیامبر اکرم (ص): « اکرام کنید خوبان ذریه مرا از براى خدا و بدان ایشان را براى من».ثقفى تهرانى، محمد، تفسیر روان جاوید، ج۱، ص ۵۲، انتشارات برهان‏، چاپ سوم، تهران، ۱۳۹۸ق.

 

۳- امام صادق (ع) فرمود: «هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد (ص) سخن می گوید. مردم خاموش می شوند؛ پیامبر حرکت مى‏ کند و می فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می شوند مردمى که این کردار را انجام داده اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهىد آنان را جاى ده.

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود:پیامبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم)، ایشان را در منزلتى نزدیک به خودش (موقف وسیله) جاى مى‏دهد. در آن جایى که از دیدار پیامبر و خاندانش (صلوات اللَّه علیهم اجمعین) محجوب نمى‏مانند».حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۳۳۳.

کک

\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\/////////////////////////////

وو

 سادات و عرفا

 شیخ حسنعلی اصفهانی

مرحوم «شیخ حسنعلی اصفهانی»(ره) از راه کسب، روزی خود و خانواده را تحصیل می کرد و آنچه عاید او می شد، نیمی را صرف خویش و خانواده می کرد و نیم دیگر را به سادات و ذراری حضرت زهرا علیها السلام اختصاص می داد.

فرزند ایشان می گوید:

پدرم با آنکه به عبادت و مجاهدت و ریاضت و زیارت و اعتکاف در اماکن متبرک، سخت مداومت و مراقبت داشت، لیکن اظهار می فرمود:

«روح همه این اعمال، خدمت با اخلاص نسبت به سادات و ذریّه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و بدون آن، اینگونه اعمال، همچون جسمی بی جان می باشد و آثاری بر آنها مترتب نمی گردد.»

 

حاج شیخ اسداللّه‏ طیّاره» 

جناب «حاج شیخ اسداللّه‏ طیّاره»، یک هم حجره ‏اى داشتند به ‏نام «سید جواد». یک وقت هم حجره‏اى ایشان هوس ترشى مى‏کند، آن هم از نوع مخصوص شهرضایى‏اش!

آقای طیاره تا مى‏فهمد که هم حجره‏اى سیدش هوس ترشى مى‏کند به طرف شهرضا به راه مى‏افتد و ترشى را مى‏آورد و در سه ‏راهى سلفچگان چهل کیلومترى قم، ماشین در اثر بارندگى در برف مى‏ماند.

ایشان پیاده مى‏شود و با پاى پیاده در برف‏ها به قم مى‏آید و ترشى را به دست سیّدجواد مى‏رساند. و فرمودند: من از آن سال پادرد گرفتم.

همچنین درباره ایشان، نقل شده که حتى به همسرشان هم نمى‏گفت یک لیوان آب مى‏خواهم.

سؤال می شد : چرا این کار را نمى‏کنید؟

مى‏گفتند: «چون سادات هستند باید دقیقاً رعایت حال ایشان را بکنیم.»

  

میرزا احمد سیبویه

یکی از شاگردان مرحوم آیت‌الله «میرزا احمد سیبویه» می گوید:

از ویژگی‌های برجسته مرحوم سیبویه، احترام بی‌نظیری بود که نسبت به سادات داشت. هرگاه در منبر می‌نشست و سیدی وارد مجلس می‌شد از منبر پایین می‌آمد و دست سید را می‌بوسید و مجدداً بر منبر می‌نشست.

احترام ایشان به سادات تا جایی بود که هرگاه سیدی را ملاقات می‌کرد، به احترامش تمام قد می‌ایستاد و دست ایشان را می‌بوسید و برای او ذکر صلوات می‌داد.

از مرحوم سیبویه شنیده‌ام که هرچه خداوند به ایشان داده از برکت احترامی است که نسبت به سادات داشت؛ به طوری که تا به آن سن که نزدیک ۹۰ سال داشت، سوزن را نخ می‌کرد، بدون اینکه احتیاجی به عینک داشته باشد.

مرحوم سیبویه گاهی به منزل ما می‌آمد و در حیاط کنار باغچه می‌نشست و می‌فرمود «آمده‌ام که احترام سادات را بجا آورم و در محضر حضرت زهرا (سلام الله علیها) بگویم که فرزندانش را دوست دارم».


آیت الله شیخ محمد کوهستانی

از ویژگی ها و سجایای اخلاقی مرحوم «آیت الله شیخ محمد کوهستانی» احترام و تواضع در برابر سادات بود. ایشان بزرگداشت آن ها را سبب خشنودی رسول اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم می دانست: در حدیث شریف نبوی وارد شده است که: «هر کس می خواهد به من صله کند به ذراری من صله کند.»

روزی عده ای از مؤمنین یکی از سادات را به عنوان این که سارق حرفه ای است و مردم از دست او تأمین مالی ندارند نزد آقا جان آوردند.

آیت الله کوهستانی به آنان فرمود:

«شما حق ندارید این سید را دزد خطاب کنید، چون مادرش حضرت زهرا علیه السلام رضایت ندارد کسی نسبت دزدی به سادات و فرزندانش بدهد و باعث رنجش و آزردگی اش شود.»

این سخن پندآموز چنان در قلب آن سید اثر گذاشت که یکباره توبه کرد و کارهای خلاف خود را ترک کرد و از نیکان گردید.

یکی از سادات حسینی نقل می کند:

روزی من و یکی از بستگانم به محضر آیت الله کوهستانی رسیدیم، پس از کسب فیض موقع خداحافظی آقا می خواست مبلغی را عنایت کند، نخست مبلغ دو تومان را از جیب خود بیرون آورد که به ما بدهد، ناگهان دست خود را کشید و با حالت خاصی فرمود

«من از مادرتان زهرا علیها السلام خجالت می کشم.»

لذا دوباره دست به جیب کردند و مبلغ بیست و پنج تومان مرحمت فرمودند. در آن زمان این مبلغ بسیار قابل توجه بود و ایشان نیز کمتر این مبلغ پول را به کسی می داد.

 

حاج ملا آقا جان زنجانی 

نقل شده است که مرحوم «حاج ملا آقا جان زنجانی» می گفتند: «روایت است که بر سادات نباید در راه رفتن مقدم شد.»

وقتی سادات ( ولو از نظر سن، خردسال بودند) وارد مجلسی می شدند ایشان به تمام قد در مقابلشان می ایستاد و می گفت:

«در حدیث است که اگر کسی یکی از سادات را ببیند و در مقابل او نایستد و قیام تام نکند، خدا به دردی او را مبتلا می کند که دوا نداشته باشد.»پ

 

سید علی نقی 

زمانی پسر آقای «سید علی نقی» امام جماعت «مسجد دروازه» را خدمت مرحوم « شیخ حسین زاهد» بردند که در خدمت آقا تحصیل کند.

آن زمان شهریه ۳ یا ۴ تومان بود و خرجی استاد از این راه تأمین می شد. سر ماه، وقتی برای پرداخت شهریه رفتند، ایشان فرمود: «داداشی تو حاضری من پسر حضرت زهرا (علیها السلام) را درس بدهم و پول بگیرم؟ حیف نیست؟»

هر چه اصرار شد که آقا، شما خرجتان فقط از این راه تأمین می شود، این پسر هم یک از آن بچه هاست.

ایشان قبول نکرد و فرمود: «راضی نباش برای درس دادن به پسر حضرت زهرا (علیها السلام) پول بگیرم.» 

التماس دعا 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.