ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک
ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

ⓅⒼⓀⓝⓔⓔⓚ

پنـدار گفتـار کـردار نیک

١٨٢ ) - Nگلیسی - ١٣٩٤/٠١/٢٦

Nگلیسی - ١٣٩٤/٠١/٢٦


تفاوت بین Say , Tell , Speak , Talk 

این چهار تا فعل به نظر شبیه هم اند؛ اما با هم فرق دارند!
با توضیحات و مثالها این تفاوت رو درک خواهید کرد.

•••••••••••••••••••••
Say : 
بیان کردن / ابراز کردن(گفتن)
You say something
شما چیزی را بیان میکنید/ ابراز میکنید

برای مثال  :  For Example

Ramin said that he was 
tired
رامین بیان کرد که خسته بود/است.
Anthony says you have a new job
آنتونی میگه/ بیان میکنه، تو کار جدید گیر آوردی.
Tara said: I love you
تارا بیان کرد/ابراز کرد: دوستت دارم.
•••••••••••••••••••••••

Tell:فاش کردن / گفتن به فردی/دادن اطلاعات و آگاهی
To give information to a person
اطلاعات دادن به شخصی
.
Ramin told Jane that he was tired
رامین به جین گفت که او خسته بود .
Anthony tells me you have a new job
آنتونی به من میگه تو کار جدید گیر آورده ایی
.
Tara told John that she loved him
تارا به جان گفت که او را دوست دارد/داشت .
Tell me about the movie
به من در مورد فیلم بگو .

I told you not to eat any cookies before dinner
بهت گفتم قبل از شام کوکی نخور. 

Please, tell me your name
لطفا اسمت رو به من بگو

•••••••••••••••••••••••

Speak :
سخن گفتن / حرف زدن
تلفظ: سپیک و نه به اشتباه: اِسپیک
speak with someone and speak to someone
با شخصی سخن گفتن و به شخصی حرف زدن/گفتن


برای مثال  :  For Example

I speak English
من انگلیسی حرف میزنم .
Does Donna speak Italian?
آیا دوآنا ایتالیایی حرف میزنه؟

I don’t speak Chinese
من چینی حرف نمیزنم

•••••••••••••••••••••••

Talk :
حرف زدن بین دو نفر / گفتگو

برای مثال  :  For Example

We talked about my big project.
ما در مورد پروژه بزرگم حرف زدیم .

Let's talk about it
بیا در موردش حرف بزنیم .

(( مثال های بیشتر با شما ))

همچنین:
تفاوت اصلى بین tell و say در این است که  :

tell حتمأ مفعولى میگیرد ،He told me . Or I will tell you , She can tell Mary the truth. Tell us a new joke. Don't tell her a lie
همچنین براى گفتن جوک، راست و دروغ و گفتن آدرس و نام و نشان هم بیشتر از
Tell
استفاده میشود اما
Say
احتیاج به مفعول ندارد و آگر بخواهد مفعول بگیرد با حرف اضافه 
To
میگیرد.
Babak said"I am happy to meet you". Babak said (that) he was happy to meet me(us).He says to us ( that) he is happy to meet us
It goes without saying. Don' say that .


پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R||| 

تفاوت ادهوکراسی و بوروکراسی

 واژه ادهوکراسی از واژه های یونانی ad hoc به معنی “برای هدف معین” و پسوند -cracy به معنی “حکومت” گرفته شده است. رابرت واترمن ادهوکراسی را بدین گونه تعریف می کند: هر ساختاری از سازمان که خطوط بوروکراسی موجود را برای بهره برداری از فرصتها، حل مسایل و دستیابی به نتایج قطع می کند.

۱ مقدمه
ادهوکراسی نوعی از سازمان است که در نقطه مقابل بورکراسی قرار دارد. این واژه برای اولین بار در سالهای ۱۹۷۰ توسط آلوین تافلر بکار برده شد و از آن زمان به بعد در اغلب تئوری های مدیریت سازمان (به ویژه سازمان آنلاین) مورد استفاده قرار می گرفته است که بعدها توسط محققین دیگری مانند هنری مینتزبرگ توسعه بیشتری یافت.
واژه ادهوکراسی از واژه های یونانی ad hoc به معنی “برای هدف معین” و پسوند -cracy به معنی “حکومت” گرفته شده است. رابرت واترمن ادهوکراسی را بدین گونه تعریف می کند: هر ساختاری از سازمان که خطوط بوروکراسی موجود را برای بهره برداری از فرصتها، حل مسایل و دستیابی به نتایج قطع می کند. از نظر هنری مینتزبرگ، ادهوکراسی یک شکل سازمانی پویا و پیچیده است که با بوروکراسی متفاوت است. آلوین تافلر و مینتزبرگ معتقدند که بوروکراسی ساختار سازمانهای گذشته بوده و ادهوکراسی ساختار سازمانهای آینده است. زمانی که ادهوکراسی به خوبی اجرا شود، برای حل مساله و ایجاد خلاقیت بسیار مناسب است و در یک محیط متلاطم موفق می شود. ادهوکراسی اغلب نیازمند سیستم های خبره و خودکار برای توسعه است.

۲ ویژگی های یک ادهوکراسی
۱) ساختار بسیار پویا
۲) رفتار رسمی اندک
۳) تخصصی شدن شغل ها بر اساس آموزشهای رسمی
۴) گرایش به گروه بندی متخصصین در واحدهای وظیفه ای تا بتوان آنها را در تیم های پروژه ای کوچک و بر اساس بازار به کار گرفت
۵) تکیه به ابزارهای ارتباطی برای تشویق تنظیمات دوطرفه درون و بین گروه ها
۶) استاندارد گذاری پایین برای رویه های سازمانی
۷) عدم معین بودن شغل
۸) تمرکز زدایی انتخابی
۹) سازمان کار بر اساس تیم های تخصصی است
۱۰) هزینه بالای ارتباطات (که البته در دنیای فناوری اطلاعات به شدت کاهش یافته است)
۱۱) فرهنگ سازمان بر اساس کارهای غیربوروکراتیک
۱۲) عدم تمرکز در اختیارات
۱۳) مسئولیت‌بخشی اقتضائی
۱۴) قوانین و ضوابط محدود

تمام اعضای یک سازمان مختار هستند که در هر حوزه ای از سازمان که می خواهند قرار بگیرند و در تعامل با دیگر اعضا تصمیم گرفته و اقداماتی را انجام دهند که آینده سازمان را تحت تاثیر قرار می دهد. هیچ سلسله مراتبی وجود ندارد. طبق نظر رابرت واترمن، “تیم ها باید به اندازه ای بزرگ باشند که نماینده تمام قسمت های بوروکراتیک باشند و در عین حال به اندازه ای کوچک باشند که کارشان را بطور کارا انجام دهند”.

۳ نمونه های ادهوکراسی

مثالهایی از بوروکراسی پروژه های ساخت وساز هستند که در آنها موجودیت های مستقل و تخصصی گردهم می آیند و در فازهای متعددی برای انجام وظایفشان با هم همکاری می کنند و تا پایان مرحله بعدی پیش می روند. مثال دیگر ادهوکراسی، آژانس مرکزی مدیریت بحران آمریکاست که هماهنگی سازمانهای محلی، ایالتی، فدرال و غیرانتفاعی را سرپرستی می کند. بعضی از عملیاتهای نظامی در شکل و وظیفه نیز می تواند بعنوان الگویی از ادهوکراسی مطرح شود. آلوین تافلر در کتابش با عنوان موج آینده ادعا می کند که ادهوکراسی ها متداول تر می شوند و احتمالا” جایگزین بوروکراسی خواهند شد. وی می نویسد که بیشتر ادهوکراسی ها در شکل یک ساختار موقت خواهند بود؛ ساختارهایی که برای حل یک مشکل ویژه شکل گرفته اند.
ویژگی منفی ادهوکراسی شامل فعالیت هایی است که بصورت ناتمام پشتیبانی می شوند، مشکلات نیروی انسانی که ناشی از ماهیت موقت سازمان است، افراط در وظایف پیشنهادی یا اتخاذ شده و موضوعات حقوقی و قانونی ادهوکراسی است. برای حل این مشکلات محققین، ساختارهای بوروادهوکراسی را پیشنهاد کرده اند که ترکیبی از بوروکراسی و ادهوکراسی است.
شکل تغییر یافته ادهوکراسی، لدوکراسی است که توسط مایکل ویت ایجاد شد و در سال ۲۰۰۷ در بخش اداره آتش نشانی وینکانسین استفاده شد. ساختار سازمانی مد نظر ویت ساختاری بود که منعطف تر و منطبق تر از طرح های بوروکراسی باشد که بوسیله بسیاری از سازمانها در سراسر کشور مورد استفاده قرار می گیرد. وی یک طرح سازمانی پاسخگوتر می خواست که همانند یک آتش نشان به تماسهای اضطراری واکنش نشان دهد. سه لایه مهم یک لدوکراسی رهبری، ارتباطات موثر و تیم های کمیته ای عملیات هستند.
سابقه ادهوکراسی‌ها به سال ۱۹۷۰م که تلاش فراوانی برای ترکیب ساخت‌های وظیفه ای و محصولی جهت ایجاد شکل جدیدی از ساختار با نام ساختار ماتریسی انجام گرفت، بر می گردد. از دیدگاه ادهوکراسی، هنگامی سازمان به شکل مطلوب است که متشکل از گروه‌های ویژه تخصصی باشد؛ نه از بخش های وظیفه ای یا کارمندان با جایگاه و وظایف ثابت. ویژگی اصلی این الگوی جدید سازماندهی، همکاری گروهی در حل مسائل و انجام کارهاست و اختیارات به کسانی تفویض می شود که به کار ویژه‌ای نزدیکترند. ساختار سازمانی ادهوکراسی قدرتمند ترین ابزار برای ایجاد تحول محسوب می شود. ایجاد تغییر به این شیوه، مغایرتی شدید با دیوان سالاری، یعنی سبک هرمی مدیریت که در آن دستورات از بالا به پایین دیکته می شود به وجود می آورد.
بطور کلی تفکر زیربنای این نوع سازمان‌دهی، این است که تنها با فراهم کردن شرایطی که موجب بروز ابتکارها، احساس مسئولیت و همکاری کارکنان شود، می توان از حداکثر توان افراد بهره مند گردید. مطالعات انجام شده در سازمان‌های مختلف نشان می دهد که هر چه ساخت سازمان به ادهوکراسی متمایل‌تر می گردد، از میزان جابجایی و غیبت کارکنان کاسته می‌شود و گاهی بهره‌وری و کیفیت انجام کارها نیز بهبود می یابد.
مطالعه صدها سازمان، نشان می دهد که سیستم مدیریت بوروکراتیک برای کارهای مشخص نسبتا ثابت و جاری مناسب است و سیستم ادهوکراتیک، برای کارهای نامشخص نسبتاً ناپایدار و غیر جاری (غیر تکراری)، با موفقیت همراه است.
مینتزبرگ در آثار خود به دو شکل از ساختارهای ارگانیک اشاره می کند؛ یکی ساختار ساده و دیگری ساختار ادهوکراسی. او ضمن بحث روی این موضوع که هر سازمان از پنج بخش اساسی: بدنه عملیاتی، ستاد تخصصی، ستاد پشتیبانی، مدیران میانی و رأس استراتژیک تشکیل شده است، اظهار می­کند که اگر هرکدام از این بخش ها بر فعالیت های سازمان حاکمیت پیدا کنند، موجب نوعی از ساختارهای مورد نظر وی می گردد. وی معتقد است اگر کنترل سازمان بر عهده ستاد پشتیبانی قرار داده شود، سازمان به یک ساختار ادهوکراسی دست خواهد یافت.

۴ جمع بندی
شرکت‌های بزرگ، بوسیله ایجاد ادهوکراسی‌ها (درون‌بوروکراسی‌ها) می‌توانند خلاقیت و نوآوری را ترغیب کرده و زمان بهبود محصول را کاهش دهند و کارکنان توفیق‌طلب (که ممکن است کار را ترک کرده و برای شرکت‌های دیگر کار کنند یا خود اقدام به تأسیس یک شرکت کوچک کنند) را حفظ کنند. معمولا سازمان ها در اجرای استراتژی‌های با ریسک بالا، مواقع تغییرات مهم و اساسی (اجرای راهبرد)، تنوع یا جایی که فناوری غیر تکراری و محیط پیچیده و پویا است، همچنین در مرحله شکل‌گیری سازمان، از ساختارهای ادهوکراتیک استفاده می‌کنند.
ادهوکراسی‌ها عالی‌ترین وسیله [ساختاری و سازمانی] برای واکنش نسبت به تغییرات، تسهیل در نوآوری، [ایجاد] هماهنگی بین متخصصان گوناگون هستند، ولی تعارضات درونی ایجاد می کنند و نسبت به بوروکراسی ها از کارآیی کمتری برخوردارند. علی‌رغم توجه خاص به ادهوکراسی ها در سالهای اخیر، این ساختار همچنان به عنوان ساختار غیر معمول باقی مانده است. ادهوکراسی در تعداد اندکی از صنایع، به عنوان یک شکل ساختاری متداول است. وقتی هم مورد استفاده قرار می گیرد، به عنوان طرح ساختاری جانبی در کنار بوروکراسی بکار می رود. ادهوکراسی قدرتمندترین ابزار برای ایجاد تحول موثر محسوب می‌شود.


پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R|||  


کاربرد NO  LONGER  در انگلیسی 
.
همچنین: not any longer و not any more
.
یعنی: دیگه نه/ در گذشته آره، اما الان دیگه نه
.
مثالز:
The cinema is no longer used
سینما دیگر کمتر استفاده میشه/مردم کمتر سینما میروند
.
She doesn't work here any longer
او دیگر اینجا کار نمیکند
.
I can't wait any longer
دیگر بیش از این نمیتوانم منتظر بمانم
.
David and I are no longer engaged
من و دیوید دیگه نامزد نیستیم
.
I am No Longer Afraid to Die
دیگه از مردن نمیترسم
.
Drugs No Longer Available
دارو ها دیگه در دسترس نیستند
.
Jobs That No Longer Exist Today
شغلهایی که دیگه امروز وجود ندارند
.
We are no longer accepting questions from this account
ما دیگه از این حساب سوالاتی رو پذیرا نیستیم
.
I'm no longer funny
من دیگه با مزه نیستم
.



یک اصطلاح داریم
one in a million
یعنی خیلی تک/خیلی ویژه/ خیلی بی همتا/ یکی یه دونه و ....
.
مثال:
She's the sweetest, most generous person I know - she's one in a million.
او بامزه ترین و بخشنده ترین شخصی است که من میشناسم، او خیلی تک است.
.
You are my one in a million
تو یکی یه دونه ی منی
.
حالا در کامنت، یکی یه دونه ی خودت رو Mention کن ببینم 
.
مجموعه های one in a million ـه انگلیسی مثل آب خوردن رو هم از دست ندید:





کی میدونه معادل فارسی این اصطلاح چی میشه؟؟
همه در کامنت جواب بدید، نظرت رو بگو، نگذار تو سینه ات بمونه 
Cut corners
[Idiom:اصطلاح]
-When something is done badly to save money.
-to take shortcuts; 
-to save money or effort by finding cheaper or easier ways to do something.
-To do something with less than the appropriate amount of care. 





درس سیزده، پرکاربردترین جملات و عبارتها در انگلیسی 
همراه با تلفظ و معنی فارسی
.
دوستان، حتما در نظر سنجی انتهای پست شرکت کنید و در کامنت نظر بدهید 
سپاس از توجه شما .
They arrived yesterday.
آنها روز گذشته رسیدند.
.
Turn around.
بچرخ/ بگرد/ دور بزن
.
Turn left.
بپیج سمت چپ
.
Turn right.
بپیج سمت راست
.
What time are you going to the bus station?
شما چه وقت/کی به ایستگاه اتوبوس میروید؟
.
When did this happen?
چه وقت/کی این اتفاق افتاد؟
.
When did you arrive in Boston?
شما کی به بوستون وارد شدید؟
.
When do we arrive?
ما کی میرسیم؟
.
When do we leave?
ما کی میرویم/ اینجا را ترک میکنیم؟
.
When does he arrive?
او کی میرسد؟
.
When does it arrive?
آن(شیء) چه وقت/کی میرسد؟
.
When does the bank open?
بانک کی/ چه موقعی باز میشود؟
.
When does the bus leave?
اتوبوس چه موقع اینجا را ترک میکند؟
.
Where can I mail this?
کجا میتوانم این را پست کنم؟
.
Where is she from?
او کجایی است؟/ اهل کجاست؟
.
Where is the bathroom?
دستشویی کجاست؟
.
Why not?
چرا که نه؟ / چرا نه؟
.
Will you remind me?
آیا شما به یاد من خواهید آورد؟/ آیا یادم میاندازی؟
.



پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R|||  



100مورد از پرکاربردترین صفتها در انگلیسی همراه با تلفظ و معنی فارسی
.
این صفتها به ترتیب بیشترین استفاده، لیست شده اند.
.
new=جدید
good=خوب
high=زیاد-بالا
old=قدیمی-پیر
great=بزرگ-عالی
big=بزرگ از نظر اندازه
other=دیگر
American=امریکایی
small=کوچک
large=بزرگ-گشاد
national=ملی
young=جوان
different=مختلف
black=سیاه
long=طولانی
little=کوچک
important=مهم
political=سیاسی
bad=بد
white=سفید
real=واقعی
best=بهترین
right=درست
social=اجتماعی
only=تنها
public=عمومی
sure=مطمئن
low=کم
early=در اوایل
able=قادر
human=انسانی
local=محلی
late=دیر
hard=سخت
major=عمده
better=بهتر
economic=اقتصادی
strong=قوی
possible=ممکن
whole=تمام
free=رایگان
military=نظامی
TRUE=درست
federal=فدرال
international=بین المللی
full=کامل
special=ویژه
easy=ساده
clear=واضح
recent=اخیر
certain=مسلم-مطمئن
personal=شخصی
open=باز
red=قرمز
difficult=دشوار
available=در دسترس
likely=متعارف
short=کوتاه
single=تک-تنها
medical=پزشکی
current=جاری
wrong=اشتباه
private=خصوصی
past=گذشته
foreign=خارجی
fine=خوب
common=مشترک
poor=فقیر
natural=طبیعی
significant=قابل توجه
similar=مشابه
hot=داغ
dead=مرده
central=مرکزی
happy=خوشحال
serious=جدی
ready=اماده
simple=ساده
left=چپ
physical=فیزیکی
general=عمومی
environmental=محیطی
financial=مالی
blue=ابی
democratic=دموکراتیک
dark=تاریک
various=مختلف
entire=تمام
close=نزدیک
legal=حقوقی
religious=مذهبی
cold=سرد
final=نهایی
main=اصلی
green=سبز
nice=خوب
huge=کلان
popular=محبوب
traditional=مرسوم
cultural=فرهنگی


پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R|||  


10 Ways to Be a Good Friend
برگذشتی ز بسی منزل اگر یادت هست
مکن استیزه کز این مصطبه هم برگذری

Did you think being a good friend is easy enough? Think again. If that were the case, the world would be full of good friends and one would sometimes never feel the need of a family. There’s no clear definition of what a good friend should be like, but it’s through unspoken words that generations have understood what good friends actually are. We will help you to know and understand the deep meaning of being a good friend. Given below are the ways to be a good friend.

1. Be yourself

This is the most important fact to remember before you even think of starting a friendship. You need to be yourself – your real self and not pretend to be someone else. This will ensure that your friends like you the way you are. You don’t want to be liked for someone you’re not, right? Don’t be friends with someone just because you want to be popular like them or connect to their network. That’s opportunistic, not friendly.

2. Be thoughtful and listen

Everyone needs to be heard out. If your friend calls you in the middle of the night, hear what they’ve got to say rather than jumping on their nerves for calling you so late. Also, sometimes their talk may turn boring or awkward, but learn to overlook that. That’s the true meaning of a good friend. You give them the space that they have a right to.

3. Show respect

Showing respect to your friend means listening to them, but not necessarily agreeing with them. Everyone has different opinions on various things in life. So respect the views or the decisions that your friend makes. Don’t judge them by their views about something. Everyone has the right to be different.

4. Help them

Helping your friend is an essential factor in being a good friend. You shouldn’t be backing off when it comes to help your friend. If they’re too drunk at a party, offer or insist if need be to drive them home safely. Help them if they ask for your advice in an exam or suggest someone better than you, if you’re not able to help them.

5. Be trustworthy

If a friend shares a secret with you – the most horrible or painful secret of their life – then they trust you a lot. Don’t ever break that trust by telling their secret to someone else and making fun of it. You will never be trusted again by that friend in your l



6. Be there for them in times of trouble

When an emergency befalls upon your friend, go to their rescue. For instance, if they meet with an accident, rush them to the hospital and call their family. If you’re not there when they met with an accident, visit them everyday, get them flowers and do little things for them to show that you care. If they have a family problem, be there for them.

7. Give your advice

Good friends always give advice when it’s needed. This may be to warn their friends of bad company or a drug problem. Whenever your friends ask for your advice about anything, tell them what you really feel. Don’t hold back even if the truth may hurt them, because ultimately it’s for their good.

8. Make your friend happy

When your friend is down, just make them happy in the most craziest of ways. That’s what friends are for! Making them cheerful again should be your ultimate goal for your friends.

9. Don’t lie

Being honest to your friend is very important. If you say you will do something and then aren’t able to do it, don’t come up with excuses as to why you didn’t do it in the first place. Lying to your friend will break your friend’s trust in you.

10. Keep your promises

When you promise your friend that you will do something – take their dog for a walk, give them a treat or anything – do it. However silly the thing may be, once you’ve given your word, don’t forget it. This will make you a good friend as well as a trustworthy o



پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R|||  


آهنگ Rolling In The Deep از Adele 

پندار،گفتار،کردار نیـک PGKNEEK
    @                   @  
 <) )>               <((>
_\\_ PGKNEEK _//_ 

There’s a fire starting in my heart
تو قلبم یه اتیش شروع به شعله ور شدن می کنه
.
Reaching a fever pitch, it’s bringing me out the dark
به اوج تب میرسم….داره منو از تاریکی خارج می کنه
.
Finally I can see you crystal clear
در نهایت تو رو واضح می بینم
.
Go head and sell me out and I’ll lay your shit bare
شروع کن منو بفروش و من دست تو رو میکنم
.
See how I leave with every piece of you
ببین چطور ذره ذره ی وجودتو ترک می کنم
.
Don’t underestimate the things that I will do
کارایی که می خوام بکنم رو دست کم نگیر
.
There’s a fire starting in my heart
یه اتیش تو قلبم می سوزه
.
Reaching a fever pitch
منو به اوج تب میرسونه
.
And its bring me out the dark
و منو از تاریکی خارج می کنه
.
The scars of your love remind me of us
زخم های عشق تو منو به یاد خودمون می ندازه
They keep me thinking that we almost had it all
منو به فکر وا میدارن که ما تقریبا همه ی عشق رو داشتیم.
The scars of your love they leave me breathless
زخمهای عشقت منو از نفس میندازن.
I can’t help feeling
نمی تونم جلوی احساسمو بگیرم
.
We could have had it all
ما باید عاشق می موندیم
.
Rolling in the deep
دارم به اعماق می رم
.
You had my heart and soul
تو قلب و روح منو داشتی
.
And you played it
و تو به بازیش گرفتی
.
To the beat
تا به من غلبه کنی
.
Baby I have no story to be told
عزیزم زندگی من هیچ داستانی نداره که گفته بشه
.
But I’ve heard one of you
اما من یه داستان از تو شنیدم
.
And I’m gonna make your head burn
و من کاری می کنم که بسوزی
.
Think of me in the depths of your despair
وقتی که در اعماق حسرت و ناامیدی به من فکر می کنی
.
Making a home down there
و وقتی داری تو حسرتهات آشیانه میسازی

It Reminds you of the home we shared
یاد خونه ای میفتی که با هم توش زندگی می کردیم
.
The scars of your love remind me of us
زخم های عشق تو منو به یاد خودمون می ندازه
.
They keep me thinking that we almost had it all
منو به فکر وا میدارن که ما تقریبا همه ی عشق رو داشتیم
.
The scars of your love they leave me breathless
زخمهای عشقت منو از نفس میندازن
.
I can’t help feeling
نمی تونم جلوی احساسمو بگیرم
.
We could have had it all
ما باید عاشق می موندیم
.
Rolling in the deep
دارم به اعماق می رم
.
You had my heart and soul
تو قلب و روح منو داشتی

And you played it
و تو به بازیش گرفتی
.
To the beat
تا به من غلبه کنی
.
Throw your soul through every open door
روحتو به سمت هر در بازی که می بینی پرتاب کن
.
Count your blessings to find what you look for
نعمت هایی که داری رو بشمر تا بفهمی دنبال چی هستی
.
Turned my sorrow into treasured gold
غم هامو به یه طلای گرانبها تبدیل کردم
.
You pay me back in kind and reap just what you sow
تو داری تقاص پس میدی و هر چیزی که کاشتی رو الان برداشت می کنی.
We could have had it all
ما باید عاشق می موندیم.
We could have had it all
ما باید عاشق می موندیم.
It all, it all it all,
We could have had it all
ما باید عاشق می موندیم.
Rolling in the deep
به اعماق می غلتم.
You had my heart and soul
تو قلب و روح منو داشتی.
And you played it
و تو به بازیش گرفتی.
To the beat
تا منو شکست بدی.


پندار، گفتار، کردار PGKNEEK
      @         نیـــــک     @  
    <) )>                  <((>
   _\\_ APPOSTAD _//_
   |||S  i  G  N  A T U R|||  

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.